از روزی که میرزا عباسخان مهندسباشی بر صندلی مدیریت بلدیه پایتخت تکیه زد تا پیش از انقلاب اسلامی، ۴۲ نفر به شهرداری تهران رسیدند؛ از سیاسیون تا نظامیها، از کاربلد تا نابلد. بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ تا برگزاری اولین دوره انتخابات شورای شهر و روستا (۱۳۷۷)، شهردار تهران توسط وزارت کشور انتخاب میشد. البته در سالهای اولیه انقلاب، انتخاب شهرداران زیاد بر مبنای وابستگی سیاسی آنها نبود و از طرفی عمر شهرداریها چندان طولانی نشد.
شهرداران کوتاهمدت بهشت
پس از پیروزی انقلاب با افتادن قرعه مدیریت کشور به نام نهضت آزادی، محمد توسلی عضو شورای مرکزی و رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی به عنوان اولین شهردار تهران در نظام جمهوری اسلامی انتخاب شد. دانشآموخته رشته راهوترافیک تمایلات ملی-مذهبی داشت و به روشنفکران مذهبی آن دوران وابسته بود. عمر شهرداری توسلی با استعفای دولت موقت به پایان نرسید اما سرانجام اختلاف او با وزیر کشور دولت رجایی و برخی مقامات دولت منجر به استعفایش شد.
بعد از توسلی، سیدرضا زوارهای حقوقدان دو هفته شهردار موقت تهران بود. این عضو حزب جمهوری اسلامی و حزب موتلفه که چندبار برای رئیسجمهور شدن تلاش کرد، با تفکر حمایت از مستضعفین تاکید میکرد که نباید میلیاردها تومان صرف مترو و بزرگراهها شود و انصاف نیست به ساختن بزرگراهها پرداخت. هرچند که زوارهای فرصت پیاده کردن تفکراتش را در شهرداری پیدا نکرد.
در سال ۵۹ سیدکمالالدین نیکروش به عنوان سومین شهردار تهران بعد از انقلاب اسلامی هفت ماه مسئولیت داشت. دکترای برق دانشگاه میسوری آمریکا هم مثل بسیاری از مسئولین در اوایل انقلاب اولویت خود را بر رسیدگی به قشر محروم و مستضعف قرار داد و میگفت که مردم نباید راضی شوند دولت وجوهی را که باید در دورافتاده ترین نقاط کشور مصرف شود، صرف شهروندان تهرانی کند. او بعد از شهرداری تهران در دولت اول میرحسین موسوی مدتی وزیر کشور بود و شهردار بعد از خود را انتخاب کرد.
چهارمین شهردار تهران غلامحسین دلجو است که از سال ۶۰ تا ۶۱ به مدت ۱۳ ماه کلیددار پایتخت بود. سخنرانی دلجو در اجلاس شهرداران پایتختهای کشورهای اسلامی به زبان عربی و قولهایی درباره خروج کلیه انبارهای بزرگ عمومی و خصوصی به خارج تهران، از جمله مواردی است که از این دکترای مدیریت دانشگاه علامه به یاد مانده است. او پستهایی در وزارت کشور و پست، تلگرافوتلفن داشته و مدتی مدیرعامل بیمه ایران هم بوده است.
کلید شهر تهران ۹ ماهی هم در جیب محمدکاظم سیفیان بود. او که با عضویت در حزب ملل اسلامی پیش از انقلاب سابقه مبارزه و زندان رفتن را داشت، از ابتدای تاسیس دانشگاه امام صادق (ع) در کنار آیتالله مهدویکنی بود و از راستهای سنتی به حساب میآمد. نوع نگاه دینی این فوقلیسانس معماری را میتوان در نامهنگاریاش با امام (ره) مشاهده کرد. او در نامهای به رهبر کبیر انقلاب نوشت: «با سلام و تحیات، چون شهرداری تهران مصمم است به حول و قوه خداوند متعال نسبت به جلوگیری از احکام خلاف شرع که متاسفانه بعضا تاکنون ادامه داشته است و نیز اجرای احکام نورانی اسلام اقدام سریع به عمل آورد؛ چون در حال حاضر با توجه به گرفتاری شورای نگهبان و شورایعالی قضایی، شهرداری قادر نخواهد بود مشکل مردم را سریعاً از آن طریق حل نماید، لذا خواهشمند است اجازه فرمایید تا تعیین تکلیف قطعی از طرف شورای نگهبان و یا شورایعالی قضایی، به خاطر جلوگیری از توقف کار، حجتالاسلاموالمسلمین جناب آقای محمدیگیلانی حاکم شرع محترم دادگاههای انقلاب اسلامی به طور مستمر نسبت به مسائل مبتلابه شهرداری که مستقیما در رابطه با مردم میباشند، اظهارنظر فرموده و حکم شرعی که برای شهرداری لازمالاجرا باشد، صادر نمایند.»
در پاسخ به این نامه، امام نوشتند: «همانگونه که نوشتهاید، تا تعیین تکلیف قطعی از طرف شورای نگهبان و شورایعالی قضایی، جناب حجتالاسلام آقای محمدیگیلانی مجازند مشکلات شرعی شما را مرتفع سازند. انشاءالله موفق باشید.»
سیفیان در سال ۱۳۷۱ هم به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و در انتخابات مجلس جزو نامزدهای مستقل فهرست جامعه اسلامی اصناف و بازار تهران تهران بود. او همچنین در سال ۱۳۷۷ در اولین انتخابات شورای شهر تهران نامزد شد، که در نهایت به عنوان عضو علیالبدل شورا انتخاب شد.
بعد از سیفیان، حسین بنکدار چهار ماه به عنوان ششمین شهردار تهران خدمت کرد تا پس از او نوبت به سیاسیون برجستهتر برسد.
جهنم اصلاحطلبان در بهشت
با حضور علیاکبر ناطقنوری در وزارت کشور دولت اول میرحسین موسوی بالاخره دوران شهرداریهای کوتاهمدت در تهران به پایان رسید و محمدنبی حبیبی از اعضای اصلی حزب موتلفه اسلامی به عنوان هفتمین شهردار تهران انتخاب شد. شیخ نور راستگرا که حالا وزیر کشور شده بود رابطه خوبی با مذهبیون بازار داشت و حضور حبیبی در ساختمان خیابان بهشت خیال راستهای سنتی را راحت میکرد. همین دلایل باعث شد تا این فوقلیسانس جامعهشناسی دانشگاه تهران از سال ۶۲ تا ۶۶ (۴۴ ماه) کلیددار پایتخت باشد. هرچند با حضور علیاکبر محتشمیپور چپگرا در وزارت کشور دولت دوم میرحسین موسوی بالاخره اختلاف چپ و راست دامنگیر حبیبی شد تا از سمتش کنار گذاشته شود.
حبیبی که اکنون دبیر کل حزب موتلفه است تا زمان زنده بودن حبیبالله عسگراولادی همواره در سایه پیر موتلفه حرکت میکرد و یک فعال سیاسی همیشگی بود. مدیرعاملی پست جمهوری اسلامی، ریاست سازمان هواپیمایی کشوری، قائممقامی بنیاد مستضعفانوجانبازان و استانداری خراسان، فارس و تهران از جمله مناصبی است که حبیبی بعد از شهرداری تهران به آنها رسید. او در انتخابات مجلس نهم کاندیدا شد اما نتوانست به مجلس راه یابد.
با برکناری حبیبی، این سیدمرتضی طباطبایی بود که توسط وزیر کشور وقت (علیاکبر محتشمیپور) به عنوان هشتمین شهردار تهران معرفی شد و از سال ۶۶ تا ۶۸ (۱۶ ماه) مدیریت شهری را به عهده گرفت. او برادر سیدصادق طباطبایی (همسر فرشته اعرابی-نوه دختری امام خمینی)، خواهرزاده امام موسی صدر، برادر زن سیداحمد خمینی و دارای مدرک مهندسی بود و به جناح چپ تمایل داشت.
در سال ۶۸ و با ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی، این عبدالله نوری بود که به وزارت کشور رسید؛ یکی از چپهای سفت و سخت آن زمان که وزارتش حاشیههای زیادی هم به دنبال داشت. با حضور نوری در وزارت کشور، غلامحسین کرباسچی که تفکرات نزدیکی به وزیر جدید داشت پس از هفت سال از استانداری اصفهان فراخوانده شد تا کلید تهران به عنوان نهمین شهردار پس از انقلاب به او سپرده شود. این مدیر تکنوکرات، سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم را داشت اما مکلا بود. کرباسچی پس از انقلاب مدتی در دفتر امام (ره) فعالیت کرد. او مدتی در صداوسیما حضور داشت و از پایهگذاران شبکه دو سیما بود و در دوران جنگ به عنوان نماینده امام خمینی (ره) در ژاندارمری جمهوری اسلامی خدمت کرد.
کرباسچی درباره شهردار شدنش میگوید: «به آقای نوری گفتم اگر میخواهید از اصفهان بیایم میآیم اما شهرداری تهران را قبول نمیکنم. شهرداری، آن زمان چندان خوشنام و جای مورد رغبتی مثل حالا نبود. همه از آن مطالبات داشتند و هر گرفتاری هم پیش میآمد میگفتند تقصیر شهرداری است. به همین دلایل گفتم نمیآیم. آقای نوری، آقای عطریانفر را فرستاد تا من را راضی کند که شهرداری تهران را قبول کنم. عطریانفر معاون سیاسی وزیر کشور بود. به عطریانفر گفتم اگر از کار من در اصفهان ناراضی هستید و میخواهید از اصفهان بیایم خیلی هم استقبال میکنم اما من شهرداری بیا نیستم. برخی دوستان هم مشورت میدادند که شما یک کارنامهای در اصفهان دارید که اگر به شهرداری تهران بروید هم کار شهر خراب میشود هم رزومه شما در اینجا. آقای نوری گفتند پس بیا خودت با آقای هاشمی صحبت کن. آن زمان هم آقای هاشمی موقعیت برتری در کشور داشتند. خدمت آقای هاشمی رفتم. ایشان گفت که تهران پیشانی کشور است و آغاز بازسازی کشور باید از پیشانیاش شروع شود. بیایید و همان روشی که در اصفهان اجرا کردید را در تهران هم اجرا کنید. به آقای هاشمی گفتم شهرداری تهران نه پول دارد نه امکانات و نه نیروی انسانی. آقای هاشمی باز تاکید کرد که از همان روش که از خلقالله پول میگرفتید در تهران هم همان کار را بکنید. ایشان اصرار کرد که شهردار شدن شما یک وظیفه است و گفتند که ما در گوشه و کنار کشور ممکن است خیلی نواقص داشته باشیم اما اول کار باید از تهران شروع شود. همین بود که در دیماه ۶۸ به تهران آمدم و به ساختمان شهرداری رفتم.»
کرباسچی که در سال ۷۴ از بنیانگذاران حزب کارگزاران سازندگی (که از مدیران تکنوکرات نزدیک به هاشمیرفسنجانی تشکیل میشد) به حساب میآمد از سال ۶۸ تا ۷۷ (۱۰۸ ماه) شهردار تهران بود تا طولانیترین مدت شهرداری را تا آن زمان داشته باشد و حتی با کنار رفتن نوری از وزارت کشور و آمدن علیمحمد بشارتی، به خاطر حمایتهای هاشمیرفسنجانی باز هم کرباسچی در بهشت باقی ماند تا اینکه در سال ۷۷ ناگهان جهنم برایش تداعی شد.
از زمان شهرداری حبیبی تقریبا این نهاد غیردولتی با حضور یک سیاستمدار حرفهای با سیاست گره خورد و شاید در زمان کرباسچی بهخصوص با درآمدهای سرسامآور شهرداری تهران رابطه سیاست و شهرداری به اوج خود رسید. حالا دیگر شهرداری تهران جایی نبود که کسی از قبول مسئولیتش فرار کند.
در سال ۷۶ با برگزاری انتخابات هفتمین دوره ریاستجمهوری، حماسه دوم خرداد و پیروزی سیدمحمد خاتمی در دوران شهرداری کرباسچی در تهران صورت گرفت و خیلیها فعالیتهای شهردار تهران از جمله راهاندازی موسسه همشهری را از عوامل پیروزی چپهای دیروز و اصلاحطلبان امروز میدانستند. کمتر از یک سال بعد از روی کار آمدن خاتمی و در حالی که عبدالله نوری دوباره وزیر کشور شد و کرباسچی همچنان شهردار بود، در فروردین ۷۷ شهردار تهران و تعدادی از معاونانش به اتهام اختلاس بازداشت شدند. کرباسچی در نهایت در دادگاهی که غلامحسین محسنیاژهای آن را اداره می کرد به سه سال زندان و ۱۰ سال انفصال از خدمات دولتی و برگرداندن اموال محکوم شد. هرچند هیچگاه زیر بار این اتهامات نرفت و آن را پروندهسازیای دانست تا انتقام دوم خرداد از او و جناحش گرفته شود.
او در این باره تصریح میکند: «شهرداری نقش تعیینکنندهای در انتخابات دوم خرداد و تشکیل کارگزاران داشت. برداشت عمومی این بود که این کار نوعی انتقامگیری است. واقعیت این است که در آن پرونده خیلی سروصدا شد. حرفها و اتهامات و نامردیهای زیادی شد. در مورد چند میلیارد تبلیغات شد که همه این اتهامات بعدا منتفی شد. کسانی که در این پرونده احکام ۲۳ سال زندان گرفته بودند در دادگاه تجدیدنظر تبرئه شدند اما مخالفان سیاسی حتی خبر تبرئه را کار نکردند تا نشان دهند که به واقع چقدر به اخلاق اسلامی پایبندند. یا مثلا کسی از معاونین شهرداری محکوم به برگرداندن ۱۹ میلیارد تومان پول شد ولی از همین حکم هم تبرئه شد. این آقا آمده بود و مثلا در شهرداری پنج میلیارد تومان پول به شرکت واحد که پول نداشته، داده بود که این کار هم وظیفه شهرداری بود. در همه دستگاهها هم این اتفاق میافتد که اگر سازمانی پول ندارد از سازمان بالادستی پول میگیرند و بعد مصوبهاش را میگیرند.»
کرباسچی مدتی بعد از آزادی از زندان باز به فعالیت سیاسی و رسانهای بازگشت و علاوه بر مدیریت بر گروه رسانهای هممیهن که شامل چند روزنامه و مجله میشد به دبیر کلی حزب کارگزاران سازندگی رسید. در انتخابات ۸۸ هم به ستاد شیخ اصلاحات رفت و قرار بود در صورت ریاستجمهوری مهدی کروبی، معاون اول او شود.
در سال ۷۷ با همت دولت اصلاحات بالاخره قانون معطلمانده شوراهای اسلامی شهر و روستا اجرا و انتخابات اولین دوره شوراها برگزار شد که با توجه به جو آن دوران، اصلاحطلبان توانستند اولین شورای شهر تهران را در دست بگیرند. از این تاریخ انتخاب شهردار تهران بر عهده شورای شهر قرار گرفت و شورای اول، مرتضی الویری که سابقه سه دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی را داشت به عنوان دهمین شهردار پایتخت انتخاب کرد.
این مهندس برق دانشگاه صنعتی شریف با سابقه نمایندگی مجلس، از موسسان گروه فلاح پیش از انقلاب بود که با ادغام چند گروه و تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به نمایندگی از فلاح در شورای مرکزی این سازمان حضور داشت و از اعضای حزب کارگزاران سازندگی و یک سیاستمدار اصلاحطلب به حساب میآمد. الویری از ۷۸ تا ۸۰ شهردار تهران بود ولی سرانجام پس از ۲۹ ماه شهرداری به دلیل ناهماهنگی با اعضای شورای اول از این سمت کنارهگیری کرد و دو سال بعد به عنوان سفیر ایران به اسپانیا رفت. او پس از وقایع سال ۸۸ مدتی هم در زندان بود.
در سال ۸۰ محمدحسن ملکمدنی که او هم از اعضای کارگزاران بود از سوی شورای شهر اول تهران تا سال ۸۱ به عنوان یازدهمین شهردار تهران فعالیت کرد ولی به دلیل اختلاف با اعضای شورا پس از ۱۰ ماه مثل الویری از سمتش کنارهگیری کرد. وی پیش از آن سابقه شهرداری اصفهان را داشت. ملکمدنی تنها چند روز پس از برکناری از شهرداری به پنج ماه حبس، سه سال انفصال از خدمات دولتی و پنج سال محرومیت از تصدی مسئولیت در شهرداری محکوم شد.
پس از ملکمدنی تا انتخاب شورای شهر دوم تهران، محمدحسین مقیمی به مدت چهار ماه سرپرستی شهرداری تهران را به عهده داشت. این فوقلیسانس مدیریت از مدیران اصلاحطلب به حساب میآمد که در سال ۱۳۵۸ شهردار خمین و در سال ۱۳۶۸ قائممقام معاون اجرایی هاشمیرفسنجانی بود، سابقه استانداری خوزستان، کرمانشاه و مرکزی را داشت و نماینده خمین در مجلس هشتم بود. او معاونتها و فعالیتهایی در وزارت کشور هم داشته و در انتخابات ۹۴ معاون سیاسی وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور بود.
مسیر جدید اصولگرایان؛ از بهشت به پاستور
انتخابات دومین دوره شورای شهر تهران مسیر مدیریت شهری را از چپ به راست تغییر داد تا کلید پایتخت که سالها در دست اصلاحطلبان بود، سالها در جیب اصولگرایان قرار گیرد.
در سال ۸۱ سرخوردگی مردم تهران از دعواهای سیاسی اصلاحطلبان باعث شد بسیاری از آنها پای صندوق انتخابات شورای شهر نیایند و این بهترین فرصت برای ائتلاف تازهشکلگرفته آبادگران و ایثارگران (که نسل جدیدی از اصولگرایان به حساب میآمدند)، بود تا شورای جدید را در دست بگیرند و چهرهای ناشناخته برای عموم را به شهرداری تهران برسانند. هرچند توصیههای علیاکبر ناطقنوری ومحمدرضا باهنر در شهردار شدن محمود احمدینژادبیتاثیر نبود اما شاید آنها فکرش را هم نمیکردند که فرماندار اردبیل در دولت هاشمیرفسنجانی دو سال بعد، از طریق همین شناختهشدن به وسیله شهرداری تهران در انتخابات ریاستجمهوری مقابل هاشمی بایستد و حتی او را شکست دهد.
شهرداری تهران برای احمدینژادی که پیش از آن و در مجلس ششم نتوانسته بود در انتخابات رای مناسبی کسب کند و از حضور در بهارستان باز مانده بود سکوی پرتابی به حساب میآمد تا در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ به عنوان یک پدیده مطرح شده و از ساختمان خیابان بهشت راهی مقر ریاستجمهوری در پاستور شود. شاید فقط خود احمدینژاد و اطرافیانش برای این دو سال شهرداری برنامه داشتند تا به اهداف بالاتر خود دست یابند. از جمله اقدامات او برای کسب محبوبیت، دیدارهای مردمی شهردار تهران، پرداخت وام به زوجهای جوان، کمک به مساجد و هیاتهای مذهبی و ... بود. همین حرکات خزنده و هوشمندانه احمدینژاد باعث غافلگیری بسیاری از سیاسیون در انتخابات ۸۴ شد و از دلایل پیروزی شهردار تهران.
به هر حال این دکترای مهندسیوبرنامهریزی حملونقل از دانشگاه علموصنعت با خاستگاهی اصولگرا از سال ۸۲ تا ۸۴ به مدت ۲۴ ماه شهردار تهران بود و پس از آن به ریاستجمهوری رسید. هر چند پس از مدتی ساز خود را کوک کرد و کمکم از جناح راست فاصله گرفت تا جریان احمدینژاد را شکل دهد.
در سه ماهی که احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور منتخب در حال تحویل گرفتن دولت بود علی سعیدلو معاون پشتیبانی شهرداری سرپرستی شهرداری تهران را به عهده گرفت. این دکترای مدیریت استراتژیک پس از آن و در دولتهای نهم و دهم احمدینژاد به عنوان معاون امور بینالملل و معاون اجرایی رئیسجمهور و رئیس سازمان تربیتبدنی انتخاب شد.
تاثیر کرباسچی در انتخابات ۷۶ و ریاستجمهوری شهردار تهران در سال ۸۴ این ضرب المثل را در میان سیاسیون ایجاد کرد که "راه پاستور از بهشت میگذرد". اصولگرایان که در سال ۸۵ اکثر کرسیهای شورای شهر سوم تهران را هم به دست آورده بودند این بار روی یکی از کاندیداهای شکستخورده انتخابات ۸۴ سرمایه گذاری کردند تا پس از احمدینژاد همچنان دولت را در دست خود نگه دارند.
شاید همین مساله باعث شد تا محمدباقر قالیباف از سوی شورای شهر سوم تهران به عنوان پانزدهمین شهردار پایتخت انتخاب شود. این دکترای جغرافیای سیاسی از دانشگاه تربیتمدرس که گواهینامه خلبانی هم داشت، فرمانده سابق نیروی هوافضای سپاه و قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا و فرمانده نیروی انتظامی بود که به رویای ریاستجمهوری، یونیفورم نظامی را با کتوشلوار سیاستورزی عوض کرد و البته در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ شکست خورد. شاید همین حضور در انتخابات یکی از نقاط ضعفی شد که خیلیها هر فعالیت قالیباف را سیاسی و برای رئیسجمهور شدن دانستند.
هرچند او در انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ کاندیدا نشد و در سال ۸۶ با نظر شورای شهر سوم همچنان شهردار ماند اما کاندیداتوریاش در انتخابات ۹۲ باز هم بدگمانیها را درباره او رقم زد. شهردار تهران که با هشت سال شهرداری و خدماتی که انجام داده بود خیال میکرد میتواند بالاخره رئیسجمهور شود در سال ۹۲ انتخابات را به حسن روحانی باخت تا کرسی شهرداریاش را هم در خطر ببیند چرا که این بار کرسیهای شورای شهر چهارم بین دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب تقریبا مساوی تقسیم شده بود. البته چرخش یکی از اعضای شورای چهارم از چپ به راست باعث شد قالیباف برای چهار سال دیگر شهردار تهران باقی بماند.
قصه قالیباف و آمادگی برای ریاستجمهوری همچنان ادامه یافت و باز عدهای تبلیغات و فعالیتهای آقای شهردار را که ۱۲ سال (۱۴۴ ماه) کلید شهر تهران در جیبش بود با سودای ریاستجمهوری او پیوند زدند. کاندیداتوری سهباره قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ این ظن را به یقین تبدیل کرد. هرچند اینبار قالیباف مثل چهار سال قبلا خوششانس نبود چرا که از طرفی با فشار اصولگرایان مجبور به انصراف از کاندیداتوری به نفع رئیسی شد و از سوی دیگری با پیروزی قاطع اصلاحطلبان در شورای شهر پنجم عملا صندلی شهرداری تهران را هم از دست داد تا حالا برای باقی ماندن در عرصه ساسی به فکر "نواصولگرایی" بیافتد.
با برگزاری انتخابات پنجمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا در اردیبهشت ۹۶ و پیروزی ۲۱ بر صفر اصلاحطلبان در تهران مشخص بود که در چهار سال آینده یک اصلاحطلب پس از سالها به شهرداری تهران خواهد رسید. شورای شهر جدید در روزهای آینده کار خود را آغاز میکند. در این مدت گمانهزنیهای زیادی درباره شهردار جدید تهران صورت گرفت تا در نهایت اعضای جدید شورا از هفت نفر (محمدعلی نجفی، حسین مرعشی، الهه کولایی، محمدعلی افشانی، محسن مهرعلیزاده، محمد شریعتمداری و حبیبالله بیطرف) برای شهرداری برنامه خواستند.
سرانجام طبق گفته حسین مرعشی که از گزینههای شهرداری آینده تهران به حساب میآید، محمدعلی نجفی که سابقه پنج دوره وزارت را در کارنامه خود دارد و در دولت یازدهم مشاور رئیسجمهور روحانی بوده برنامه خود راهمانند دیگر کاندیداها به اعضای شورای شهر پنجم ارائه خواهد کرد و با توجه به کسب بالاترین رای در اولین دور رایگیری بین اعضا احتمالا شانزدهمین شهردار تهران خواهد شد. مدیری تکنوکرات و اصلاحطلب از حزب کارگزاران که بر اساس برخی شایعات یکی از گزینههای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به حساب میآید.
به نظر میرسد با اتفاقات دو دهه اخیر در شهرداری و درآمد سرسامآور این نهاد که باید غیردولتی باشد، نقش شهرداری تهران و شهردارش در روند سیاسی کشور بسیار مهم شده است. بهخصوص از زمانی که اعضای شورای شهر، شهرداران را انتخاب میکنند و برگزاری انتخابات شورای شهر به خاطر نفس انتخابات بودنش (هرچند که گفته میشود باید غیرسیاسی باشد) به هر حال یک کنش سیاسی را به همراه دارد و ممکن است بسیاری از سیاسیون را وسوسه کند تا برای رسیدن به اهداف بالاتر سیاسی خود شهرداری تهران را به عنوان سکوی پرتابی برای فعالیتهای سیاسیشان در نظر بگیرند.