ما به صورت اتفاقی رفتیم سراغ برخی آدمهای شهر و از آنها پرسیدیم: «اگر قرار باشد برای گذران یک روز خوب در تهران برنامهریزی کنید، چه میکنید، کجا میروید و چطور آن روز را تبدیل به یک روز عالی و خاطرهانگیز میکنید؟»
«سمیه» یکی از دخترهای جوان تهرانی است که نهتنها این شهر بلکه ایران را خوب گشته و بلد است. او برایمان میگوید: «به نظر من تهران برای هر سلیقهای جذابه، البته اینجا لندن نیس که ما بریم سوار بزرگترین چرخ و فلک دنیا بشیم و از هیجان غش کنیم یا پاریس نیس که دیزنیلند داشته باشه و براش کلی خرج کنیم تا یه روز کنار خونواده خوشحال باشیم. تهران جاییه که اگه حوصله نداشته باشم، میتونم برم پای کوه که یه ساعت بیشتر با مرکز شهر فاصله نداره و با مترو و اتوبوس و تاکسی میشه سریع بهش رسید؛ کوههای دلبری که حسابی خارجیها رو شیفته کرده.
میشه با دوستا تو یکی از کافههاش وقت گذروند و توی بعضیاش با نوشیدن شربت و دمنوش ایرانی فارغ از غم شد. بعضی وقتا هم هست که از قرار گرفتن توی فضای تاریخی خوشحالم و این سبکبالم میکنه که میتونم وقتمو توی موزهها و کاخهای شهری بگذرونم که تعداد موزههاش اونقدر زیاده که هفت روز هفته برای دیدنش کمه. حتی بعضی وقتا میشه رفت دارآباد سورتمهسواری یا بام تهران جامپینگ کرد و کلی ورزش هیجانانگیز دیگه که البته من زیاد اهلش نیستم. البته گاهی هم میشه رفت توی بازار قدیمی شهر و ساعتها گم شد.
یه وقتایی هم هست که هیچکدوم از اینا حال آدمو خوش نمیکنه. اونوقت باید رفت یه امامزاده مثل امامزاده صالح تجریش یا هر جایی که آرامش همون معنی خوشحالی رو میده. گاهی هم فقط با یه پیادهروی ساده توی خیابون کشدار ولیعصر یا گشتن توی کتابفروشیهای کریمخان و انقلاب میشه خوشحال شد.»
این سوال را از «محمد» هم میپرسیم اما انگار خیلی از تهران مایوس است: «راستش ما هر بار بخوایم بریم بیرون، همین سوالو میپرسیم و چون بیجواب میمونیم آخرش میریم کافه. اگر هم از قبل بخوایم برنامهریزی کنیم، معمولا تئاتر، سینما، کنسرت و بعضی وقتا هم چیزایی مثل بولینگ و بیلیارد جزو برنامهها میشه اما در کل معمولا گزینههای زیادی نداریم.»
«پادینا» مدیر یکی از کافههای پر رفت و آمد شهر است که روزهای شادش را این طور میگذراند: «من اگه قرار باشه یه روز خوشحال تو شهر داشته باشم، اول یکی دو تا همراه پیدا میکنم که بتونم کنارشون بخندم و باهاشون راحت باشم. بعد شروع میکنم کاخهای قدیمی تهران رو میگردم و از یکیش شروع میکنم که بشه توش صبونه خورد. بعد توی فضای سبزش قدم میزنم. وقتی که خوب اونجاها رو دیدم، قطعا خیابون ولیعصر رو طی میکنم و میام پایین. بعد هم میام سمت مرکز شهر و به یه بازارچهای مثل بازارچه پارک لاله سر میزنم. یه سری دلخوشکُنک هم میخرم. اما وسطش حتما کافهگردی میکنم و کافههای محلههای مختلف رو سر میزنم. سمت عصر و شب هم میرم یه جایی که بشه بازی کرد و یهکم هیجان ایجاد کرد. برای تکمیل خوشی هم شب رو با دوستام به تماشای فیلم و گپ و گفت میگذرونم.»
«شیدا» روزهای خوشحالش در تهران را این طور برایمان توصیف میکند: «سوار مترو میشم، میرم کاخ گلستان. بعدش میرم «مسلم» یه تهچین مشتی میزنم و بعدش تو بازار میگردم. گشت و گذارم که تموم شد، دربست میگیرم برمیگردم. ولی اگه ماشین داشته باشم، میرم شهر کتاب یه عالمه کتاب و لوازم تحریر و سیدی و اینا میخرم. بعدش میرم یه پرس جوجه میزنم و بعد میرم سمت دارآباد پیادهروی آفتاب به مغزم بخوره تازه بشم. اگر هم پول نباشه امیرآباد رو پیاده میرم پایین با اتوبوس میام بالا. (میخندد.)»
ریحانه هم یکی از آنهایی است که روزهای خوشش در کافه سپری میشود: «اگر وسط هفته بخوام خوش بگذرونم، یه قرار دوستانه تو یکی از کافهها میتونه حالخوبکن باشه. با پیادهروی تو خیابون ولیعصر یا کتابفروشیهای خیابون انقلاب هم میشه اوقات خوشی داشت. اما آخر هفته دیدارهای خونوادگی و قرار واسه تئاتر و سینما یا حواشی تهران هم جذاب هستن.»
با یک سمیه دیگر هم گپ زدیم؛ دختر جوانی که مدتهاست تهرانگردی میکند: «اگه قراره یه روز خوب توی تهرون آقایون هم همراهتون باشن، بگید بریم بافت تاریخی تهران قدیم و یهراست ببریدشون وسط بازار بزرگ. هسته اولیه تهران قدیم درست تو دل بازار بزرگ امروزه و حتی هنوز بخشی از دیوارها و دروازههای اون روستای قدیمی رو میتونن ببینن. خیالشون رو راحت کنید که بدون کشیدن بار اضافه و خالیکردن جیبشون فقط قصد دارید وسط تهرون قدیم خوش بگذرونید. از کوچه پسکوچههای باریک و تنگ بازار بزرگ مثل سبزهمیدون تا امامزاده زید، از چهارسوق بزرگ و کوچیک تا بازار حضرتیها، کوچه مروی، اودلاجان یا ناصرخسرو یا حتی از کوچه میرزا محمود وزیر تا چهارراه سرچشمه و امامزاده یحیی و بافت تاریخی سنگلج و حتی خیابون خیام و میدون اعدام یا دروازه محمدیه قدیم براشون بگید و برید تو دل بافت قدیمی.
تهران قدیم فقط بافت قدیمیش نیست. تو همین محدوده میتونید به راحتی یه شهر شمالی نفس عمیق بکشید. کافیه راه کاخ باغ گلستان رو که اولین اثر جهانیشده پایتخته رو پیدا کنید. شمسالعماره اولین ساختمون بلند تهران، عمارت دلربای بادگیر و تالار اصلی و سلام رو هم از دست ندید.
موزهگردی یکی از بهترین تفریحات تو دل تهران قدیم میتونه باشه؛ از سبزهمیدون به سمت توپخونه و بعد سیتیر برید، میدون مشق، موزه عبرت، موزه ارتباطات، موزه بانک سپه، موزه ملی، موزه علوم و فناوری، موزه آبگینه، موزه جواهرات و ... بخش کوچیکی از تهران قدیمن. برای خوش گذورندن تو این کلانشهر پردود فقط به بخش مرکزی شهر بسنده نکنید، شمال تهران هم چیزی دست کم از این منطقه نداره.
بزرگترین خیابون خاورمیانه رو فراموش نکنید. درختان باقیمونده از حدود 50 سال پیش تا امروز و 18 کیلومتر زیبایی توی یه خیابون خودشون به تنهایی میتونه هیجانانگیز باشه چه برسه این وسط چشمتون به موزهها و خونههای تاریخی و زیباییهای بیشتری بیفته؛ باغ فردوس، موزه سینما، کاخ سعدآباد، کاخ نیاوران، باغهای ایرانی که البته به مرور داره ریشهشون تو شهر خشک میشه، همه و همه بهترین راهها برای سپری کردن یه روز خوب و خوشحال توی تهرانه ...»
شما چطور در تهران خوشگذرانی میکنید؟ اگر قرار باشد برای گذران یک روز خوب در تهران برنامهریزی کنید، چه میکنید، کجا میروید و چطور آن روز را تبدیل به یک روز عالی و خاطرهانگیز میکنید؟