ملیحه سادات حسینی:ورود هوش مصنوعی به تاریخ بشر
از آنجا که هوش و مهارت انسان ابزارساز مدرن مهمترین عامل بقا و برتری او بر دیگر جانواران و نیز دیگر گونههای انسانی هم نوع خود بوده است، سرانجام انسان مدرن به جایی رسید که با هوشمصنوعی به سراغ اجداد منقرض شده خود برود. درواقع آخرین یافتهها درباره نیاکان انسان مدرن، حاصل ترکیب فناوریهای آینده با وقایع تاریخ بشر درگذشتههای بسیار دور بهدست آمدهاست: کشف گونه کاملا جدیدی از انسان مدرن بهوسیله هوشمصنوعی!
طبق مطالعاتی که سال گذشته – 2019 منتشر شد، شواهدی از نیای انسانی منقرض شده که تا آن زمان کشف نشده، بهدست آمد. این شواهد پس از آن بهدست آمد که یک سیستم هوشمصنوعی تعیین کرد که درگذشتههای بسیار دور، جمعیتی شبحگونه از انسانهای باستانی وجود داشته است که با انسانهای مدرن آمیزش داشتهاند.
در این بررسیها، محققان استونی و اسپانیایی فناوریهای یادگیری عمیق را برای ساخت مدلی از الگوی تکامل انسان به کار گرفتند. برای این کار از قبل به ماشین هوشمصنوعی درباره گونههای نئاندرتال، انسان دنیسووا و نیز انسان مدرن، اطلاعاتی به ماشین داده شده بود اما برنامه هوشمصنوعی چیز جدیدی را کشف کرد و آنگونه سومی بود که با انسان مدرن آمیزش داشته و از نیاکان ناشناخته ماست. محققان فکر میکنند که اجداد ناشناس ممکن است براساس شواهد بهدست آمده از هوشمصنوعی، شاخهای ازگونه هومو دنیسوا باشند.
اکنون که با استفاده از فناوریهای نوین مانند هوشمصنوعی و کشف شواهدی دراین زمینه از طریق تجزیه و تحلیل DNAاکنون امکان کسب اطلاعات بیشتر درباره گونههای منقرض شده انسان بیش از همیشه فراهم شدهاست. انتظار میرود آثارگونههای ناشناختهتری از نیاکان انسانی آشکار شود که در صفحات تاریخ محو شدهاند.
در حال حاضر با استفاده از تکنیکهای نوین درعلوم ژنتیک گونههای تازه و ناشناختهای از انسان از نظر توالی نسبی کشف و شناسایی شدهاند. کشفیات قبلی نیز اکنون با جزئیات بیشتر و سطح دقت بالاتری قابل تجزیه و تحلیل شدهاست. مدارک و شواهد جدید، حاکی از وجود یک زنجیره بهم پیوسته از اجداد بشر نیست. بلکه برعکس، بیشتر شبیه به یک درخت خانوادگی غنی با تنوع زیستی بالاست که تعدادی از شاخههای آن بریده شده و برای همیشه از بین رفتهاست. اینکه دقیقا چه تعدادی از بستگان ما منقرض شدهاند احتمالا هرگز بهطور قطعی روشن نخواهند شد اما هرکشف تازه دراین زمینه محققان را قادر میکند که تکه منحصربهفرد و تازهای را در تکمیل پازل ریشه، منشأ و کیستی ما - انسانهای مدرن بیفزاید.
پیش از این درباره انسانی که فرزند اختلاط پدر دنیسوا و مادر نئاندرتال باشد، اطلاعات جالبی دردست بود اما ظاهر این یک مورد استثنا نبوده و در تمامیگونههای انسان از جمله انسان مدرن هم بخشهایی از ژنوم انسان نئاندرتال و بخشهایی از ژنوم انسان دنیسوا وجود دارد و این گونه که از اختلاط این دو بهدست آمدهاند، ما – انسانهای مدرن هستیم!
تاکنون ما خود را بهطور معمول گونه انسان یا Homo sapiens میدانستیم اما طبق یافتههای اخیر این عبارت چندان صحیح نیست. زیرا ما نوعی مرکب از هر سه گونه هستیم هرچند که از نظر ژنتیک تعداد DNAگونه Homo sapiens درما بسیار بیشتر ازDNAگونه نئاندرتال و دنیسوا است.
«ژومه برتران پتیت»Jaume Bertranpetit – پژوهشگر فعال در«موسسه زیستشناسی تکاملی» از دانشگاه Pompeu Fabra بارسلونا که دراین پروژه تحقیقاتی مشارکت داشته میگوید: «این تحول بزرگ از نابودی انسانهای دیگر و ظهور انسان مدرن حدود 80 هزار سال پیش رخ داده یعنی همان زمانی که گفته میشود همه جمعیت انسانی که شامل انسان مدرن نیز هست، از آفریقا خارج شدند و به قارههای دیگر مهاجرت کردند و درواقع سبب شکلگیری جمعیت کنونی انسان مدرن شدند.»
او میافزاید: «ما امروزه میدانیم که از آن زمان به بعد انسان مدرن در تمام قارهها ، به جز آفریقا با نئاندرتالها آمیزش داشتهاند و همچنین با انسانهای نوع دنیسوا در منطقه اقیانوسیه و جنوب شرقی آسیا نیز همزیستی و آمیزش داشتهاند. هرچند که شواهدی از یک گونه دورگه منقرض شده هنوز بهدست نیامده است.»
ژن نئاندرتالها در ما فعال است
در بررسیهای اخیر که با استفاده از هوشمصنوعی انجام شد، فناوری یادگیری ماشین در تجزیه و تحلیل هشت مدل برتر از انسان، منشأ و تکامل آن مورد بررسی قرار گرفت. این برنامه موفق به شناسایی شواهدی در ژنوم انسان شد که بهعنوان «جمعیت اشباح» در نیاکان انسان معرفی شده است. تجزیه و تحلیلهای هوشمصنوعی نشان میدهد که گروهی از جمعیتهای ناشناخته و کاملا منقرض شده درگذشتههای بسیار دورو درمناطقی چون اقیانوسیه و جنوب شرقی آسیا با نیاکان ما – انسان امروزین – در آمیخته و در امتداد مسیر پرپیچوخم تاریخ تکامل انسان گم شدهاند و امروزه تنها ردپای پراکندهای از خود درDNAانسان مدرن برجای گذاشتهاند.
این مطالعات که در مجله « Nature Communications» منتشر شد، نخستین نمونهای است که نشان میدهد چگونه فناوری یادگیری ماشین، میتواند به آشکار کردن سرنخ های کاملا پنهان از تاریخ بشر کمک کند. دانشمندان همچنین با گردآوری مقادیر زیادی از دادههای ژنومی که از فسیل استخوانهای انسانی استخراج کردهاند و مقایسه آن با DNAانسان کنونی، توانستهاند بعضی از شکافها و سوالهای بیجواب در بررسیهای تاریخ تکاملی گونههای انسانی را پرکنند.
درنهایت به کمک دو علم ژنتیک و فناوریهای هوشمصنوعی، از 2010 بهاین سو نگاه انسان درباره نیاکان خود دچار تحول چشمگیری شدهاست. طبق یافتههای جدید اکنون میدانیم که نسبت موادژنتیکی انسان نئاندرتال درانسان کنون حدود 1.5 تا 2.1 درصد است که عمدتا درجمعیتهای غیرافریقایی دیده شده است. بررسیهای نشان میدهد که مجموعا 20 درصد از DNAانسان نئاندرتال درانسانهای مدرن منتقل شده و همچنان زنده و فعال است. درواقع DNAانسان نئاندرتال درانسان مدرن نهتنها خاموش نیست بلکه درویژگیهایی چون رنگ مو و پوست و نیز سیستم ایمنی و درنتیجه بروز انواع بیماریها در انسانهای کنونی همچنان قابل ردیابی است.
آیا ما نسل کشی کردهایم؟
طبق بررسیهای انسانشناسی، مدتها بود که دانشمندان میدانستند گونه انسانی متفاوتی از انسان مدرن درحدود 300 هزار سال پیش روی زمین ساکن بوده و بعدها علم ژنتیک و هوشمصنوعی خبر از وجود اشباح گونههای دیگری داد که در DNA ما همچنان فعال هستند. از آن پس این سوال مطرح شده است که چرا اکنون تنها یک گونه انسانی در تمامی سیاره وجود دارد.
انسان خردورز یا انسان مدرن، موجود تکامل یافتهای است از انسان راستقامت که با انواع گوناگونی از انسانهای ماقبل خود نیای مشترک و خزانه ژنی مشترک هرچند اندک دارد. گونهای که شامل نئاندرتالهاو گونه موسوم به هومو نئاندرتالها (Homo neanderthalensis) که شکارچیان بسیار قدرتمند سازگار شده با آبوهوای استپهای سرد اروپا بودند.
از دیدگاه دیرین مردمشناختی، تاکنون دو پندار اصلی درمورد خاستگاه انسان خردورز یا مدرن کنونی وجود داشت. نخستین دیدگاه آن است که انسانهای خردمند، از نیای مشترکی که از انسان راستقامت در آفریقا تمایز یافته، تکثیر شده است. فرض دیگر بر آن است که انسان خردمند مسیر تکاملی خود را از انسان راستقامت نه فقط در آفریقا که در دیگر قلمروها سپری کردهاست. از سال 2010 میلادی مطالعات ژنتیکی، دیدگاهی میانه را ثابت کردهاند؛ بهطوریکه خزانه ژنی انسان خردمند عمدتا از نیای آفریقایی است، اگرچه اختلاط در طول تکامل نشان میدهد که در دیگر نقاط کره زمین نیز تکامل رخ داده است.
انسان نئاندرتال گونهای از نسل انسان بود که در اروپا و قسمتهایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی و شمال چین (آلتای) سکونت داشتند. اولین نشانهها از نئاندرتالهای اولیه به حدود 130 تا 230 هزار سال پیش در اروپا برمیگردد. گفته میشود که 50 هزار سال قبل نئاندرتالها دیگر در آسیا دیده نشدند، با وجود این نسل آنها در اروپا در حدود 40هزار سال پیش منقرض شد. با توجه بهاینکه انسان امروزی در پنج هزار سال پیش از انقراض آنها وارد اروپا شد، احتمالا این دو گروه انسانی با هم تماسهایی داشتهاند.
گونه اخیرا شناخته شده دیگر، انسانتبار دنیسووا Denisovans - یا جمعیتی از انسانتباران ساکن آسیا است. همچنین گونه ابتداییتری از انسان بهنام Homo erectus (یا انسان راستقامت) هم کشف شده که در اندونزی زندگی میکرد و انسان رودزیایی Homo rhodesiensis نیز مرکز آفریقا را برای سکونت خود برگزیده بود.
تحقیقات بیشتر نشان دادهاست که چندین گونه انسانی کوتاهقامتتر با مغز کوچک همزمان با این گونههای شناخته شده که اشاره شد، در آفریقای جنوبی با نام Homo naledi و گونهای دیگر بنام Homo luzonensis که درفیلیپین، همچنین گونه Homo floresiensis در اندونزی و غار اسرارآمیز «گوزن قرمز» در چین سکونت داشتهاند.
با توجه به سرعت کشف گونههای جدیدتر انسان که در سالهای اخیر شتاب گرفته؛ می توان انتظار داشت تا گونههای جدیدتری نیز شناسایی شوند.
انسان متهم اصلی در انقراض انسان
طبق فرضیههای موجود، انسان به دلیل هوش کاربردی و ابزارهای رو به تکامل خود موجودی خطرناک است. چراکه در مقایسه با دیگر موجودات ساکن روی زمین قادر به شکار بیرویه و گستردهای بود که سبب انقراض گونههای گوناگون به ظاهر خطرناک حیوانی شدهاست. ما حیوانات عجیبی مانند ماموتها و پرندگانی بهنام موآها را به طرز بیرویهای شکارکردهاست به نحوی که بهکلی از روی زمین ناپدید شدند. شواهد حاکی از نابودی طبیعت، دشتها و جنگلها بهویژه برای فعالیتهای انسانی همانند کشاورزی و صنعت حتی در مراحل ابتدایی آن و بالاتر از همه نابودی زمین و کشتار انسانها در رقابت برسردستیابی به منابع بیشتر کم نیست.
ما انسانهای مدرن امروزه به وضوح عامل نابودی، دگرگونی نقشه، جغرافیای زمین و حتی آبوهوای سیاره هستیم. تاریخ بشر انباشته از اخبار هولناکی از نسلکشی و نابودی انسان بهدست انسان و ناپدید شدن تمدنهاست. از نابودی کامل تمدن کارتاژ به دست رومیان باستان گرفته تا آنچه که برسر بومیان آمریکا و استرالیا رفته تا جنگهای هولناک جهانی و منازعات منطقهای که همچنان ادامه دارد، نمونههایی جدیدند.
بنابراین عجیب نیست اگر درانقراض هشت گونه انسان برسیاره نیز انسان مدرن متهم اصلی باشد.
چرا انسان هم نوعان خود را محو کردهاست؟
با توجه به محدودیت در سوابق فسیلی موجود امکان بررسی علمی این فرضیات بسیار دشوار است. با این حال سوابق فسیلی موجود در اروپا حاکی از آن است که پس از گذشت چند هزار سال از ورود انسان مدرن به اروپا، نئاندرتالها ناپدید شدهاند. کشف DNA نئاندرتالها در بعضی از مردمان اوراسیا حاکی از آن است که ما – انسان مدرن- قبل از نابودی نسل این گونههای انسانی با آنها همزیستی و آمیزش داشتیم.
اما اگر این فرضیه را بپذیریم این سوال مطرح میشود که چرا و چگونه نیاکان ما هم نوعان خود را از صفحه روزگار محو کردند؟ تاریخ گونه انسان مدرن که درمقایسه با تاریخ همه گونههای انسانی بسیار کوتاه و جدید است، به روشنی حاکی از وقوع نسلکشیهای مکرر وکشتارهای گسترده انسان به وسیله انسان است. افزایش بیرویه جمعیت همراه با افزایش مهارتهای ابزاری و هوشانسان مدرن نیز این منازعات را برسر دستیابی به منابع غذایی، زمین کشاورزی و امکانات بقا، درکنارتهدیدهای طبیعی از قحطی و خشکسالی گرفته تا زلزله و... دامن زدهاست. از آنجا که جمعیت انسان مدرن رشد تصاعدی داشته، درکنار دلایل دیگر این فرضیه که انسان مدرن عامل نابودی انواع دیگر بشر شده را تقویت میکند.
انسان مدرن مسئول انقراض همنوعان خود نیست
با این حال در آخرین تحقیقات انجام شده از سوی محققان در هلند که در آخرین روزهای سال 2019 منتشر شد، این فرضیه بهشدت مورد تردید قرار گرفتهاست. به گزارش ساینتیست، طبق مدلهای شبیهسازی، روشن شدهاست که تعداد کمجمعیت و نیز همخونی یا ازدواجهای درونی میان جمعیت نئاندرتالها ممکن است سبب آسیبپذیری آنها در برابر مخاطرات احتمالی و نابودی و انقراض کامل عموزادههای ما درحدود 40 هزار سال پیش باشد.
«کریست ویسن» از دانشگاه فناوری Eindhoven که با کمک همکارانش مدل شبیهسازی از جمعیت نئاندرتالها را ساختهاند میگوید:«داستان استاندارد که فعلا پذیرفته شدهاین است که با هجوم گونه انسان کنونی به اروپا و خاورنزدیک نئاندرتالها که ازقبل دراین نواحی سکونت داشتند به وسیله ما که بسیار باهوش تر و پرجمعیتتر از آنها بودیم، نابود وبرای همیشه منقرض شدهاند. نتیجهگیری اصلی در کار ما این است که انسان مدرن نیازی به نابودی نئاندرتالها نداشتهاست و این اتفاق احتمالا ناشی از یک بدشانسی بودهاست.»
این محققان در شبیهسازی جمعیتی نئاندرتالها سه عامل را که میتواند پویایی جمعیت را تحتتاثیر قرار دهد، در نظر گرفتند. نخست همخونی و ازدواج درونی که سبب کاهش آمادگی و تناسب زیستی میشود، دوم تاثیر اللها که سبب کاهش توان بزرگسالان درافزایش نسل بعدی میشود. سومین فاکتور خود پیامدهای ناشی از اندازه کوچک جمعیتی است که سبب نوسانات در نرخ زاد و ولد میشود.
تیم محققان تاکید دارد که ترکیب این عوامل و تداوم آن درچندین هزاره برای انقراض یک گونه جمعیتی کافی است.
ویسن میگوید که نیاکان ما احتمالا بهطور غیرمستقیم روند نابودی کامل پسرعموهای خود را تشدید کردهاند و شاید با افزایش آمیزش با انسانهای مدرن فرصت رابرای تکثیر گونههای خود از دست دادهاند.