چندی پیش زن جوانی به دادسرای جنایی تهران رفت و از ناپدید شدن پسر 8 سالهاش خبر داد.
او به بازپرس شعبه چهارم گفت: «روز گذشته میلاد برای بازی از خانه خارج شد اما دیگر بازنگشت. از دیشب تا به حال به دنبالش هستیم اما اثری از پسرم نیست. شوهرم نیز چند روزی است که برای انجام کار در سفر به سرمی برد. اما خانواده خودم و برادرشوهرهایم بهدنبال پسرم هستند.طی این مدت به چند بیمارستان هم مراجعه کردهایم اما اثری از میلاد بهدست نیاوردیم. میترسم برایش اتفاقی افتاده باشد. میلاد بیخبر از من جایی نمیرود. به همین خاطردلشوره عجیبی دارم و امیدوارم هرچه زودتر پیدا شود.»
با شکایت زن جوان، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی به دستور بازپرس آرش سیفی وارد عمل شده و ردیابیهای تخصصی برای یافتن سرنخی از پسر 8 ساله آغاز شد. چهار روز بعد از ناپدید شدن میلاد، خانواده پسر نوجوان به سرنخی رسیدند که آنها را به میلاد رساند.
عموی پسربچه درحالی که عکس میلاد را در دست داشت آن را به زن جوانی در پارک نشان داد که او نیز با دیدن عکس بلافاصله میلاد را شناخت و گفت: «چند روز قبل در پارک بودم که غلام، کارتن خواب را دیدم که با زور پسرک را با خودش برد. پسربچه سعی داشت از دست مرد کارتن خواب فرار کند اما او به بچه اجازه نداد. چون هوا رو به تاریکی میرفت و غلام هم آدم درستی نبود من دخالتی نکردم. اهالی محل به او میگویند غلام کارتن خواب چون جای درست و حسابی برای زندگی ندارد و شبها در پارک میخوابد.
بدین ترتیب عموی میلاد خود را به پلیس رساند و با سرنخی که او در اختیار مأموران قرار داد خیلی زود غلام دستگیر شد.وی ابتدا منکر اطلاع از ماجرا بود اما زمانی که با مدارک پلیسی روبهرو شد لب به اعتراف گشود و گفت: من پول گرفتم و بچه را دزدیدم و دیگر نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده است. آن روز یکی از دوستانم به نام بهرام به سراغم آمد و با نشان دادن میلاد که در پارک در حال بازی بود گفت بچه را برایش بدزدم. من هم بچه را با زور به خانه بهرام بردم و پولم را گرفتم.
با اعتراف غلام، کارآگاهان به سراغ بهرام رفته و موفق شدند پسر 8 ساله را دست و پا بسته در خانه وی پیدا کنند.این تبهکار پسرک را طی چند روزاسارت مورد آزار و اذیت قرار داده و تصمیم داشت از پدرش اخاذی کند که به دام افتاد. درحال حاضر بازجویی از این تبهکاران ادامه دارد.
ربودن پسربچه از زمین فوتبال
چند روز بعد از این واقعه، پسر 8 سالهای سراسیمه خود را به رهگذری رساند و از او کمک خواست. پسرک گفت: «با دو تا از دوستانم مشغول فوتبال بازی بودیم که دو مرد جوان به طرف ما آمدند. آنها که حال خوبی نداشتند ما را با زور از زمین فوتبال بیرون بردند و به پشت دیواری در همان نزدیکی کشاندند.
آنها قصد اذیت ما را داشتند که من فرار کردم. اما محمد و امیر نتوانستند فرار کنند و به دام افتادند.همان موقع مرد جوان به همراه یک رهگذر دیگربه سوی مردان شیطان صفت دویدند و با کمک اهالی محل یکی از شیطان صفتها را دستگیرکردند. اما همدست دومش سوار بر موتورسیکلت فرار کرد.متهم دستگیر شده پس از انتقال به دادسرا به بازپرس گفت: با دیدن پسربچهها در زمین فوتبال وسوسه شدیم. و...
پس از اعترافهای این تبهکار تحقیقات برای دستگیری همدستش ادامه دارد.