انتقاد اصلاحطلبان از روحانی یکی از موضوعاتی است که از چند منظر قابل
بررسی است. اینکه اساساً این انتقادها برای عقب نماندن از قافله نارضیاتی
اجتماعی است و یا اینکه با پایان یافتن کار این دولت اصلاح طلبان سعی می
کنند خود را از نتایج عملکرد دولت جدا کنند از جمله این دیدگاه هاست.
با
این حال طی روزهای گذشته یکی از فعالان سیاسی اصلاحطلب در بخشی از یک
سخنرانی خود گفته بود: «اصلاحطلبان نباید تصور کنند که اگر حملات خود را
علیه روحانی تشدید نکنند، از قافله عقب میمانند. این درست است که پشتوانه
اجتماعی اصلاحطلبان به سبب حمایت از روحانی تضعیف شده است، اما علت این
امر آن است که اقشاری بر اثر تبلیغات شبانهروزی باور کردهاند که دولت
روحانی مسبب وضعیت موجود است و اصلاحطلبان در پدیدآمدن آن سهیم هستند.
حملات اصلاحطلبان ناشی از ترس و محافظهکاری تلقی خواهد شد و ثانیا به
گلآلودشدن آب و مشخصنشدن عامل اصلی پدیدآمدن وضع موجود که هدف
اقتدارگرایان است، کمک میکند».
این
سخنان البته در نتیجهگیری می تواند درست باشد که درنهایت اقتدارگرایان
برنده ماراتن انتقاد از دولت خواهند بود اما از اتفاق باید نقد و حتی هجمه
به دولت از سوی اصلاحطلبانِ واقعی را از جنبه دیگر نیز نگاه کرد. به بیان
دیگر نقدها به حسن روحانی نه طی این ماههای اخیر که از ابتدای شروع به کار
دولت دوازدهم به او وارد است. آنجا که علیرغم تمام حمایتهایی که
اصلاحطلبان واقعی و نه کاسبان آن، از دولت روحانی کردند کمترین سهم را از
تصمیمهای دولت داشتند تا حدی که بارها از سوی نزدیکان رئیس جمهوری نقش این
جریان و بزرگان آن در پیروزی روحانی نادیده و گاه به سخره گرفته شده است.
از
سوی دیگر با بررسی جامعه شناختی از رای 24 میلیونی مردم به راحتی می توان
فهمید که خواستههای این اکثریت چه بوده و تا چه حد روحانی و تیم او
توانسته اند به آن عمل کنند. درست است که عملکر حسن روحانی و تیم او در
بسیار از مسائل کلیدی از دولت احمدی نژاد با بیشترین درآمد ارزی تاریخ
ایران بهتر بوده است اما باید گفت که گناه دولت فعلی به مراتب از دولت قبلی
بیشتر است. شکی نیست که تکلیف رای دهندگان به حسن روحانی، با شخصی مانند
احمدی نژاد روشن است. حتی می دانند گفته های متناقض این روزهای او نه از
تغییر رویه که در نتیجه تغییر فضا و منافع وی صورت گرفته است. اما بازی
دوگانه حسن روحانی با شعارهای پر حرارتاش برای اصلاح وضعیت، چنان امیدی در
دل مردم ایجاد کرد که حتی خاکستری ترین رایها را نیز به پای صندوق رای
کشاند.
نا امید کردن این حجم از سرمایه اجتماعی به واسطه انفعال دولت و
بدتر شدن شرایط، بیتردید گناه به مراتب بزرگتری است که نمی توان با مصلحت
اندیشی جناحی از آن گذشت و نقدی را متوجه دولت نکرد. شکی نیست که بخشی از
مشکلات موجود معطوف به دولت نیست. اما سوال اینجاست که آیا انتصابات افراد
فاقد صلاحیت توسط او مانند برخی از استاندارها و انتقال همان افراد
ناکارآمد به سازمان های کلیدی ربطی به تحریم یا کارشکنی اقتدارگرایان دارد؟
آیا عدم تغییر در رویهها وساختارهای معیوب اقتصادی و اداری ربطی به تحریم
دارد؟ آیا پول سوزی مردم در بورس و سایر بازارها و بازی دادن آن ها که در
نوع خود بدترین بازی دولت طی این سالها بود ربطی به جایی غیر از دولت
داشته و دارد؟
اینکه
حالا بعد از 7 سال و نیم رئیس جمهوری میگوید کولبری و سوخت بری در شان
مردم نیست در حالی که بخشی از این مشکلات به عدم توجه دولت بر می گردد باز
هم به تحریم ربط دارد؟ موارد متعددی را میتوان نام برد که دولت در برابر
آن منفعلانه عمل کرده است و نتیجهای جز یاس فراگیر اجتماعی به همراه
نداشته است. در این وضعیت به نظر می رسد به جای نگران بودن از نقد به
روحانی برای ماهیگیری اقتدارگرایان به این فکر کنیم که سرمایه سوزی در بستر
نا امیدی با تبعات بلند مدت آن چه اثری بر سایر تحولات سیاسی و اجتماعی در
آینده خواهد داشت؟ موضوعی که بی شک بخشی از آن محصول عملکرد بد دولت
دوازدهم است.
منبع: ابتکار