کد خبر: ۲۸۹۳۴
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۵

چرایی اعتراض اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد

اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد، طی تجمعی که اخیرا در مقابل مجلس داشتند، خواستار هم‌طرازی حقوق و مزایا اعضای هیات علمی و کارمندان دانشگاه آزاد با دانشگاه‌های دولتی شدند.
قلم‌نیوز:اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد در همین رابطه نامه‌ای را برای پیگیری خواسته‌های خود خطاب به رئیس مجلس نوشتند. متن نامه اساتید دانشگاه آزاد به شرح زیر است:

جناب آقای دکتر محمدباقر قالیباف
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
ضمن عرض سلام و تقدیم احترام.
دانشگاهیان دانشگاه آزاد اسلامی در راستای رسالت و شرافت انسانی خود همواره کوشیده‌اند تا علم، تخصص و تعهد را به یکدیگر گره بزنند و بتوانند جامعه‌ای بالنده در راستای ارزش‌های انسانی بسازند.

بدیهی است که تحقق اهداف و آرمان‌های والایی که این دانشگاه دارد نیازمند مساعدت و حمایت تمامی ارکان نظام اسلامی است. اهم خواسته‌های برحق دانشگاهیان در راستای تحقق این اهداف، توجه جدی به برآوردن مطالبات زیر است:

۱- همسان‌سازی حقوق و مزایای کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی با دانشگاه دولتی
۲- ساماندهی شخصیت حقوقی و اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی
۳- منظور نمودن ردیف بودجه دولتی برای دانشگاه آزاد اسلامی
۴- اعمال افزایش ۵۰ درصدی حقوق سال ۱۳۹۹ مصوب هیأت محترم امنا

کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی در سراسر کشور خود را محق می‌دانند تا جهت احقاق حق خود از طریق تمامی مجاری قانونی موجود، اقدامات لازم را پیگیری نموده و این بیانیه جهت اطلاع‌رسانی به مجریان قانون در تمامی حوزه‌هاست.

امضاکنندگان این بیانیه متعهد می‌شوند جهت نیل به اهداف پیش‌گفته از هر گونه مساعدتی دریغ ننموده و همراهی خود را بدینوسیله اعلام می‌دارند.

در رابطه با پویشی که اساتید دانشگاه آزاد برای رفع مشکلات خود راه انداخته اند، سه تن از اعضای هیئت علمی این دانشگاه، در قالب یادداشت‌هایی مشکلات و معضلات خود را بیان کرده اند.

دکتر بیژن عبدالکریمی- دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
مهمترین مساله، احساس نوعی بی‌عدالتی است. این تمایزی که میان اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد با دانشگاه‌های دولتی وجود دارد، حقیقتا یک بُعدش مساله اقتصادی است، اما یک بُعدش مساله روحی و روانی و عاطفی است و این همه تمایز و این همه قائل‌شدن فرق بین دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتی حقیقتا تا حدود زیادی تحقیرآمیز است و همین امر شاید بیش از مسائل اقتصادی، فردی مثل من را آزار می‌دهد. نکته دیگر این‌که وقتی ما یک نظام اجتماعی داریم، وقتی ما یک کشور هستیم، نباید یکپارچگی کشور را نادیده بگیریم، نباید قانونی که در تهران است با قانونی که در سیستان و بلوچستان است، متفاوت باشد.

ما یک جامعه ملوک‌الطوایفی نیستیم که هر کسی هر جایی قدرتی داشت، قدرت خودش را اعمال کند. نباید یک سیاست یک بام و دو هوا داشته باشیم. اما متاسفانه درخصوص دانشگاه آزاد و دانشگاه‌های دولتی این سیاست‌های چندگانه، این تمایزات و تفاوت‌ها و این منطق ملوک‌الطوایفی بسیار خودش را آشکار می‌کند. به هر حال هدف ما از برپایی این پویش این بود که دانشگاه آزاد یک نهاد بزرگ آکادمیک در کشور است با بیش از ۶۰ هزار استاد و کارمند و با قریب یک میلیون و نیم دانشجو در سراسر کشور که در همه جا حضور دارد. حتی در بعضی از مناطقی که وزارت علوم دانشگاه یا دانشکده‌ای نیست، اما می‌بینیم که دانشگاه آزادی که در سراسر کشور حضور دارد، برای اساتید و کارمندانش این همه تبعیض قائل می‌شوند.

دانشگاه آزاد یک نهاد مردم‌بنیاد و بخشی از جامعه است. به هر حال همه خانواده‌ها در سراسر ایران به نحوی با دانشگاه آزاد ارتباط دارند، اما این احساس ناخرسندی و بی‌عدالتی در این نهاد بزرگ در سراسر کشور گسترش یافته، این احساس نارضایتی در میان کارکنان و اساتید قاعدتا به دانشجو و خانواده‌های آن منتقل می‌شود و سبب یک نوع نگاه منفی به جامعه، قدرت سیاسی و به نهاد‌های آن است.

به هر حال نکته اصلی ما این است که خیلی از اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد از خیلی از حقوقی که همتایان‌ها در دانشگاه‌های دولتی دارند، محروم هستند. ما می‌خواهیم کارمند‌ها و اساتید دانشگاه آزاد تشکل‌های صنفی خودشان را داشته باشند و این تشکل‌های صنفی به رسمیت شناخته شود. ما خواهانیم که اعضای هیات علمی، نمایندگان قانونی‌ای داشته باشند که این نمایندگان قانونی در هیات امنا حضور داشته باشند؛ در هیات امنای مرکزی، در هیات موسس و در هیات ممیزه و به نحو مستمر در جلسات برای تصمیم‌گیری در مورد زندگی‌های خودشان حضور داشته باشند.

متاسفانه با دانشگاه آزاد بسیار سیاسی برخورد می‌شود، مدیریت‌های دانشگاه آزاد مدیریت سیاسی است. وقتی یک رئیس دانشگاهی عوض می‌شود، اتوبوسی تمام افراد و خانواده و هم‌مسلکان سیاسی‌شان هم به دانشگاه آزاد می‌آیند. دانشگاه آزاد از یک مدیریت علمی، از یک نوع مدیریت غیرسیاسی برخوردار نیست. مدیریت دانشگاه آزاد مدیریت اجاره‌ای است، یعنی موقت است، بسته به جریانات سیاسی دارد. ما می‌خواهیم از هرگونه مواجه سیاسی با دانشگاه پرهیز شود و زندگی ما اساتید و کارمندان تحت‌الشعاع جریانات زودگذر و موقت سیاسی قرار نگیرد.

ما می‌خواهیم انتصاب‌هایی که در دانشگاه صورت می‌گیرد، حقیقتا انتصاب‌های علمی و دانشگاهی باشد، نه انتصاب‌های سیاسی. چرا باید از نهاد‌های دیگر یا از دانشگاه‌های دیگر برای ما مدیران انتخاب شود. مگر در دانشگاهی که بیش از ۲۵ هزار استاد دارد، در میان فرهیختگان دانشگاه آزاد نمی‌توان افرادی را پیدا کرد که صلاحیت مدیریت نهاد دانشگاه را داشته باشند؟ همه جای دنیا مدیریت دانشگاه به واسطه خود دانشگاهیان و از اساتید همان دانشگاه است، اما این چرا در مورد دانشگاه آزاد اعمال نمی‌شود؟

یک بخش دیگری هم از خواست ما که شاید مهمترین بخش آن باشد، خواسته‌های حقوقی - اقتصادی است، به بیان دیگر مهم‌ترین خواست ما، اصلاح و یکسان‌سازی حقوق و مزایای هیات علمی و کارکنان دانشگاه آزاد مطابق با بخشنامه‌های وزارت علوم است. چرا باید بخشنامه‌های وزارت علوم برای برخی از دانشگاه‌ها لازم‌الاجرا باشد، ولی برای دانشگاه آزاد لازم‌الاجرا نباشد. این همان بی‌عدالتی و نوعی حکومت عباس قلی‌خانی و در واقع ملوک‌الطوایفی است.

در دانشگاه‌های دولتی، اساتید و دانشگاه‌ها تقریبا دو برابر یک استاد دانشگاه دولتی می‌گیرند. در مورد کارمند‌ها هم یک چنین نسبتی هست. حالا من دقیقا می‌ترسم اعداد و ارقامی که می‌گویم اشتباه باشد، اما من خودم در قیاس با افراد دیگری مثل خودم که دانشیار هستند، آن‌ها دریافتی‌شان دو برابر است و میزان موظفی ما برابر است، یعنی ما دو برابر بیش از یک عضو هیات علمی دانشگاه دولتی در دانشگاه حضور داریم.

اگر موظفی یک دانشیار در دانشگاه دولتی هشت ساعت است، موظفی منِ نوعی در دانشگاه آزاد ۱۴ ساعت است که البته من گاهی اوقات تا ۳۰ ساعت هم در هفته تدریس کردم. اما اساتید دانشگاه‌های دولتی ۸۰ درصد از من بیشتر می‌گیرند. اساتید دانشگاه‌های دولتی اگر کلاس‌هایشان پر نشود، به هیچ وجه حقوقشان کم نمی‌شود، اما در دانشگاه آزاد از حقوق اساتید بابت عدم تکمیل موظفی کم می‌شود، عدم تکمیل موظفی که نه ناشی از قصور خود استاد باشد، بلکه ناشی از این است که دانشگاه نتوانسته دانشجو جذب کند و به استاد کلاس ارائه دهد.

در دانشگاه آزاد ضریب حق جذب در تمام واحد‌ها یکسان نیست. حق سنوات در دانشگاه‌های دولتی وقتی اساتید بازنشسته می‌شوند به آن‌ها پرداخت می‌شود و آن حق سنوات یک حادثه و رویداد در زندگی یک استاد است، اما چنین حق سنواتی که بابت آن از حقوق ما حق بیمه وسایر کسورات را کم می‌کنند، هنگام بازنشستگی یا در زمان بازخرید به اساتید دانشگاه آزاد پرداخت نمی‌شود.

از سوی دیگر ما خواهان این هستیم که ساعات موظفی اعضای هیات علمی کم شود، همچنین در حالیکه فرصت مطالعاتی به اساتید دانشگاه‌های دولتی داده می‌شود، به اساتید دانشگاه آزاد فرصت داده نمی‌شود و اگر هم داده شود، عموما در مناسبات سیاسی و به افرادی که نه بر اساس صلاحیت‌های علمی، بلکه بر اساس مناسبات سیاسی‌شان، به این فرصت مطالعاتی منِ عبدالکریمی هم نیاز دارم بعد از این‌که ۲۰ سال از گرفتن دوره دکترایم گذشته، فرصتی پیدا کنم که خودم را به‌روز کنم، خودم و دانشم را در حوزه‌های مطالعاتی‌ام بالاتر ببرم، اما من خوابش را هم در دانشگاه آزاد نمی‌توانم ببینم، یعنی می‌دانم به قدری موانع ایجاد می‌کنند که از همان اول ترجیح دهم اساسا پی آن را نگیرم.

ما خواهانیم که تمام بخشنامه‌های صادره وزارت علوم در دانشگاه‌ها رعایت شود و یک نوع اصلاح و یکسان‌سازی درخصوص بخشنامه‌ها باشد. بخشنامه‌هایی درخصوص تبدیل وضعیت استخدامی، بخشنامه‌ها در مورد وضعیت ترفیع، ارتقاء، انتقال و ماموریت. این تفاوت‌هایی که میان دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتی وجود دارد، باید برطرف شود. به نظر می‌آید که منطق حاکم بر دانشگاه‌های آزاد مبتنی بر مدیریت یک نهاد علمی نیست، بلکه بیشتر گویی ما با یک مدرسه انتفاعی روبرو هستیم، یعنی همه چیز بر اساس سود و زیان اقتصادی، آن هم در معنای حقیر کلمه محاسبه می‌شود. می‌صرفید یا نمی‌فرصد، همه چیز حول و حوش این است، در صورتی که ما انتظار داریم دانشگاهی که بزرگ‌ترین دانشگاه کشور است و یکی از بزرگ‌ترین نهاد‌ها در سطح جهان است، بر اساس مدیریت علمی و با منطق علمی مدیریت شود.

مثلا نگوییم رشته الهیات دانشجو کم جذب می‌کند و مثلا دانشگاه رشته حقوق بیشتر جذب می‌کند؛ لذا ما امکانات را بر اساس این‌که چقدر دانشجو داریم، چقدر می‌صرفد یا نمی‌صرفد، مسائل را در دانشگاه مدیریت کنیم. این مطالبی است که در واقع حساسیت‌های افرادی مثل من و دیگر اساتید دانشگاه است که خواهانیم که به کمک این پویشی که دوستان من به راه انداختند و من هم به آن‌ها پیوستم، در واقع بتوانیم مسائل را در دانشگاه آزاد حل کنیم، به‌عنوان یک گام در جهت اصلاحاتی که باید در کشور صورت بگیرد.

ظاهرا صدای اساتید و کارکنان شریف دانشگاه آزاد به گوش پاره‌ای از نمایندگان مجلس رسیده، ولی هنوز تا آن‌جا که من اطلاع دارم، فکر نمی‌کنم قدم موثری برداشته شده باشد و حتی به کمیسیون آموزش مجلس طرح و لایحه‌ای عرضه شده باشد. این درحالیست که ناامید نیستیم و من مطمئنم که در یک فضای آرام و با گفتگو‌هایی که بین نمایندگان حقیقی اساتید و کارمندان با مسئولان صورت میگیرد،من امیدوارم که پاره‌ای از این خواسته‌ها، اگر نه همه‌اش، حداقل بخشی از آن، در حوزه یکسان‌سازی حقوق و مزایا و پاره‌ای از امور صنفی محقق شود،، چون امور صعب‌الوصولی به هیچ وجه نیستند، بلکه کاملا خواسته‌ها مبتنی بر منطق، عقلانیت و عدالت است.

دکتر انشاالله رحمتی- استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
باید توجه داشت که دانشگاه آزاد اسلامی یک سرمایه ملی است و به نظرم همه‌ی کسانی که دوست دار این مرز و بوم هستند، باید این سرمایه را پاس بدارند. بسیاری از کارمندان و اساتیدی که در حال حاضر در دانشگاه آزاد مشغول هستند از نخبگان کشورند و در این سال‌ها همه عمرشان را صرف تحقیق و پژوهش در رشته تخصصی خویش کرده اند و دانشجویان توانایی در رشته‌های مختلف به همت همین اساتید و با کمک کارمندان زحمتکش تربیت شده اند که امروز بار دانش و تخصص را در این کشور به دوش می‌کشند.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که مخصوصاً اساتیدی و کارمندانی که در این سال‌ها در دانشگاه آزاد مشغول بودند در بهترین سال‌های عمرشان به لحاظ ثمردهی به سر می‌برند و در عرصه‌های مختلف به مراتب فراتر از صرف کار‌های معمول دانشگاهی می‌توانند اثر گذار باشند. اما با توجه به وضعیتی که امروز در دانشگاه آزاد مشاهده می‌شود، انگیزه‌های لازم برای استفاده از این قابلیت‌ها وجود ندارد. طبعاً امروز اقشار مختلف جامعه ما در تنگنا‌های معیشتی قرار دارد، ولی گویی این تنگنا‌ها و فشار‌ها بر روی اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد مضاعف است. از جهات مختلف تبعیض میان اساتید دانشگاه آزاد و همچنین کارمندان این دانشگاه و همترازان آن‌ها در دانشگاه‌های دیگر را شاهد هستیم. تا آنجا که به اساتید مربوط می‌شود این تبعیض‌ها را می‌توان از جنبه‌های مختلف رصد کرد.

۱. تفاوت در حقوق اساتید دانشگاه آزاد و همتراز آن‌ها تقریباً به گونه‌ای است که دریافتی اساتید دانشگاه دانشگاه آزاد چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد همتراز آن‌ها در دانشگاه‌های دولتی است.

۲. به لحاظ تدریس ساعات موظف اساتید دانشگاه آزاد دو برابر سقف تدریس در دانشگاه‌های دیگر است.

۳. مبلغ حق و تدریس و همچنین حق الزحمه راهنمایی و مشاوره و داوری پایان نامه نیز بسیار ناچیز‌تر از مبلغی است که در دانشگاه‌های دیگر پرداخت می‌شود.

۴. استفاده از فرصت‌های مطالعاتی و همچنین تشویق بابت تحقیقات اساتید مانند تالیف کتاب، چاپ مقاله یا اجرای پروژه‌های علمی در دانشگاه آزاد به گونه‌ای است که می‌توان گفت در این زمینه اساساً تشویقی وجود ندارد.

۵. وضعیت مبهم حقوق اساتید دانشگاه آزاد در دوران بازنشستگی، چراکه نوع بیمه اساتید به گونه‌ای است که صرف نظر از اینکه فرد با چه حقوقی بازنشسته شوند، بیشتر از مبلغی که قرارداد تامین اجتماعی با دانشگاه آزاد است، پرداخت نخواهد شد.
 
از سویی در خصوص کارمندان با توجه به در آمد کمتر ایشان این تبعیض‌ها حتی شدیدتر و مخرب‌تر است. با وجود این تبعیض‌ها و تنگنا‌هایی که به لحاظ معیشت بر اساتید و همچنین به کارمندان تحمیل می‌شود طبعاً نمی‌توان توقع داشت که از این سرمایه که در حقیقت دانش و تخصص اساتیدی است که دل در گرو این آب و خاک دارند و همه زندگی خویش را صرف آبادانی آن کرده اند، استفاده لازم صورت گیرد.

در این راستا کاری که نمایندگان مجلس که البته بسیاری از خود آن‌ها به نوعی جزو خانواده دانشگاه آزاد اسلامی هستند، می‌توانند برای بهبود این وضعیت انجام دهند این است که اولاً به دانشگاه آزاد به چشم یک نهاد ملی بنگرند، اینگونه نباشد که دانشگاه آزاد جزیره‌ای باشد که با قوانین و امکانات خود به حال خویش رها شده است؛ بنابراین باید قوانین را به گونه‌ای سامان دهند که قوانین موجود در خصوص نهاد‌های آموزش عالی و همه امتیازاتی که به موجب آن‌ها به این نهاد‌ها تعلق می گیرد، شامل دانشگاه آزاد نیز شود و ردیفی از بودجه کشور برای حل مشکلات این دانشگاه در نظر گرفته شود و مدیران دانشگاه آزاد در مقابل نهاد‌های بالادستی پاسخگو باشند.
 
البته نهاد‌های بالادستی نیز به گونه‌ای تعریف شوند که در مقام رقابت و تعارض منافع با دانشگاه آزاد قرار نگیرند. بخشی از مشکلات امروز دانشگاه آزاد این است که نهاد‌هایی مثل وزارت علوم که خود به یک معنا رقیب دانشگاه آزاد هستند و منافعی دارند که می‌تواند در تعارض با منافع دانشگاه آزاد قرار بگیرد، در مقام قانون گذار برای دانشگاه آزاد قرار می‌گیرند.

با توجه به موقعیت قانونی که دارند رقابت آن‌ها با دانشگاه آزاد رقابت نابرابری است، به نظرم باید در قوانین دانشگاه آزاد تجدید نظر شود و این نهاد از این حالت که نه دولتی است و نه خصوصی خارج شود. باید مدیران دانشگاه موظف کنند که سرمایه‌های بالفعل و بالقوه دانشگاه در درجه اول صرف خانواده دانشگاه آزاد شود.

فکر می‌کنم که بهترین راه حل برای مشکلات دانشگاه آزاد این است که با اساتید و کارمندان دانشگاه به گونه‌ای برخورد شود که آن‌ها دلبستگی بیشتری نسبت به دانشگاه داشته باشند و به طور طبیعی خود این موجب رونق و شکوفایی دانشگاه خواهد شد.

دکتر مجتبی مقصودی- دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
قبل از هرچیز ذکر این نکته را ضروری می‌دانم در دهه فجر انقلاب اسلامی قرار داریم. انقلابی که ۴۲ سال از عمر آن می‌گذرد و ما وارد ۴۳ امین سالگرد آن شدیم. اگر در آستانه انقلاب اسلامی مهم‌ترین مستضعفان جامعه، حاشیه نشینان شهری، کارگران کوره پزخانه ها، حلبی آباد‌ها و مناطق محروم مرزی بودند امروز به وضعیتی رسیده ایم که استادان دانشگاه را نیز را جزء طبقات مستضف ارزیابی می‌کنیم.

در رابطه با خواست اساتید و کارمندان دانشگاه آزاد در رابطه با همسان سازی حقوق و مزایا در قیاس با دانشگاه‌های دولتی، مجلس تلاش‌هایی را آغاز کرد، ولی این تلاش‌ها به نظر می‌رسد که نیازمند اراده بیشتری است. به هر تقدیر مجلس قوه قانون‌گذاری است و این قوه می‌بایستی فرایند قانون‌گذاری را به صورت مناسب انجام دهد. یکی از انتظارات ما از مجموعه‌ای از همکاران دانشگاه آزاد در مجلس است که عملا ظرفیت‌های بسیار مناسبی را در مجلس می‌توانند به خودشان اختصاص دهند.

به‌علاوه کمیسیون آموزش مجلس هم می‌تواند در راستای همسان‌سازی واقعی گام‌هایی بردارد، همچنان که گام‌هایی را برای پاسخگو نمودن دانشگاه آزاد بخش‌هایی از نمایندگان تلاش دارند که به انجام برسانند، ولی به نظر می‌رسد این‌ها کفایت نمی‌کند، یعنی ما نیازمند مجموعه‌ای از تلاش‌ها از سوی کمیسیون‌های مختلف هستیم. مثلا کمیسیون آموزش باید مصوبات لازم را مهیا کند، کمیسیون تلفیق باید امکانات بودجه‌ای را در نظر بگیرد و در عین حال کمیسیون اصل ۹۰ هم می‌بایست این ظرفیت را ایجاد کند که بالاخره دانشگاه آزاد نهادی پاسخگو باشد؛ حداقل به کسانی که در این سیستم در حال فعالیت هستند.

علیرغم این‌که این مطالبات مدت‌ها است که در جریان است، دانشگاه آزاد عملا اقدامی در جهت پاسخگویی انجام نداد و این در واقع یک خلأ و ایراد است. ما تلاش‌هایی را انجام دادیم، با نایب رئیس اول مجلس، جناب آقای دکتر قاضی‌زاده دیداری داشتیم، در عین حال آقای دکتر خضریان، عضو کمیسیون اصل ۹۰ تشریف آوردند در جمع ما. به‌علاوه ما هم با چهار نفر از نمایندگان کمیسیون آموزش دیدار داشتیم. با خانم سارا فلاحی نماینده ایلام، با آقای کریمی نماینده بابل، با آقای دکتر صالحی نماینده اقلید که همه این‌ها به نوعی دانشگاه آزادی هستند ما دیدار‌هایی داشتیم که تلاش کردیم مباحث دانشگاه آزاد پیگیری شود.
 
ولی به نظر می‌رسد که ما راه درازی را در پیش داریم و به‌علاوه انتظار اولمان از نمایندگانی است که تعلق خاطر به دانشگاه آزاد دارند؛ یا تمام‌وقت دانشگاه آزاد هستند، یا دوران دانشجویی را، چه مقاطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد، دکترا را در این دانشگاه خوانده‌اند، یا خانواده‌شان خوانده‌اند، یا فرزندشان یا پدرانشان در این دانشگاه بوده‌اند. به این ترتیب ما انتظارمان ازکسانی که غرابتی با دانشگاه آزاد دارند در مجلس، بسیار زیاد است.

ما از همکاران دانشگاه آزاد حاضر در مجلس تحرکات بیشتری را انتظار داریم. در واقع شایسته این همکاران نیست که امروز در کسوت نمایندگی هستند، حقوق موکلان خودشان را، به‌ویژه حقوق موکلان دانشگاهی خودشان را مورد توجه قرار ندهند. بعضی از این دوستان ما هم بعد از دوران نمایندگی مجددا باید یه این دانشگاه‌ها برگردند، به جایی که حقوقشان الان زیر خط فقر است و این مایع تاسف و تاثر است.

به هر تقدیر فراموش نکنیم در جامعه‌ای که اعضاء و گروه‌های سیاسی شناسنامه‌دار قوی نداریم، عملا دانشگاه آزاد یک پایگاه رأی است و نمایندگان فراموش نکنند که اگر بخواهند برای دوره‌های بعد هم کاندیدا شوند، باید به این پایگاه رأی توجه کنند؛ باید مطالبات آن‌ها را در دستور کار قرار دهند. هم به لحاظ اخلاقی، حرفه‌ای و صنفی و هم به این جهت که این‌ها وکلای ما هستند، ما به‌عنوان موکلان از این‌ها درخواست داریم این موضوع را پیگیری کنند.

من هم عضو از این کمپین هستم. اهدافی که در ذهن من به‌عنوان یک عضو دانشگاه آزاد اسلامی هست، می‌توانم به اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت دسته‌بندی کنم. در کوتاه‌مدت تاکید ما بر این است که حقوق و دستمزد افزایش پیدا کند، مطابق دانشگاه‌های دولتی. البته قطعا توانمندی‌ها، کارایی و مرتبه علمی، این‌ها ملاحظاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

در عین حال باید یک تمهیداتی در میان‌مدت و بلندمدت اندیشید. یک بخش آن ناظر بر نقشی است که وزارت علوم می‌تواند ایفا کند. در صورتی که دانشگاه آزاد بنای فعالیتش بر روی شهریه دانشجویان است، وزارت علوم با رقیب‌انگاری دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور را بسیار گسترده کرد و در عین حال خود دانشگاه‌های دولتی هم با راه‌اندازی پردیس‌ها و دوره‌های شبانه، به جذب دانشجو و دریافت شهریه مبادرت می‌ورزند.

کاری که نباید وزارت علوم انجام دهد را انجام می‌دهد و در عوض با سیاست‌های تهدیدی، یعنی محدودکننده عملا پذیرش دانشجو از سوی دانشگاه آزاد را منوط به مصوبه‌های خودش کرد و این عملا رقیب‌انگاری و به حاشیه فرستادن دانشگاه آزاد است. فراموش نکنیم نزدیک به حدود ۳۵ درصد نظام آموزش عالی ما در اختیار دانشگاه آزاد است.

ما به‌علاوه از وضعیت بیمه، چه بیمه درمان و چه بیمه بازنشستگی دچار صدمات زیادی هستیم. درصد‌هایی را که باید دانشگاه آزاد و سازمان تامین اجتماعی پرداخت می‌کردند را انجام ندادند که با این وضع عملا دریافت حقوق بازنشستگی ما را دچار اخلال کرد. این باید مورد کنترل و بررسی قرار بگیرد. در عین حال در همین شرایط اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد به لحاظ موظفی تدریس، موظفی بیشتر از دانشگاه‌های دولتی دارند.

در عین حال فراموش نکنیم یکی از مشکلات دانشگاه آزاد این است که مهمانان ناخوانده‌ای سر سفره کوچک دانشگاه آزاد اسلامی آمدند که این سفره کوچک را کوچک‌تر کردند؛ مدیرانی که از دانشگاه‌های دیگر آمدند، این افراد حقوق و دستمزدشان را در دانشگاه خودشان دریافت می‌کنند در این‌جا هم اضافه‌کاری‌ها و حق ماموریت‌هایشان را از دانشگاه آزاد دریافت می‌کنند.

یکی از موارد که باید سیستم برای آن چاره‌اندیشی کند، انتصاب مدیران دانشگاه آزاد اسلامی از خود اعضای هیات علمی است؛ چگونه است که دانشگاهی که حدود چهار دهه از تاسیس آن می‌گذرد و علیرغم این‌که بسیاری از مدیران موجود در سطوح مختلف مملکتی از دانشگاه آزاد هستند، خودش ناتوان از انتخاب مدیران برای خودش است. این یک فاجعه است. چگونه است که مسئولان عالی‌رتبه دانشگاه آزاد از دانشگاه‌هایی غیر از دانشگاه آزاد هستند؟ آیا این مسئولان خارج از دانشگاه دغدغه‌ای بیشتر از دانشگاه آزادی‌ها دارند؟ قطعا ندارند. بعد هم این مسئولیت‌ها عاریتی و محدود است. دو، سه سال هستند و خواهند رفت، ولی آن دغدغه و دلواپسی‌ای که اهالی خانه نسبت به خانه خودشان دارند، آیا مسئولان خارج از دانشگاهی که مهمان در این دانشگاه هستند، خواهند داشت؟

این تصدی‌گری‌ها و این متولی‌گماشتن‌ها برای دانشگاه آزاد نوعی تحقیر به نظر من محسوب می‌شود. در واقع ما اینقدر توان نداریم که نیروی کارشناسی مدیران خودمان را خودمان تربیت کنیم و داشته باشیم و باید برای ما مدیرانی بگمارند و این خودش آفتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

از سویی در درازمدت باید تناقضات موجود در اساسنامه دانشگاه آزاد تعیین تکلیف شود و مورد حل و فصل قرار بگیرد. در واقع در شرایط فعلی دانشگاه آزاد وضعیتی مثل شتر، گاو، پلنگ دارد، تکلیفش مشخص نیست، چیست. از طرفی اعلام می‌شود بر اساس بند‌هایی از اساسنامه این دانشگاه نهاد آموزشی غیردولتی است. از طرفی نهاد دانشگاهی، غیرخصوصی و غیرانتفاعی است؛ بنابراین تکلیف چی شد؟ هم غیرخصوصی و غیرانتفاعی و هم غیردولتی. این در حالیست که پیش‌بینی هم نشد که جزو نهاد‌های عمومی است که بالاخره نظارتی باشد، به لحاظ بودجه‌بندی کنترلی انجام شود. به نظر می‌رسد تا موقعی که ماهیت و جوهره این دانشگاه حل و فصل نشود، این سیاست‌های تبعیض‌انگارانه عملا وجود خواهد داشت.
خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان