تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
با این همه، بیژن زنگنه، وزیر نفت ایران، شهریور ماه امسال در مجلس شورای اسلامی صحبت از «صادرات مویرگی نفت» کرده بود و این در حالی است که گزارش شرکت «کپلر» و برخی دیگر از شرکتهای نفتی هم حاکی از آن است که ایران با ترفندهایی در حال فروش نفت از طریق دور زدن تحریمها است.
سناریوهایی برای نفت ایران در دوره پساتحریم
هر چه باشد، اما صادرات نفت ایران تا پیش از مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، همچنان به صورت پنهانی خواهد بود و پس از انتخابات هم، بسته به اینکه کدام نامزد بر کرسی ریاست جمهوری مینشیند، استراتژیهای ایران در تولید و صادرات نفت متفاوت خواهد بود.
جو بایدن، نامزد دموکرات ها، اکنون در نظرسنجیها از رقیب جمهوری خواه خود پیش افتاده و حتی در برخی از نظرسنجی ها، اختلاف آرای بایدن و ترامپ دو رقمی شده است. از آن سو، برخی کارشناسان و نهادهای بین المللی سناریوهایی را تدوین کرده اند که نشان میدهد در صورت پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا، صادرات نفت ایران میتواند به سرعت به سطوح قبلی برگردد.
همین چندی پیش، شرکت «اساندپی گلوبال پلتس» پیش بینی کرده بود بود صادرات نفت ایران با آغاز ریاست جمهوری جو بایدن میتواند به حدود ۱.۵ میلیون بشکه در روز برسد. «جو مکمونیگل»، رئیس مجمع بینالمللی انرژی هم گفته بود در صورت پیروزی بایدن در انتخابات، صادرات نفت ایران میتواند به سطح ۲ میلیون بشکه در روز برسد. بانک ژاپنی MUFG، اما سناریویی دست بالاتر را بررسی کرده و میگوید فروش روزانه نفت ایران در صورت پیروزی بایدن، تا پایان سال ۲۰۲۱ به حدود ۲.۴ میلیون بشکه در روز خواهد رسید.
ایران پیش از این هم یک بار این وضعیت را تجربه کرده و به نظر میرسد حالا هم میتواند نفت خود را دوباره وارد بازار کند. دور پیشین تحریمهای همه جانبه علیه اقتصاد ایران که در سالهای ابتدایی دهه ۱۳۹۰ اعمال شد، فروش نفت ایران و انتقال درآمدهای نفتی به ایران را با مشکلی جدی رو به رو کرده بود.
علاوه بر این، مشتریهای نفت ایران (همچون ژاپن، کره جنوبی و هند) با تغییر وضعیت پالایشگاههای خود، مشتری کشورهایی همچون عربستان سعودی شده بودند و این در حالی بود که حتی با ورود دوباره ایران به بازار نفت، تغییر دوباره وضعیت پالایشگاههای این کشورها برای پذیرش نفت ایران (با وضعیت فنی خاص آن) تقریباً ناممکن به نظر میرسید. با این همه، ایران تقریباً بلافاصله پس از برجام، موفق شد دوباره نفت خود را به چرخه اقتصاد جهان بازگرداند.
«پاس گل» ترامپ به «نفت شیل»
در این میان، اما به نظر میرسد ملاحظات دیگری هم در زمینه تحریم نفتی تمام و کمال ایران در دوره ترامپ در میان بوده باشد. وزیر نفت ایران در سال ۱۳۹۸ گفته بود که آمریکا فارغ از دلایل سیاسی برای تحریم نفت ایران، دلایل اقتصادی محکمی هم برای این کار دارد. زنگنه در آن زمان گفته بود: «من هیچ شکی ندارم که یکی از دلایل آمریکا برای تحریم ایران و ونزوئلا، فراهم کردن بازار برای نفت شیل خودش است، آن هم با قیمتهایی که سرمایهگذاری را توجیه کند. آمریکا در دو سال پیاپی ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، هر سال ۱.۵ میلیون بشکه در روز به تولید خود اضافه کرد که با قیمتهای بالای ۶۰ دلار فروخت و بدون زحمت هم توانست با خارج کردن ایران و ونزوئلا، بازار را در اختیار داشته باشد.»
شواهد دیگری هم وجود دارد که تحریم نفتی ایران و تلاش برای کاهش تولید نفت در کشورهایی همچون ونزوئلا و لیبی، در واقع «پاس گل» ترامپ به شرکتهای تولید کننده نفت شیل در آمریکا بوده است.
نفت شیل (Shale oil) یکی از اقسام نفتهای نامتعارف است که استخراج آن نیاز به هزینه بالاتر و فناوریهای پیشرفتهتر دارد. زمانی که قیمت نفت معمولی در بازار بالا میرود، تولید نفت شیل هم به صرفه میشود و این در حالی است که با افت قیمت نفت، دیگر صرفهای برای تولید نفت شیل وجود نخواهد داشت، چرا که استخراج آن فناوریهای پرهزینهای نیاز دارد.
جمهوری خواهان آمریکایی به صورت سنتی با شرکتهای تولیدکننده نفت در آمریکا روابط حسنهای داشته اند. نشریه «کوارتز» حدود یک ماه پیش دادههایی را منتشر کرده بود که نشان میداد شرکتهای بزرگ تولیدکننده نفت و گاز در آمریکا، عمدتاً طرفدار جمهوری خواهان هستند و هر چند به دموکراتها هم کمک مالی میکنند، امیدوارند ترامپ برنده انتخابات آتی ریاست جمهوری در آمریکا باشد.
از طرف دیگر، خروج آمریکا از «معاهده جهانی پاریس» و انکار و تمسخر گرمایش جهانی از سوی ترامپ، همگی سیگنالهایی هستند که نشان میدهند کلیددار کاخ سفید تا چه اندازه به حمایت شرکتهای نفتی احتیاج دارد. این، اما در حالی است که دموکراتها تقریباً همواره شعارهای محیط زیستی داده اند و البته یکی از وعدههای آنها هم بازگشت به برجام بوده است.
اگر بایدن رییس جمهور شود...
به
این ترتیب، به نظر میرسد در صورت پیروزی جو بایدن در انتخابات پیشِ رو در
آمریکا، ایران بتواند نفت خود را دوباره به بازار برگرداند. بازگشت نفت
ایران به بازاری که همین حالا هم با قیمتهای پایین نفت دست به گریبان است،
خبر خوبی برای کشورهای نفتی و شرکتهای تولیدکننده نفت نخواهد بود.
با این همه، دولت ایران احتمالاً بزرگترین برنده این بازی خواهد بود. چنانچه حتی یک سناریوی حد وسط هم در مورد صادرات نفت ایران در دوره پساتحریم عملیاتی بشود، ایران میتواند صادرات نفت خود را دست کم به حدود ۲ میلیون بشکه نفت در روز برساند.
چنانچه میانگین قیمت سبد نفت اوپک را حدود ۴۰ دلار در نظر بگیریم که حدسی بسیار نزدیک به واقعیت هم هست، ایران از صادرات نفت، روزانه درآمد دلاری بالغ بر ۸۰ میلیون دلار خواهد داشت. درآمد ماهانه ایران از محل صادرات نفت در این سناریو به حدود ۲.۴ میلیارد دلار و درآمد سالانه ایران به حدود ۲۹ میلیارد دلار خواهد رسید.
یک فرض معقول در صورت پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی یک نامزد اصول گرا در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۴۰۰ این است که نرخ ریال در برابر دلار، کاهش قابل توجهی پیدا کند. میتوانیم این نرخ تعادلی را (آنچنان که برخی کارشناسان در نظر میگیرند) حدود ۲۰ هزار تومان به ازای هر دلار آمریکا حساب کنیم.
در این صورت، درآمد نفتی سال ۱۴۰۰ دولت اصول گرای ایران (با فرض بهبود روابط و اگر نه مذاکره میان ایران و آمریکا) به حدود ۵۸۰ هزار میلیارد تومان خواهد رسید. اما این عدد چقدر بزرگ است و معنای ضمنی چنین محاسبهای برای ایران در سال ۱۴۰۰ شمسی چه میتواند باشد؟
دولتی که یک شبه ثروتمند میشودمحمدباقر نوبخت، رییس سازمان برنامه و بودجه، در خردادماه امسال گفته بود درآمدهای نفتی ایران در سال ۱۳۹۹، حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان خواهد بود. این، اما در حالی است که سال ۱۳۹۹، به دلیل قرار گرفتن در بدترین مرحله تحریمها و کاهش شدید تقاضای جهانی برای نفت، تقریباً بدترین سال برای نفت ایران در دوران پس از انقلاب بوده است.
اما اگر همین اعداد را به عنوان مبنایی برای مقایسه در نظر بگیریم، نتایج جالب توجهی حاصل میشود. درآمد نفتی ایران در سال آینده، در سناریویی فرضی که روابط میان ایران و آمریکا تا اندازهای بهبود مییابد و ایران قادر به فروش مقداری معقول از نفت خود خواهد بود و البته میانگین قیمت نفت اوپک هم در همین حد کنونی باقی خواهد ماند، حدود ۱۱.۶ برابر بیشتر از درآمدهای نفتی سال جاری خواهد بود.
این در حالی است که بر اساس لایحه بودجه سال ۱۳۹۹، منابع مالی دولت روحانی در سال جاری حدود ۵۷۰ هزار میلیارد تومان بوده است که این عدد شامل مالیات و درآمدهای شرکتهای دولتی هم هست. علاوه بر این، دولت ایران از محل صادرات محصولات پتروشیمی، محصولات معدنی، فولاد، صادرات برق و گاز و نیز درآمدهای گمرکی و مالیاتی هم منابع قابل توجهی درآمد دارد که حجم مجموع آنها به حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان میرسد.
به این ترتیب، دولت آینده، که معقول است فرض کنیم یک دولت اصول گرا خواهد بود، در سال ۱۴۰۰ شمسی، دست کم به اندازه دو برابر دولت فعلی در سال ۱۳۹۹ درآمد خواهد داشت. بر این اساس، دولت آینده میتواند به سرعت بخشی از بدهیهای انباشته شده دولت کنونی را رفع و رجوع کند و با پوشش کسری بودجه، مهاری جدی هم به تورم بزند.
بخشی از دلایل اصلی کسری بودجه دولت، بدهی آن به بانک مرکزی، بانکهای دیگر، پیمانکاران پروژههای عمرانی و نیز نهادهایی مانند سازمان تامین اجتماعی است. بر این اساس، دولت حدود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی و حدود ۶۰ هزار میلیارد تومان هم به بانک مرکزی بدهکار است و این در حالی است که چند سال پیش، حجم تمام بدهیهای دولت حدود ۷۰۰ هزار میلیارد تومان برآورد شده بود که اکنون قطعاً این رقم بالاتر رفته است.
دولت بعدی، با درآمدهای افسانهای نفتی خود و به لطف افزایش قیمت دلار در سالهای اخیر، یک دولت بسیار ثروتمند خواهد بود که میتواند ترمز تورم در ایران را بکشد و شاید تا حدی اوضاع را به حالت عادی برگرداند.
منبع: فرارو