شبکه سمنهای میراثی استان تهران در بیانیهی پایانی «جشنِ آیینیِ شب چله» (یلدا) که بعدازظهر روزِ گذشته (سیام آذرماه) صادر شد، به لزومِ حضور دیگر کشورهای وارث تمدن ایرانی در جریانِ ثبتِ این جشنها و بهویژه در پروندهی جهانی نوروز اشاره کردند، با این استدلال که «منطقهی ما بیش از همیشه به فرهنگ آشتی و شادی و صلحِ برآمده از نوروز نیازمند است».
در این بیانیه که نکتههای طرحشده در آن، میتواند به نوعی سندِ چشماندازی برای ثبت میراث معنوی ایران باشد، با تقدیر از ثبت دوبارهی «نوروز» در قالب پروندهای گستردهتر آمده است: «ثبت دوبارهی میراث جهانی «نوروز» که با پیوستن کشورهای عراق، ترکمنستان، تاجیکستان، افغانستان و قرقیزستان به جمع هفت کشور ایران، هند، پاکستان، ازبکستان، ترکیه، آذربایجان، قزاقستان، نوید نزدیکیِ دوبارهی حوزهی فرهنگی ایرانزمین را میدهد؛ حوزهای که مرزهایش را نه دخالتهای قدرتهای جهانی، بلکه فرهنگِ کهن این سرزمین تعیین میکند.
هرچند هنوز جای شماری از کشورهای حوزهی قفقاز، سرزمین جنگزدهی سوریه ــ که افزون بر شماری از همفرهنگان کُرد ما یکی از مرزهای کهن فرهنگیِ ما نیز هست ــ و نیز کرانههای جنوب خلیجِ همیشه فارس در آن خالی است، اما میدانیم که منطقهی ما بیش از همیشه به فرهنگ آشتی و شادی و صلحِ برآمده از نوروز نیازمند است.
بر پایهی سنتی بسیار کهن، ایرانیان هزاران سال است که یلدا، بلندترین شب سال، را تا سپیدهدم بیدار میمانند تا با انتظار خود به خورشید دلگرمی بدهند که بازگردد. این گردهمایی، که با «مهر» به خویشاوندان و گرد هم آمدنِ آنان در منزل «پیر» یا بزرگتر خانواده همراه است، هنگامی که بر دستِ مردمانی همفرهنگ و هماندیش در پهنهای گسترده و بهگونهای همزمان برپا میشود همافزایی را ایجاد میکند که حتی بزرگترینِ پدیدهی منظومهی ما هم یارای ایستادگی در برابرش را ندارد.»
شیوهی ثبتهای جهانی را بازنگری کنید
در بخش دوم این بیانیه با بیان درخواستِ بازنگری ریشهای در شیوهی ثبتهای ملی و جهانی آمده است؛ «به گمان ما، انجمنهای میراثی استان تهران، این سنت فرخندهی کهن و همچنین جشنهای کمابیش از یادرفتهای چون مهرگان و تیرگان، که تا همین چند صد سال پیش برپا بودند، مجموعهای را میسازند که به نوروزِ پیروز در نزدیکسازی و شناختِ مردمانِ این منطقهی بزرگ به یکدیگر یاری میرساند. جای مهرگان و تیرگان نخست در ثبت ملی و سپس همچون جشنِ شب چله در ثبت جهانیِ ارجمند و چندملیتیِ یادشده خالی است؛ همچنانکه در تقویم رسمی کشور؛ هر چند سالیانی پیش با تلاشِ ما شب یلدا به آن جایگاه راه یافت.
اینک که ایران پروندهی مراسم «شب یلدا» را به عنوان میراثی ناملموس و چندملیتی برای اشتراکگذاری اطلاعات در یونسکو ثبت کرده، نیازمند این هستیم که برای یک بار هم که شده نسبت به شیوهی ثبتِ این دست از میراث بازنگریی ریشهای انجام گیرد تا شائبهی ثبتهای عجولانه و سپاس اعتراضِ دیگر کشورهای وارث تمدن ایرانی ــ که سببِ دوری از اصلِ وجودیِ بنیادین این میراث، که نزدیکیِ مردمان بوده است، میشود ــ برای همیشه رفع شود. شبکهی سمنهای میراثی استان تهران برای همکاری در این زمینه اعلام آمادگی میکند.»
فقدان نبود نمادهایی که شادی مردم را به دنبال دارند
در بخش سوم این بیانیه با تاکید بر ایننکته که فراگیر شدن نمادهایی که شادی مردم را به دنبال دارد، به همبستگی بیشتر در این حوزهی فرهنگی میانجامد، آمده است؛ «میدانیم که در جهان امروز برای بسیج اجتماعی؛ برای ایجاد جشن و سرور؛ برای گسترش کنشهای متقابل مردمی؛ برای آموزشهای اجتماعی؛ و بسیاری موارد دیگر «مناسبت» میسازند و از قدرت نمادها بهره میبرند؛ همانگونه که قهرمان میسازند؛ و همانگونه که تاریخ میسازند.
آنگاه ما هستیم و جهانی از معانی: که در چرخهای از داستانهای اسطورهای و قهرمانانی که همیشه به وجودشان نیاز داریم همچون آرش و کاوه، هر یک میتواند دستمایهی بسیاری از آفرینشها ــ هنری، دانشی، ادبی، اسطورهشناسی و... ــ شود.
خوشبختانه چنین نگاهی به داشتههای فرهنگیمان روز به روز در میان جوانان گسترش مییابد. سرزمین گستردهی ایرانِ فرهنگی در گذشتههای تاریخ، سرزمین شادیها بوده است و این شادیها همانا نشانی بودند از ستایش خداوندی که شادی را برای انسان آفریده است. حضور شادی و فراگیر شدنِ این نمادها، که جایگاهی تاریخی اما غبارگرفته در دلِ مردمان این منطقهی بزرگ دارد، به همبستگیِ بیشتر تیرههای ایرانی و مردمان این حوزهی فرهنگی میانجامد؛ چیزی که فقدانش امروز بیش از پیش حس میشود.»