همواره در مواجهه با تخصصیترین مشکلات کشور در هر زمینهای اعم از
اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... بیشترین واکنشها از سوی غالب مسئولان و حتی
محافل فکری پرمخاطب، در سطحیترین شکل ممکن صورت گرفته است. اگر ارز و
مسکن و طلا گران شد، گردن دلالها افتاد و یا با معضلات اجتماعی به جای رصد
در ریشهها با نمودهای ظاهریاش مقابله و برخورد شد. از این دست نمونهها
بسیار میتوان مثال زد از جمله تورم، فساد، قاچاق و سایر مشکلات اقتصادی که
ریشه در یک زنجیره به هم پیوسته از متغیرهایی دارد که هرکدام در جای خود
باید تحلیل و بررسی شود.
نکته
اما در همسویی و همونوایی ارکان اصلی جامعه اعم از تصمیمگیران، مردم و
حتی شبه نخبگان فعال در رسانه و شبکه های اجتماعی است که با کلی گویی ها و
یا تحلیل هایی چند خطی در شبکه های اجتماعی، در باب مسائل ریز و کلان
اقتصاد و جامعه نظر می دهند. این مسئله در جریانهای مختلف سیاسی نیز گاه
شکل طنزآمیزی به خود میگیرد. آنجا که از قول یک نماینده مجلس در یک خبر هم
تاکید بر تشدید تخاصم بین المللی را میبینیم و هم رسیدگی فوری به معیشت
مردم تاکید میشود، گو اینکه بین این دو هیچ رابطهای وجود ندارد و اقتصاد
یک کشور منفک و منفرد از سایر حوزهها قرار دارد و به خودی خود با یک معجزه
درست میشود.
متاسفانه
این اپیدمی رواج سطحینگری در تحلیل، که گاه در ادبیات برخی تصمیمسازان
رگه های پوپولیستی در آن مشهود است به یک پاردایم غالب در گفتمان فرهنگی
کشور تبدیل شده است؛ غلبهای که میتواند با تعدد آدرسهای غلط، ذهن افکار
عمومی را چنان منحرف کند که دیگر هیچ نخبهای نتواند با راهکارهایی علمی و
معقول گره مشکلات کشور را در یک روند تدریجی باز کند.
امروز
در کشور با مشکلات بیشماری روبهرو هستیم. برای همه مردم بسیار دردناک
است که کانکسهایی روی پشت بام خانههای تهران با ماهی 700 هزار تومان
اجاره داده می شود. امروز بسیار دردناک است که خط فقر 4 و نیم میلیون تومان
است و حقوق بسیاری از مردم از جمله اهالی رسانه حتی به این میزان هم
نمیرسد. اما این دردناکی نباید ما را از این واقعیت دور کند که حل مشکلات،
دیگر نه با شعار و حرف و دستور که باید به صورت روندمحور و با بررسی
کارشناسی و معقول حل شود.
اما
چرا حل این موضوعات همواره در حالتی از تعلیق و هیجان قرار دارد؟ شاید
بتوان ریشه آن را در ساختارهای فکری و فرهنگی بنا شده مبتنی بر تحلیلهای
سطحی یافت. تحلیلهایی که گاه تنها غلیان احساسی مخاطب را نشانه رفته است
تا اینکه به قدرت تعقل و تحلیلش تلنگر بزند. این مسئله سبب میشود تا
مطالبات اجتماعی هم در سطح باقی بماند و در این شرایط هر سیاستمداری در هر
برههای بتواند با چند حیله عوامفریبانه بر آن سوار شده و سکان هدایت امور
را به دست گیرد. در این شرایط بسیاری از تحلیلگران واقعی با نظرات
کارشناسیشان در محاق ندیده شدن میسوزند.
این ندیده شدن کارشناسان به طور
دقیق از تصمیمگیران شروع و به بدنه اجتماعی رسوخ کرده است. آنجا که همچنان
مشکلات اقتصادی با مُسکنهای غیرکارشناسی در حال حل شدن است. در این میان
اما پیوندی نامحسوس بین افراد پرمخاطب در شبکههای اجتماعی با تصمیمگیران
با محوریت پیشی گرفتن در سطحینگری شکل گرفته است؛ پیوندی که درنهایت رسیدن
کشتی مشکلات به ساحل امن را به تاخیر میاندازد. شاید بهتر باشد در این
شرایط همان طور که این سطحینگری از بالا به پایین تزریق شده است
تصمیمسازان در یک اقدام اصلاحی با مشکلات نه با راهکارها و تحلیلهای سطحی
که با نظرات کارشناسانه مواجه شوند. این اقدام میتواند با صراحت و صداقت و
با شریک کردن مردم در این اصلاح کارشناسانه، پاردایم مخرب فعلی را از سطح
به عمق و از علاج مقطعی به جراحی عمقی تغییر دهد.
منبع: ابتکار