تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
اعتماد ملی سرمایهای است که بهتدریج حاصل میشود. جامعه وقتی بتواند با حاکمیت و نهاد قدرت یک رابطه منطقی برقرار کند، رابطه اعتمادآمیز ادامه خواهد داشت؛ بدین معنا که جامعه احساس کند حاکمیت ماموریت وکالت را از سوی آنها دارد و در قالب مالیاتی که میپردازند یا سربازی که در اختیار حکومت برای دفاع از سرزمین قرار میدهند از آنسو متقابلا حکومت در قبال نهادهای اجتماعی تکالیف خودش را انجام میدهد؛ این رابطه اعتمادآمیز به یک رابطه ماندگار تبدیل خواهد شد. بنابراین تا زمانی که این رابطه دوطرفه باشد و جامعه در قبال دادهها یک ستانده دریافت کند، اعتماد باقی خواهد ماند. مردم از حاکمیت انتظار امنیت، آرامش اجتماعی، امیدواری و بستری برای فعالیتهای اقتصادی دارند. توده مردم معمولا در قبال مشکلاتی که بهوجود میآید و ضعفهای حکومت منصفانه برخورد میکند؛ یعنی اگر جواب قانعکنندهای از سوی حکومت داده شود، قطعا میپذیرد، اما اگر این اقناعسازی صورت نگیرد، کمکم مردم اعتمادشان را نسبت به نهادها و حاکمیت از دست میدهند. اگر در برخی امور و روندها با زبان غیراقناعی به جامعه آدرس غلط داده شود، این اعتماد دستخوش آسیبهای جدی میشود.
بازسازی و احیای اعتماد مردم به حاکمیت راه خاصی ندارد، بلکه برگشت به همان مسیر درست است. جامعه بهدنبال عزت اجتماعی و یک زندگی نرمال است. مردم کشور انتظار دارند در مجامع بینالمللی برای آنها احترام و ارزشی که در شأن مردمان این مرز و بوم است، قائل باشند. توده مردم بهدنبال آموزش سالم برای فرزندانشان هستند. درواقع اینها نیازهایی است که جامعه ایرانی بهدنبال آن است و انتظار دارد حاکمیت آن را فراهم کند؛ بنابراین تا زمانی که این مسیر برگشت داده نشود، اعتماد عمومی همچنان مخدوش خواهد ماند و حتی احتمال بحرانی شدن آن نیز وجود دارد.
حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ با حمایت یک ظرفیت اجتماعی گسترده و نیرومند به قدرت رسید و عملکرد او در دولت اول بسیار ارزشمند و موفق بود. جامعه در آن مقطع از نظر اقتصادی در شرایط خوبی قرار داشت و قدرت خرید به نسبت بهتری داشت، مردم امنیت داشتند و رضایت نسبی خوبی در جامعه فراهم شده بود. استدلال این گفته هم مشارکت مردم در انتخابات ۱۳۹۶ بود که نهتنها ۱۸ میلیون رأی قبلی دولت روحانی حفظ شد، بلکه ۶ میلیون رأی نیز اضافه شد و با حمایت ۲۴ میلیون رأی وی مجددا رئیسجمهور شد. پس این نشاندهنده آن بود که جامعه یک اعتماد نسبتا خوبی به دولت و البته حکومت داشت. اما در دولت دوم ناتوانیها و عدمتوفیقها بیشتر شد که بخش اندکی از آن به عملکرد خود دولت ربط داشت و بخش دیگر به عوامل بیرونی مربوط بود که بخشهای دیگری از حکومت در آن ناتوانی شریک دولت بودند.
هماکنون سیدابراهیم رئیسی و طیف بزرگ حامیانش که همواره منتقد دولت دوم روحانی بودند و بار تمام مشکلات را بر دوش دولت میانداختند، خودشان این مسئولیت را برعهده گرفتند و مجبور به پاسخگویی هستند؛ اکنون دولت جدیدی که مورد حمایت همهجانبه حکومت است و تمام قوا یعنی روحانیت، نظامیان و مجلس یکدستی که پیش از انتخابات نزدیک به ۲۱۰ نفر از نمایندگان با ارسال نامهای حمایت خودشان را از آقای رئیسی اعلام کردند، روی کار آمده است. درواقع دولت رئیسی الان در بهترین شرایط قرار دارد؛ چراکه دیگر اختلاف بین قوا وجود ندارد. بنابراین اگر رئیسی در رابطه با بحث برجام و مذاکرات هستهای، همچنین در ایجاد امنیت منطقهای و ارتباط مؤثر با همسایگان گام بردارد و به نوعی بهدنبال جهانی عاری از خشونت باشد، قطعا و مسلما کارنامه موفقی خواهد داشت و اعتماد دوباره جامعه بازسازی و احیا میشود.
سیدابراهیم رئیسی نزدیک به ۴۰ سال در کشور مسئولیت داشته و به فراز و فرودهای آن آگاهی دارد. اگر ایشان تسلیم تفکرهای گروهها و جناحهای سیاسی که از او حمایت کردند، نشود، میتواند اعتماد عمومی را مجدد جلب کند. طیف زیادی از جامعه در انتخابات اخیر یا مشارکت نداشتند یا رأی باطله به صندوقها ریختند، اینها را نمیتوان نادیده گرفت؛ این مسئله کار او را سخت کرده است. اگر آقای رئیسی میخواهد شعار کارآمدیاش برای دولت محقق شود، باید جهتگیریاش به سمت نیروهایی باشد که آزمون خودشان را پس دادهاند و کارنامه موفقی دارند. اگر سیدابراهیم رئیسی این رویکرد را در جزئیات مورد توجه جدی قرار بدهد، کابینه موفقی خواهد داشت.
این اقدام رئیسی در ظاهر بسیار زیبا و قابل تقدیر است، اما به عقیده من خروجی موفق و مؤثری نخواهد داشت. علت آن هم این است که در وهله نخست تماسهایی که گرفته شده انفرادی بوده؛ یعنی با اشخاص تماس گرفته شده است. سؤال اینجاست که افراد چگونه میتوانند برای دولت برنامه داشته باشند؟ برای مثال آقایان عبدی، زیدآبادی یا کرباسچی چه راهکار اجرایی میتوانند برای اصلاح مدیریت اجرایی دولت داشته باشند. اگر در این مقطع، دولت بخواهد دست دوستی و همکاری به سمت دیگران دراز کند باید این دست به سمت احزاب کارآمد باشد، نه افراد. جریاناتی که غالب دارای فعالیتهای حزبی یا برنامه هستند و میتوانند برای اداره کشور برنامه و رویکرد ارائه دهند؛ بهگونهای که این احزاب احساس تکلیف کرده و برنامههای منسجم خودشان را در اختیار دولت قرار بدهند. از آن سو دولت نیز باید صادقانه نسبت به برنامههای ارائه شده توجه داشته باشد. تماسهای انفرادی هیچ کمکی به دولت نمیکند. در این روند وقتی سخن از فراجناحی به میان میآید، مفهوم آن بدین معنا نیست که از جناحهای مختلف افراد را در کابینه جای دهیم، بلکه بدین معناست که فارغ از اینکه چه فردی وابسته به چه فکر و جریانی بوده با توجه به تخصص و کارآمدی انتخاب شود.
منبع:روزنامه همشهری،