کد خبر: ۹۰۸۷
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۸ - ۰۲ بهمن ۱۳۹۶
خاطرات سرتيپ انصاري، فرمانده پيشين هوانيروز از سال‌هاي دفاع‌مقدس:
بايد از نقش امام، آيت‌الله خامنه‌اي و آيت‌الله هاشمي در جلوگيري از ورود ارتش به سياست تشكر كنم. اگر امروز ارتش محبوبي داريم، ناشي از آن است كه ارتش وارد سياست نشد و اين حاصل تفكرات امام و راهي است كه آقاي خامنه‌اي و آقاي هاشمي در اين سال‌ها رفتند.
قلم نیوز،احسان مازندرانی: سرتيپ خلبان محمد انصاري، فرمانده هوانيروز در سال‌هاي 68 تا 72، در گفت و گو با نشریه ققنوس (ویژه نامه نخستین کنگره بزرگداشت آیت الله هاشمی) از خاطراتش با آيت‌الله هاشمي مي‌گويد؛ از عمليات‌هاي خيبر، فاو، مرصاد و از زلزله رودبار. به مناسبت نخستين سالگرد ارتحال آيت‌الله هاشمي رفسنجاني به سراغ او رفته‌ايم.

 انصاري در دوران جنگ، فرمانده هوانيروز اصفهان بوده و نخستين ديدارش با آيت‌الله هاشمي را به‌خاطر ندارد. در اين‌باره مي‌گويد: «آيت‌الله هاشمي فرمانده عمليات خيبر بودند. من براي روحيه‌دادن به رزمندگان، با هلي‌كوپتر شنوك، 33نفر از بچه‌هاي بسيجي و تعدادي قبضه سلاح آر.پي.جي را تا روي پل خيبر منتقل كردم. در آن عمليات، يك ميراژ عراقي هلي‌كوپتر ما را زد و من آنجا زخمي شدم و مشكل فراموشي پيدا كردم. البته ما از ابتداي انقلاب با روحانيون، در صدر همه امام خميني(ره) و بعد هم آقاي خامنه‌اي و آقاي هاشمي در ارتباط بوديم؛ اما اينكه دقيقا چه زماني با ايشان از نزديك روبه‌رو شدم، در ذهنم نيست. شايد ماجرا به پيش از جنگ برگردد؛ زماني كه ما براي اتفاقات كردستان و ناآرامي‌ها، هلي‌كوپتر در اختيار نيروها قرار مي‌داديم. خوب يادم هست كه آقاي هاشمي كمتر رعايت سان‌ست هلي‌كوپترها را مي‌كرد. يك‌بار من به ايشان تذكر دادم و گفتم اين خلبان‌ها كه مي‌بينيد خيلي‌هايشان بسيار نيروهاي خوبي هستند ولي وقتي مي‌گويند زمان سان‌ست است، براي اين است كه هلي‌كوپترها دوربين ديد در شب ندارند و اگر پرواز كنند براي خود شما هم خطر دارد. بعدها ايشان خودش استاد شده بود و رعايت مي‌كرد.» 
انصاري در ادامه اينچنين روايت مي‌كند: «بعد از ماجراي ناآرامي‌ها هم وقتي جنگ شروع شد و به‌ويژه از زماني كه ايشان از جانب امام مسئول مستقيم جنگ شدند، با رعايت سلسله مراتب ارتباط بيشتري با ايشان داشتم. از حدود سال 60 كه بني‌صدر عزل شد، نقش آقاي هاشمي در جبهه‌ها پررنگ شد. آقاي خامنه‌اي هم كه در تابستان 60 ترور شدند و برايشان مشكلاتي پيش آمد، عملا اداره جنگ به‌عهده آقاي هاشمي بود. بعد هم در سال 61، در پيروزي و فتح خرمشهر، در فاو و شلمچه و خيبر كه از افتخارات ما هستند و همچنين در عمليات مرصاد كه هوانيروز نقش كليدي داشت، ارتباطات جدي‌تري با آقاي هاشمي داشتيم.»

علت عدم‌انحلال ارتش
وي همچنين از نقش امام، آقاي هاشمي و آقاي خامنه‌اي در جلوگيري از انحلال ارتش سخن مي‌گويد و آن را قابل تحسين و تقدير مي‌خواند: «اوايل انقلاب بحث بر سر اين بود كه ارتش به كل منحل شود. خود امام نظرش اين نبود بعدا فهميديم درجات پايين ارتش با امام در ارتباط بودند. شهيدان كلاهدوز و اقارب‌پرست با اينكه افسر گارد بودند، با امام ارتباط داشتند. تعداد معدودي از روحانيون مطرح در انقلاب در اين زمينه با امام هم‌نظر بودند ازجمله آيت‌الله خامنه‌اي، آيت‌الله هاشمي و آيت‌الله طاهري در اصفهان. بقيه شايد به اتفاق موافق بودند. آقاي مهدوي‌كني دقيقا نمي‌دانم چه نظري داشتند ولي احتمالا ايشان هم با امام هم‌نظر بود چراكه با ارتشي‌ها ارتباط خوبي داشت. با شروع جنگ، مردم تازه متوجه شدند كه ارتش نبايد منحل مي‌شد و به اين منافع اين تصميم و نظر امام پي بردند. درايت امام و ياران امام باعث اين شد كه ارتش باقي بماند. آقاي خامنه‌اي و آقاي هاشمي خيلي در اين زمينه نقش داشتند. آقاي روحاني كه ارتباط خيلي نزديكي با آقاي هاشمي داشت در متن اين قضايا بود. بعد از عزل بني‌صدر هم كه آقاي هاشمي از جانب امام در جايگاه فرماندهي قرار گرفتند، به بچه‌هاي مؤمن ارتش خيلي ميدان دادند. از طرفي بايد از نقش امام، آيت‌الله خامنه‌اي و آيت‌الله هاشمي در جلوگيري از ورود ارتش به سياست تشكر كنم. اگر امروز ارتش محبوبي داريم، ناشي از آن است كه ارتش وارد سياست نشد و اين حاصل تفكرات امام و راهي است كه آقاي خامنه‌اي و آقاي هاشمي در اين سال‌ها رفتند.» 

آقاي هاشمي خيلي منطقي بود
انصاري درباره خصوصيات بارزي كه از آقاي هاشمي سراغ دارد مي‌گويد: «خيلي منطقي بود. ضمنا از پرسيدن سؤال درباره آنچه در آن بي‌اطلاع بود ابايي نداشت با اينكه فرمانده جنگ بود. يادم هست يك‌بار در كرمانشاه پاس تشريفات گذاشته بوديم، آقاي هاشمي بدون اينكه ابايي داشته باشد از اينكه نمي‌داند، خيلي راحت از من پرسيد پاس تشريفات چيست و من برايشان توضيح دادم.»
او ماجراي زخمي‌شدنش در عمليات خيبر را تعريف مي‌كند و انتقالش از كانكس پيكرهاي شهداي خيبر به بيمارستان خانواده تهران. او مي‌گويد: «در بيمارستان بعد از اينكه دو بار عمل جراحي برايم انجام شد، از دفتر آقاي خامنه‌اي و همچنين از دفتر آقاي هاشمي آمدند و بسيار محبت كردند. از دفتر آقاي هاشمي آقاي ساداتيان آمده بودند و از دفتر آقاي خامنه‌اي، آقاي نظران آمدند. اصرار داشتند كه من براي درمان به خارج از كشور منتقل شوم ولي من مخالفت كردم و گفتم در همين تهران دكترها خيلي خوب كارشان را انجام مي‌دهند و هيچ‌چيز كم نگذاشته‌اند. واقعا هم همينطور بود. بعد از جنگ هم، آقاي صياد آمدند و تأكيد داشتند كه بنده را به‌عنوان جانباز 70درصد اعلام كنند. اما من با همان عصا و ويلچير به‌كار برگشتم.» 

روزي كه هاشمي از هلي‌كوپترهاي هوانيروز سان ديد
فرمانده پيشين هوانيروز، به دعوتي كه از آيت‌الله هاشمي براي حضور در هوانيروز اصفهان داشته، اشاره مي‌كند: «به دو منظور از ايشان دعوت كرديم كه به هوانيروز اصفهان بيايند؛ يكي براي فارغ‌التحصيلي خلبان‌ها و ديگري براي مانور. آن زمان آقاي كرباسچي استاندار اصفهان بودند. در آن مانور، از يك پايگاه در اصفهان، 100هلي‌كوپتر را بلند كرديم و رژه رفتند. اين مانور بازتاب بيروني بسيار خوبي داشت. خيلي نگران بوديم كه مبادا يكي از هلي‌كوپترها در جريان مانور خراب شود و وجهه كار را از بين ببرد اما خدا كمك كرد و همه‌‌چيز به خوبي انجام شد. بعد آقاي هاشمي به داخل سالن آمدند. در آن ديدار، بنده گزارشي از مباحث فني و موضوع همافران و درجات ارائه كردم. در گزارشم گفتم كه در گذشته ما فقط مهندس داشتيم و كارگر و غيراز اين دو، نيروي ديگري نداشتيم اما فرمانده نيروي هوايي و هوانيروز دوره پهلوي نشستند و گفتند هيچ جا بهتر از ارتش نيست كه نيرو تربيت كند. اين شد كه همافران را استخدام كردند. بعد اينها به درجه بالاتر كه رسيدند با حقوق خوب و بالا به شهرستان‌ها مي‌روند و مغازه‌هاي فني راه‌اندازي مي‌كنند. يادم هست آقاي هاشمي از آن گزارش خيلي خوشش آمد چون خودش روحيه سازندگي داشت و بسيار آن مطلب را مورد تأييد قرار داد.»

گلايه آيت‌الله هاشمي از هوانيروز
او همچنين از گلايه‌اي سخن مي‌گويد كه آقاي هاشمي از هوانيروز داشته است. ريشه اين گلايه را در عمليات خيبر مي‌داند و به ما مي‌گويد: «عمليات خيبر يك ضرر براي ما داشت. هيچ جاي دنيا يك اتاق متحرك را به لجمن (لبه جلويي منطقه نبرد) نمي‌برند اما در عمليات خيبر اشتباه كرديم و شنوك را وارد صحنه كرديم، بعد از آن بچه‌هاي سپاه عاشق شنوك شده بودند. شنوك خيلي قدرتمند است. اين كار اشتباه بود و براي ما گرفتاري ايجاد كرد. بچه‌هاي سپاه بعد از خيبر مرتب به آقاي هاشمي فشار مي‌آوردند كه انصاري به ما شنوك نمي‌دهد. يك‌بار آقاي هاشمي من را خواست و گفت انصاري گله دارم. گفتم چرا؟ گفت شنوك. چرا شنوك به بچه‌ها نمي‌دهي. گفتم آقا اميدوارم فكر نكنيد كه بچه‌هاي هوانيروز از پرواز مي‌ترسند. اما باور كنيد حضور شنوك در خيبر هم غلط بود. شنوك و 330اصلا گير كسي نمي‌آيد. ما كلي شنوك و كلي 330از دست داديم. ايشان خيلي منطقي بود و حرف من را پذيرفت ولي در پايان هم گفت درهرحال گله من سر جايش است. گفتم باشد شما شنوك نخواهيد، گله‌تان سر جايش باشد. نشان به اين نشان كه هرچه براي سردار شوشتري برديم، صدام از بين برد.»

مهدي هاشمي و رفع گلايه آيت‌الله
انصاري خاطره جالبي را تعريف مي‌كند؛ ماجرايي كه باعث شد اين گلايه و دلخوري به شكلي رضايت‌بخش برطرف شود: «مهدي هاشمي فرزند آقاي هاشمي به‌عنوان بسيجي به جبهه آمده بود و در منطقه مريوان با بچه‌هاي سپاه روي كوه‌ها رفته و شيميايي شده بود. در آن قضايا گويا يك هلي‌كوپتر 214 در دسترس بوده و آقامهدي با 20نفر از بچه‌هاي بسيجي سوار هلي‌كوپتر شده بودند. اين كار باعث اعتراض بچه‌هاي هوانيروز شده بود و آنها را از هلي‌كوپتر بيرون كرده بودند. كسي كه مهدي را نمي‌شناخت. بعد كه من به همراه مهدي روي ارتفاعات رفتم، بچه‌هاي هوانيروز آمدند و شروع كردند به گله كردن از بچه‌هاي بسيج و گفتند آقا اينها اصلا نمي‌دانند هلي‌كوپتر چيست. كسي نمي‌دانست فردي كه همراه من است، مهدي پسر آقاي هاشمي رفسنجاني است ولي من خيلي خوشحال بودم از اينكه اين گلايه‌ها را فرزند آقاي هاشمي مي‌شنود. با خودم مي‌گفتم من چطور مي‌توانستم آقاي هاشمي را قانع كنم ولي الان فرزندش مستقيما اين سخنان را مي‌شنود. اين شد كه ديگر تا پايان جنگ كسي از ما شنوك نخواست.»
انصاري همچنين از پولي كه براي هوانيروز مي‌خواسته و آقاي هاشمي مسير را براي آن تسهيل مي‌كند، سخن مي‌گويد: «در يكي از عمليات‌ها بعد از عمليات فاو به آقاي هاشمي گفتم كه هوانيروز پول لازم دارد. ايشان گفت برو به مجلس و خواسته‌ات را به آقاي نوري بگو. ما آمديم بعد گفتم اين اصفهاني پول بده نيست. گفت نه برو. همانجا در منطقه صورت بلندبالا براي فاو تهيه كردم و دادم دست رحيم صفوي، رحيم صفوي هم مستقيم داد به آقاي هاشمي. ما را كشاندند مجلس كه اين چي شد. رفتيم مجلس، آقاي دكتر روحاني و شهيد ستاري و شهيد بابايي و تيمسار تراب‌پور... بيشتر آقاي روحاني سؤال مي‌كرد كه چه كساني را تنبيه كرديد، چرا اينقدر تشويق كرديد؟ توضيحاتي دادم. آخر قانع شدند و ٥ ميليون پول براي تشويق هوانيروز دادند.»

كمك هاشمي به سواركاري
«من زماني هم رئيس فدراسيون سواركاري بودم. آقاي غفوري‌فرد از دوستان بنده بودند و بنده را براي فدراسيون سواركاري معرفي كردند. در آن ايام، آقا ياسر فرزند آقاي هاشمي را كه خيلي كم‌سن بود، به سواركاري بردم. آقاي هاشمي هم خيلي به سواركاري كمك كردند. آن زمان ايشان رئيس مجلس بودند. بنده يك‌بار هم به همراه آقاي غفوري‌فرد به ديدن آقاي هاشمي رفتم. آقاي هاشمي تا آن روز نمي‌دانستند كه من در فدراسيون هستم. در آن جلسه خيلي هم فضاي شوخي و مزاح شكل گرفت.»

منبع: قلم نیوز
خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: