کد خبر: ۷۳۳۲
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۶

صداوسیما در حادثه پلاسکو چه کرد؟

نماي باز و ثابت از تكه‌هاي ساختماني فرو ريخته، تلي از خاك، بتون و آهن، بلديزري كه بايد آوار را جمع كند و امدادگراني كه گاهي در گوشه و گاهي در متن تصوير ديده مي‌شوند؛ اينها همه اطلاعات تصويري است كه ٨ روز در ٢٤ ساعت شبكه خبر تلويزيون به ميليون‌ها بيننده منتقل مي‌كرد، بدون اينكه حتي با زاويه ديدهاي متنوع به بيننده اطلاعات بيشتري دهد.
مجید سعیدی - عکاس - با این مقدمه در «اعتماد» نوشت: چند روز نماي ثابت و تكراري تمام تصويري بود كه تلويزيون ايران از اين ساختمان فروريخته پخش مي‌كرد و تنها در روزهاي آخر پخش زنده، كمي تغيير ايجاد شد و از زواياي ديگري نيز تصاويري تهيه مي‌شد. يك روز كلاهي از زير آوار پيدا شد، روزي كپسول آتش‌نشاني و روزي ديگر هم پيكر آتش‌نشانان و شهرونداني كه لحظه فرو ريختن اين ساختمان عظيم تجاري در آنجا حضور داشتند؛ تا به روز هشتم رسيديم و تمامي پيكرها پيدا شد و باز كوهي از آوار ماند و دوربين پخش زنده صدا و سيما.

مسئولان يك به يك آمدند خسته نباشيد گفتند و ابراز تاسف كردند، شهردار اما هر روز حرفي تازه داشت و البته هنرپيشه و هنرمنداني هم بودند كه با شيريني و لبخند سر مي‌رسيدند براي ابراز همدردي. حادثه واقعا بزرگ بود و دردآور اما تمام اطلاعات خبري و تصویري كه با هزينه بالاي پخش زنده و البته وقت مخاطبان پخش مي‌شد چه بود؟ غير از دادن اطلاعات كم‌اهميت يا سخنان تكراري برخي از مسئولان، چه اخبار ديگري در جريان بود كه نياز به بيش از يك هفته پخش زنده از تلويزيون بود؟

بايد گفت فاجعه پلاسكو فرصتي را فراهم كرد تا اين مهم مورد توجه قرار گيرد كه آيا رسانه‌اي كه گفته مي‌شود «ملي» است، واقعا در جهت اطلاع‌رساني به مردم موفق است يا پايگاه اطلاع‌رساني براي جريان‌هاي سياسي است؟ فقط مقايسه عملكرد صدا و سيما در چند حادثه ملي در ماه‌هاي گذشته مي‌تواند جواب اين سوال را بدهد. حدود ٢ ماه پيش دو قطار در سمنان با هم برخورد كردند و ٣٨ نفر در يك لحظه جان باختند. تعداد كشته‌شده‌ها بسيار بالا بود و حتي بيشتر از قربانيان حادثه پلاسكو اما از پخش زنده يك هفته‌اي صدا و سيما و رفت و آمد مكرر چهره‌هاي سياسي خبري نبود. در آتش‌سوزي پتروشيمي بندر امام خميني در بوشهر نيز چند تن از آتش‌نشانان براي خاموش‌كردن پالايشگاه و جلوگيري از فاجعه عظيم‌تر، جان خود را از دست دادند اما سهم فداكاري آنها هم چند خبر در لابه‌لاي اخبار روزانه صدا و سيما بود. در روزهاي اخير سيل در استان سيستان و بلوچستان جان ده‌ها نفر را گرفت و صدها نفر را بي‌خانمان كرد اما در روز اول اين حادثه بعد از آخرين اخبار مربوط به آواربرداري برج پلاسكو كه بريدن تيغه آهني در آوار بود و همچنين بعد از اظهارات مسئولان شهري براي واگذاري مكان‌هايي به كسبه اين برج و دو خبر ديگر، خبري نيز در مورد فاجعه سيل در سيستان و بلوچستان پخش شد.

اينجا سوالي ذهن را رها نمي‌كند؛ مگر انسان‌ها با هم فرق دارند؟ مگر فاجعه قطار سمنان، آتش‌گرفتن پالايشگاه بندر امام يا سيل استان سيستان و بلوچستان فاجعه ملي نيست؟ مگر انسان‌هايي كه در اين حادثه‌ها جان خود را از دست دادند، هموطن ما نبودند؟ چرا صدا و سيما هدايت جريان احساسي مخاطب را براي اين حوادث به دست نگرفت كه براي قربانيان اين فاجعه‌ها نيز عزاداري كنيم و جايي شمعي روشن كنيم؟ ضمن اينكه مگر آتش‌نشاني كه جانش را بر اساس وظيفه‌شناسي از دست داده است با نگهبان ساختمان كه به خاطر وظيفه‌شناسي‌اش در ساختمان حضور داشت و جانش را از دست داد، متفاوت است كه سخنگوي آتش‌نشاني و مجريان صدا و سيما يكي را «شهيد» مي‌خوانند و از «كشته‌شدن» ديگري به سرعت مي‌گذرند و مي‌گويند «جنازه چند شهروند را هم پيدا كرديم»؟

از زاويه ديد ديگر به ماجرا نگاه مي‌كنيم. تمام تلويزيون‌هاي بزرگ دنيا، براي زمان و تعداد دفعات پخش حوادث اولويت‌بندي مي‌كنند و هيچ‌وقت اتفاق نيفتاده كه بريدن تيغه آهني در آوار‌برداري يا پيداشدن كلاه يا كپسول آتش‌نشاني اولويتي بيشتر از جان‌باختن انسان‌هايي ديگر در شهري ديگر داشته باشد. آيا صدا و سيما بودجه‌اي كمتر از شبكه‌هاي بزرگ تلويزيوني در جهان دارد؟ آيا كمتر از آنها نيرو دارد؟ مسلما نه؛ پس چرا معيارهاي انتخاب خبر، سطح كيفيت و در نهايت ميزان رضايتمندي در رسانه ملي ما با ساير رسانه‌هاي جهاني اينقدر متفاوت است؟ شايد اگر صدا و سيما را خارج از استانداردهاي چرخه جهاني رسانه‌اي در نظر بگيريم، بهتر مي‌توانيم فعاليت اين تنها شبكه تلويزيوني ايران را درك كنيم. براي اين منظور بايد از زاويه ديگر به مساله نگاه كنيم؛ اول اينكه حادثه پلاسكو در پايتخت اتفاق افتاد و مسلما برخي از مسئولان كه ميل بيشتري به ديده‌شدن يا نياز به توضيح به افكار عمومي را دارند بهتر مي‌توانند به محل حادثه بيايند. دوم اينكه حادثه پلاسكو در مدت كوتاهي قبل از شروع رقابت‌هاي انتخابات رياست‌جمهوري و شوراي شهر رخ داده است كه مسلما فرصت مناسبي براي استفاده از اين موقعيت به جرياني همسو را داده است؛ ضمن اينكه برخي از چهر‌ه‌هاي سياسي در مقابل اعتراض عده‌اي به نواقص شهري و قصور مسئولان در مورد اين حادثه، به جاي پاسخ دادن، زودتر از همه بحث سوءاستفاده سياسي را مطرح كردند و منتقدين را «مرده‌خور سياسي» ناميدند. سومين و مهم‌ترين نكته نيز مقابله با واكنش‌هاي مردم به قصور احتمالی مسئولان شهري در شبكه‌هاي اجتماعي بود كه در انحصار جريان خاصي نيست و اطلاعات، مستقيم توسط خود مردم اداره مي‌شود. 

مهم‌ترين رقيب صدا و سيما باز هم اين شبكه‌هاي اجتماعي بودند كه بهترين عكس و فيلم‌هايي را از آتش‌گرفتن و لحظه فروريختن ساختمان پلاسكو ثبت كردند و هر چند كه صدا و سيماي ايران براي نخستين‌بار در تاريخ فعاليت خود، توانسته بود از حادثه‌اي پخش زنده داشته باشد و شايد به خاطر همين موضوع احساس وظيفه كرد تا ٨ روز جزئيات آواربرداري را به‌طور زنده پخش كند اما بهترين و ناب‌ترين تصاوير با ديدهاي متنوع توسط مردم عادي گرفته شد. همچنين مباحث مختلفي در خصوص قوانين برخورد با بازاريان براي نو‌سازي مكان‌هاي تجاري، كمبود تجهيزات مدرن آتش‌نشاني و قصور مسئولان به‌خصوص شهردار و انتخاب افراد غير متخصص در شوراي شهر از جمله مواردي بود كه توسط مردم در اين شبكه‌ها مطرح مي‌شد و تلويزيون ملي ايران چندان علاقه‌اي به مطرح‌كردن مباحثي كه براي افكار عمومي مهم است را نداشت اما به جاي آن بسيار با شهردار سخن گفت و سخنگوي آتش‌نشاني. البته تكليف مردم هم مثل هميشه روشن است؛ بسياري از مسئولان آمدند جلوي دوربين تنها تلويزيون ايران و گفتند «اخبار را تنها از رسانه‌هاي رسمي دريافت كنيد.»

نظرات بینندگان