حکایت سرباز و پادشاه را بارها شنیده ایم که سربازی هر شب با یک لباس نازک
نگهبانی می داد و یک شب پادشاه او را دید و به او وعده لباس گرم داد.
فراموشی پادشاه از وعدهاش باعث مرگ آن سرباز شد. حکایت جامعه ایران اما با
وعده های مسئولان کمی متفاوت است. مردم مانند آن سرباز در انتظار این
وعده ها نمیمیرند بلکه اعصباشان با بدنهای یخ زده از انبوه بی تدبیری ها
به بازی گرفته می شود.
اعوجاج
در تصمیم گیری های دولت و پراکنده گویی های مسئولان، هیچ حوزهای را در
امان نگذاشته است. از کنکور گرفته تا وعده های پوچ اقتصادی را شامل می شود.
گو اینکه بدنه کارشناسی دولت هیچ درک درستی از آنچه در بطن جامعه رخ
می دهد؛ ندارد. کنکور به خودی خود یک معضل بزرگ در نظام آموزشی کشور است که
سال های سال است برای آن فکری نشد، در این شرایط به جای حل اساسی آن با
مبهم گویی و عقب و جلو کردن زمان آن تنها این مشکل دوچندان شده است.
از
سوی دیگر وعده گشایش اقتصادی که طرح فروش اوراق نفتی بود بدون اینکه
توافقی بر سر آن صورت گرفته باشد هفته گذشته از سوی حسن روحانی به عنوان یک
خبر از گشایش اقتصادی مطرح شد.
هر گمانهزنیای از سوی مردم و رسانهها در
این خصوص مطرح شد جز آن طرحی که در سر رئیس جمهوری کشور با رای 24 میلیونی
بود. نتیجه آن شد که بعد از معلوم شدن این خبر شگفتانگیز تنها بازارها
دچار آشفتگی بیشتر شد.
روز
گذشته حسن روحانی در سخنانی گفته بود که کشور را در شرایط سختی اداره
می کند. البته که این حرف درست است و به واقع تحریم و کرونا هر دو عامل
مهمی در شرایط اقتصادی فعلی است.
اما سوال اینجاست که چرا در این شرایط با
اظهار نظرهای ناسنجیده و پراکنده گویی های متناقض شرایط را سختتر می کنید؟
آیا دولت بعد از این همه نقدهایی که طی این سال ها درخصوص نحوه
اطلاع رسانی اش شده نمی خواهد تغییر رویه دهد؟
آیا وقت آن نرسیده که برای
تصمیم گیری های مهم اقتصادی مانند عرضه یا عدم عرضه سهام پتروشمی ها در یک
ستاد واحد تصمیمگیری و اعلام شود؟
ناگفته پیداست این مشکلات نه ربطی به تحریم و کرونا دارد و نه به بدخواهان داخلی که قصدشان فقط تخریب است.
به
بیان ساده تر این شیوه برخورد با مشکلات و درنظر نگرفتن نیازهای واقعی
جامعه از سوی دولت با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.
حتی خوشبین ترین و
راستینترین حامیان دولت که از رای خود به دولت دوازدهم پشیمان نشدهاند
نمیتوانند با این نوع از بیتوجهی کنار بیایند. به بیان سادهتر آنچه
بیشتر از مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم را آزار میدهد بازی شدن با
اعصابشان است.
بازیای که در نتیجه یکدست نبودن دولت در تصمیم گیری، ضعف
در اطلاع رسانی و نبود کارشناسی دقیق از شرایط واقعی جامعه است. دولت باید
بداند هرچند که در این یک سال پایانی، دیگر نیاز به رای مردم برای ادامه
کار ندارد اما این شیوه برخورد با مسائل می تواند به یک اپیدمی بلند مدت از
عادی شدن غیر عادی ها تبدیل شود که درنهایت دود آن در چشم کل جامعه ایران
خواهد رفت.
جامعه که این روزها وعده لباس گرم مسئولان آن را نمیکشد روزی
میتواند از این همه پوچی دچار یاسی شود که راهی جز عصیان برای پاسخ به آن
نداشته باشد. بنابراین شاید بهتر است حداقل در این شرایط سخت اقتصادی، با
این نوع از تصمیمگیریها شرایط را سختتر نکنید.
منبع: ابتکار