روزنامه اعتماد در سرمقاله ای، آورده است: اکنون نیز وضع همینطور است. هر روز یک خبر ساختگی یا نیمهرسمی و کماعتبار یا حتی معتبر در رسانهها پخش میشود و افراد مشغول اظهارنظر درباره آن میشوند، بدون اینکه اساسا درستی و نادرستی آنها سنجش شده باشد. این اظهارنظرات به نوبه خود موجب نقار و نگرانی میشود. خلاصه یک بلبشوی کامل سیاسی را شاهدیم و در نهایت هم لیستی که به عنوان وزرای پیشنهادی بیرون میآید لزوما با حدسیات قبلی تطابق ندارد و از همه مهمتر اینکه با جابهجایی یک نفر در یک وزارتخانه، سیاستهای فردی او بر برنامههای جمعی غلبه دارد و تفاوت در سیاستها با تغییر افراد به نسبت چشمگیر خواهد بود.
نکته جالب ماجرا اینجاست که بسیاری از کسانی که بر اثر تغییر و تحولات سیاسی در مصادر و کرسیهای وزارتی قرار میگیرند لزوما نقش و سهم چندانی در شکل گرفتن اصل حادثه سیاسی نداشتهاند و چه بسا برخی از آنان به گونهای رفتار میکنند که آلوده سیاست و هزینههای آن نشوند، فقط از مواهب آن یعنی تقسیم پستهای وزارتی بهرهمند شوند. این وضعیت محصول ساختار غیرحزبی در سیاست ایران است. در چنین ساختاری فعالیت سیاسی به نسبت سیال و فرابرنامهای است.
هیچ حزب و گروهی در نقش دولت در سایه قرار ندارند. به عبارت دیگر در زمان حضور رقیب آنان در قدرت، کسی در احزاب و گروههای سیاسی بیرون عهدهدار وظیفه ایدهها و برنامههای دولتی و در سطوح وزارتی به صورت سایه نیست. در یک ساختار حزبی، مساله اصلی کسب اکثریت آرا از سوی احزاب بیرون دولت است. به محض آنکه این هدف محقق شد، کمابیش معلوم است که چه کسانی عهدهدار مسوولیت چه وزارتخانههایی خواهند شد. حتی جابهجاییهای وزرا نیز در ابتدا در درون حزب و مذاکرات اعضای حزب صورت میگیرد و سپس به مجلس کشیده میشود.
این نحوه انتخابها به معنای آن است که عموم وزرا و مقامات سیاسی، به تناسب رسیدن به این موقعیتها در شکل دادن به فضای سیاسی و انتخاباتی نقش دارند. به معنای دیگر آنان بهطور معمول از فعالان اصلی احزاب یا نزدیک به حزب هستند. موقعیت حرفهای و شغلی او پس از پیروزی در انتخابات، کمابیش و پیش از پیروزی در حزب مشخص شده است و بسیاری از ناظران سیاسی نیز تاحدودی میدانند که چه کسانی عهدهدار چه وظایفی خواهند شد. البته استثنا از این قاعده نیز هست ولی مثل اینجا نیست که تقریبا هیچکدام مشخص نباشند.
در نظامهای حزبی این حسن وجود دارد که تصمیمات فردی نیست یا بخش بیشتر آنها به صورت جمعی و مشاورهای انجام میشود. در نتیجه اعتراض به نتایج ناشی از تصمیمات نیز زیاد نیست. از آنجا که تصمیمات فردی میتواند محل مناقشه باشد، ارزیابی کارنامههای نامزدها و افراد نیز به صورت جمعی و تا حدی شفاف صورت میگیرد، در نتیجه نامزدهای وزارتخانه باید از عملکرد گذشته خود در برابر جمع منطقی سخن بگوید و امکان رفیقبازی کمتر میشود...
هرچند این ایرادها در سیاست هیچگاه به صفر نخواهد رسید.
مساله مهمتر نظام حزبی، برنامهمحوری است. در ایران معمول است که هر کسی که میخواهند او را وزیر کنند، میگویند یک برنامه بدهد. طبیعی است او هم یک گروه را جمع کند و بهترین جملات را پشت سر هم ردیف میکند تا بتواند رای اعتماد کسب کند. برنامهای که بهطور معمول بیشتر به انشاهای دانشآموزان احساساتی شبیه است که همه جملات و چیزهای خوب را در کنار هم قرار میدهند و هنگامی که نمره گرفتند، دفتر انشا را نابود میکنند.
کمتر دیده شده که وزرا را برحسب قولها و برنامههایشان بهطوردقیق بسنجند و ارزیابی کنند. علت نیز روشن است، چنین وزیری وقتی که از وزارتخانه میرود هیچ چیزی از دست نداده که خیلی چیزها به دست آورده است. در حالی که در ساختار حزبی، این افراد نیستند که در مصدر کار قرار میگیرند، بلکه در اصل این حزب است که متولی آن کار است. عمر حزب نیز فراتر از فلان یا بهمان وزیر است. وزرا میآیند و میروند، ولی احزاب باقی میمانند.
احزاب هزینه رفتارهای نادرست اعضای سابق خود را نیز امروز و در آینده پرداخت میکنند، از این رو حداکثر نظارت را بر آنان اعمال میکنند. ولی اکنون کدام حزبی را داریم که هزینه سیاستهای نادرست وزرای گذشته خود را بدهد؟ هیچ. حتی در این انتخابات دیدیم که برخی از نامزدها به سادگی از همجناحهای خود که در گذشته در مصدر کار بودهاند فاصله میگیرند و خود را مبرا از مسوولیتهای آنان میدانند. در حالی که در نظامهای حزبی چنین امری مرسوم نیست.
دولتها و احزاب، باید درباره رفتارهای اعضای سابق خود مسوولیتپذیر باشند. قرار نیست که آنان را بهجای قبلیها مجازات کرد ولی رفع کلی مسوولیت نیز پذیرفتنی نیست. تا هنگامی که نظام حزبی در ایران شکل نگیرد، همچنان با چنین مشکلاتی در انتخاب وزرای کممسوولیت و حتی ابنالوقت و نیز ارایه انشا به جای برنامه و گریز از مسوولیتپذیری مواجه خواهیم بود.
منبع:روزنامه اعتماد،1396،4،31