تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
یکی از عواملی که ممکن است در سیستمها اخلال ایجاد کند یا در
مواردی منجر به بروز فساد شود، تعارض منافع است. هرچند دولت لایحه تعارض
منافع را به مجلس فرستاده و ممکن است مجلس یازدهم هم بررسی آن را در دستور
کار قرار دهد، برخی معتقدند تنها با تصویب قانون نمیتوان این عارضه را رفع
کرد. به نظر شما در کنار قوانین با چه راهکاری میتوان از بروز این اتفاق
در سیستمها جلوگیری کرد؟
آنگونه که مشخص است، فساد یکی از مهمترین چالشهای رشد و بقای کشور است و
ریشه اصلی ناکارآمدی سازوکارهای موجود در پیشگیری از فساد، نحوه نظارت
است؛ بنابراین نظارت را میتوان مهمترین بازوی قانون برای برخورد و
پیشگیری از فساد دانست. نظارت در کشور ما ضعیف است و مهمترین نقطه ضعف آن
نیز در این است که بهصورت عمودی یعنی از بالا به پایین اعمال میشود.
ایراد این نوع نظارت، محدودبودن تعداد ناظران در مقایسه با گستره حوزه
نظارت در کشور است. بهعلاوه کمبود تعداد ناظران در مقایسه با گستره حوزه
نظارت، احتمال تبانی ناظران با نظارتشوندگان را افزایش میدهد؛ بنابراین
ضروری است از روش کارآمد نظارت همگانی به معنای حضور آحاد مردم در مبارزه
با فساد، مطابق آنچه در کشورهای توسعهیافته وجود دارد، استفاده شود، در
آن صورت این نقطه ضعف برطرف میشود و ریسک فساد بهشدت افزایش مییابد.
از سوی دیگر نبود نظارت موجب تعارض منافع میشود. در واقع تعارض منافع یکی
از عارضههای نبود نظارت کافی بر اجرای قوانین و مقررات کشوری و سازمانی
است. سازمان توسعه و همكاریهای اقتصادی (OECD)، تعارض منافع را بهعنوان
تعارضی میان وظایف دولتی و منافع خصوصی مأموران دولتی تعریف میكند،
بهطوریكه این منافع میتواند بهصورت ناصحیحی وظایف آنها را تحت تأثیر
قرار دهد.
بهمنظور نظارت بهتر برای جلوگیری از گسترش فساد و شناسایی ریسکهای تعارض
منافع در سازمانها باید از انطباق رویهها بر اساس الزامات و قوانین،
اطمینان لازم حاصل شود؛ بنابراین در ممالک پیشرفته و سازمانهای پیشرو
دنیا، مدیریتی تحت عنوان انطباق (Compliance Management) وجود دارد که
وظیفه آن پیشگیری، شناسایی، حذف و در نهایت آسیبشناسی زمینههای بروز
فساد برای جلوگیری از تکرار آن است. یکی از وظایف مدیریت انطباق، شناسایی
مصادیق تعارض منافع بهعنوان نقطهای است که ممکن است در سازمانهای مختلف
منجر به فساد شود. بهعبارت بهتر یکی از راههای سیستماتیک جلوگیری از
بهوجودآمدن تعارض منافع، برخورداری سازمانها از مدیریت انطباق است.
امروزه مدیریت انطباق به عنوان یک اقدام الزامی در ساختار سازمانی همه
سازمانهای پیشرو دنیا ایجاد شده است.
و رابطه مدیریت انطباق با امر قانونگذاری؟
ازآنجاییکه یکی از مهمترین کانونهای ایجاد فساد از طریق تعارض منافع،
حوزه قانونگذاری است، در نتیجه در کشورهای پیشرو، از حوزه قانونگذاری
بهشدت مراقبت میشود؛ چراکه وقوع بسیاری از مفسدهها ریشه در وضع قوانین
مفسدهزا دارد. هرکس و هر نهادی اجازه قانونگذاری ندارد. زندگی اجتماعی و
اقتصادی افرادی که به امر قانونگذاری در هر حوزهای و با هر ابعادی، چه در
بعد ملی باشد و چه در بعد سازمانی، مبادرت میورزند بهشدت تحت کنترل و
نظارت دقیق حوزههای نظارتی است. البته حوزههای نظارتی نیز خود در سطحی
بالاتر تحت پروتکلهای شدید سطوح دیگری از نظارت قرار دارند. اساسا راز
موفقیت این کشورها در جلوگیری از گسترش فساد را ابتدا باید در وضع قوانین
کافی، جامع و درست و سپس اعمال نظارت، نظارت و نظارت آنهم از طریق ایجاد
سطوح مختلف نظارت دانست. مدیریت انطباق وظیفه منطبقبودن اقدامات بر قوانین
را آنهم از طریق نظارت بر عهده دارد. ضمن آنکه همانطور که پیشتر اشاره
کردم، نظارت باید تا سطح عموم مردم گسترش پیدا میکند.
چه مسائلی در قانونگذاری سبب بروز تعارض منافع میشود؟
دو اشتباه رایج در قانونگذاری باعث تعارض منافع میشوند؛ اول تلاقی حوزه
قانونگذاری و اجراست؛ برای مثال اگر نمایندگان مجلس قوانینی وضع کنند که
بهنوعی مجری آن نیز محسوب شوند، تعارض منافع ایجاد میشود که میتواند
زمینه بروز فساد را فراهم کند. برای همین در قانون اساسی کشور بر استقلال
قوا تأکید شده است.
اصل پنجاهوهفتم قانون اساسی بر استقلال قوا تأکید میکند؛ این یعنی حوزه قانونگذاری از حوزه اجرای قوانین جداست، بهطوریکه هیچکدام حق مداخله در امور یکدیگر را ندارند. اصولا استقلال دولت و مجلس بهدلیل جلوگیری از فساد ناشی از تعارض منافع مجلس و دولت است، به همین دلیل نماینده مجلس نمیتواند بهطور مستقیم و غیرمستقیم در مناصب دولتی و غیردولتی مشغول شود؛ درحالیکه گاهی شاهدیم نمایندگان مجلس بهصورت کاملا نامحسوس در برخی از شرکتهای دولتی حکم مشاور میگیرند. این موضوع از مصادیق بارز تعارض منافع است که البته نبود نظارت کافی باعث گسترش چنین پدیدهای آنهم در این سطح از مسئولان میشود. موضوع دوم بحث تلاقی حوزه قانونگذار و ذینفع است؛ برای مثال اگر نمایندگان مجلس قوانینی را تصویب کنند که بهنوعی در زندگی یا کسبوکار آنها تأثیرگذار است، امکان فساد از طریق تعارض منافع به وجود میآید. اگر احدی از نمایندگان مجلس کسبوکار فعال داشته باشد، بهطوریکه شرایط این کسبوکار باعث شود آن نماینده را در تدوین قوانین یا اعمال رأی به قوانین، دچار عارضه جانبداری کند، فسادی از طریق تعارض منافع رخ داده است.