به راستی چه کسی تصور میکرد پسر کدخدای بزرگ و آقازاده روستا به این روزگار دچار شود؟ نه خانهای دارم و نه سر پناهی، روزها از پسمانده غذاهای مردم ارتزاق میکنم و با گدایی و فروش ضایعات و زبالههای قابل بازیافت نیز هزینههای مصرف موادم را تامین میکنم و شبها نیز در پارکها و لابه لای گلکاریهای بولوار در حاشیه شهر میخوابم...
کد خبر: ۲۳۵۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۲۳