این
موضوع میتواند وجوه مختلفی داشته باشد. به طور قطع قرنطینه، علیرغم
اعتقاد نداشتن دولت در ابتدای شیوع بیماری به آن، راهکار موثری در قطع
زنجیره است اما اعمال همین محدودیتها هم کسب و کارهای بسیاری را تحت تاثیر
قرار داده که دولت هم توان چندانی برای حمایت از آن ها ندارد.
از سویی
برخی از رفتارها مانند در صف قرار گرفتن برای خرید کیف و کفش حراجی ربطی به
دولت ندارد. شاید بتوان این نوع از رفتار را در قالب نوعی از بی اعتمادی
مردم نسبت به آنچه که به طور رسمی و حاکمیتی قلمداد کرد چرا که اساساً جان
آدمی شوخی بردار برای هیچ بی احتیاطی نیست.
این
بی اعتمادی اما به نوعی دوسویه است. یعنی همان طور که مردم به دولت بی
اعتمادند دولت نیز به مردم اعتماد چندانی ندارد. در واقع حتی وقتی قانون
محدودیت ساعت 6 گذاشته میشود دولت هم اعتماد چندانی به رعایت آن از سوی
مردم ندارد. این بی اعتمادی دو سویه سبب می شود تا یک زنجیره معیوب از
ناکارآمدی برای یک اپیدمی فراگیر شکل بگیرد.
بررسی
ریشه این بی اعتمادی البته مجالی دیگری نیاز دارد اما به واقع در شرایط
بحرانی امروز شاید تنها راه مبارزه با این بیماری آتش بس موقت بیاعتمادی
دولت و مردم نسبت به یکدیگر باشد. آتش بسی که قدم نخست آن باید توسط دولت
برداشته شود هرچند پر کردن این چاه عمیق نیاز به زمان طولانی دارد اما لازم
است تا پل موقتی بین این دو زده شود.
در این بین نقش دولت در به کارگیری
تمهیداتی جهت باز شدن فضای اجتماعی و به کارگیری همه ابزارها برای بهبود
شرایط اقتصادی مردم ولو به صورت ضرب الاجلی لازم است. حسن روحانی دیروز خبر
از اعمال محدودیت های جدید از اول آذر ماه داد.
شکی نیست که هشدار و انذار
و توصیه تنها بخشی از ماجرا است اما اگر این محدودیتها بدون هیچ تغییری
در شرایط زیستی و روانی باشد تنها منجر به یک ترومای جمعی در روان جامعه
شود که نتیجه آن سال ها با مردم همراه خواهد بود.
قرنطینه و اعمال محدودیت
تنها وجه اقتصادی ندارد باید در نظر داشت که یک محدودیت روانی نیز برای
مردم ایجاد میشود که لازم است تمام متخصصان این امر درخصوص آن به نهادهای
حاکمیتی کمک کنند. جامعه ایران در حالت طبیعی دچار خمودگی و ناشادی به
اندازه کافی بوده است بنابراین باید برای اعمال محدودیت با احتیاط قدم
برداشت.
منبع: ابتکار