انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در این دوره فارغ از اهمیت و ویژگیهای خاصش
در ایالات متحده و سایر نقاط جهان، برای مردم ایران هم اهمیت پیدا کرده
است.
مردم اخبار آن را مدام پیگیری می کنند و البته دستمایه طنز در فضای
مجازی نیز قرار گرفته است. از این رهگذر اما میتوان به اهمیت رخدادها و
درهم تنیدگی آن با زیست مردم ایران پی برد. این اتفاقها حتی اگر در خارج
از مرزهای ایران باشد برای مردم ایران دارای ارزش خبری میشود که گاه به
جنبههای سیاسی زیستی و در بیشتر موارد با وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم گره
میخورد.
این مساله نشان میدهد تا چه اندازه زیست و اقتصاد مردم با سیاست
عجین شده است که حتی سهامداران بیشمار بورسی که با تشویق دولت پا به این
بازار گذاشتند حالا برای برگشت سرمایههایشان یک چشمشان به انتخابات آمریکا
است.
نوسان در قیمت ارز و به تبع آن سایر کالاها چه بخواهیم و چه نخواهیم
به تحولات سیاسی گره خورده است. موضوعی که حالا ذهن مردم ایران را به جای
تمرکز به زایندگی کسب و کارشان بدون توجه به حواشی، درگیر موضوعاتی کرده که
در شرایط طبیعی شاید چندان نیازی به این همه توجه نباشد.
این
درهم تنیدگی سیاست و زیست مردم هرچند در بطن خود میتواند منجر به شکل
گیری خرده آگاهیهایی برای فعل مناسب اجتماعی و سیاسی در مقاطعی شود اما به
واقع شاید چندان ضروری نباشد که برای حفظ داراییهای خود مدام در صدد
تحلیل و پیوند مسائل سیاسی به زیست طبیعی خود باشند.
به
بیان دیگر دولت و بقیه ارکان حاکمیت وظیفه اصلی شان درگیری با چنین مفاهیم
و مباحث سیاسی است تا بتوانند از این رهگذر با اعمال سیاستهای درست روند
زیست مردم را متعادل نگه دارند. آنچه را که مسئولان باید با همه جوانب آن
بررسی کنند و مردم را از شوکها و تلاطمهای سیاسی در امان دارند؛ گویی به
عهده خود مردم گذاشته شده است. این شرایط میتواند در آینده کشتی ذهن افکار
عمومی را در خستگی ناشی از تمرکز بر موضوعات فرعی در دریای سیاست غرق کند و
درنهایت آن را از هرگونه فعل منطقی در بحرانها بر حذر دارد. در این شرایط
حتی نخبگان و روشنفکران جامعه به ورطه انفعال خواهند افتاد و یا درنهایت
مجبورند در این موج سیاستزده خود را رها کنند.
ناگفته پیداست که حساسیت
جامعه ایران در قبال انتخابات آمریکا میتواند ناشی از یک تحول عمیق
زیرپوستی باشد که البته اگر از بار اضافی روی دوش آن خسته شود ممکن است دست
به هر اقدام ناخوشایندی هم بزند. طبیعی است که در این شرایط گفتار درمانی
مسئولان در وعدههای آرامش بخش نیز شاید نتواند کارآیی لازم را داشته باشد.
درواقع این جامعه به جای اعتماد به کارگزارن منتخب خود برای تحلیل وقایع
در هر نقطه از دنیا و تامین آرامش درصورت حصول هر نتیجه، این وظیفه را خود
برعهده گرفته است تا بتواند از این رهگذر، فعل اقتصادی مناسب داشته باشد یا
حداقل بخشی از امید از دست رفته اش را بازیابی کند.
منبع: ابتکار