در سال 2004 تنها 1596 پاندا در حیات وحش چین زندگی میکردند، در 2014 این تعداد به 1864 تا رسید و در آخرین شمارش، در سال جاری میلادی 2060 پاندا در محل اصلی زندگیشان یعنی جنگلهای بامبو در چین شمرده شدهاند.
دبیر کل سازمان حمایت از حیات وحش (WWF) «مارکو لمبرتینی» در این مورد میگوید: « برای حدود نیم قرن، پاندای بزرگ محبوبترین نماد در بین حامیان محیط زیست و کسانی که در این مورد نگران هستند، همچنین، نشان ما در WWF بود. دانستن این که پاندا حالا یک قدم از خطر انقراض دور شده است، برای همه کسانی که به حیات وحش اهمیت میدهند و در این مورد نگران هستند بسیار هیجانانگیز است.»
دولت چین برای جلوگیری از شکار پاندا که هم در فرهنگ چین معنی خاصی دارد و هم برای قاچاق انجام میشود، منطقهای به وسعت 14 هزار کیلومتر مربع را تحت حفاظت مستقیم قرار داده است، تخمین زده میشود که 67 درصد کل جمعیت پانداهایی که در حیات وحش زندگی میکنند ساکن این منطقه باشند.
علاوه بر این، دولت تلاش کرده تا جایی که ممکن است جنگلهای بامبو را حفظ کند و گسترش دهد. بامبو 99 درصد غذای پاندا را تشکیل میدهد و بدون آن این خرسهای بامزه باید گرسنگی بکشند.
لمبرتینی میگوید: « نجات پاندا نشان داد که اگر علم، علاقه سیاستمداران و همکاری با جامعه محلی، با هم متحد شوند، میتوانیم حیات وحش را حفظ و به گوناگونی آن کمک کنیم.»
با این حال، به نظر میرسد ما تا رسیدن به آن نقطه همکاری همه برای حفظ یکی دیگر از مخلوقات خدا، راه زیادی داریم. در روزهای گذشته «مرتضی اسلامی دهکردی» مدیرعامل« انجمن یوزپلنگ ایرانی» اعلام کرد که در پایشهای تازه تعداد یوزپلنگهای موجود در کشور کمتر از 50 قلاده بوده است و از این تعداد «تنها دو قلاده ماده هستند.»
خبر بازتاب جهانی داشت، کسانی که به محیط زیست اهمیت میدهند این خبر را به عنوان چراغ قرمز انقراض یوزپلنگ آسیایی نقل، و عزاداری را شروع کردند، با این که در چند روز بعد، عده ای از کارشناسان این خبر را زیر سوال بردند و مدیر پارک ملی «توران» هم اعلام کرد که حداقل هشت یوز ماده در این پارک زندگی میکنند، نگرانیها در مورد مرگ تعداد بیشتری یوزپلنگ در نبود امکانات و برنامهای جامع برای حفظ اینگونه خاص، هنوز هم ادامه دارد.
روز ملی یوزپلنگ در ایران، روزی است که سه تولهیوز که به همراه مادرشان به نزدیکی یک روستا آمده بودند تا آب بخوردند مورد حمله اهالی قرار گرفتند و و با چماق زخمی شدند. تا محیط بانها سر برسند کار از کار گذشته بود و دو تولهیوز جانشان را از دست دادند و مادرشان هم فرار کرد. محیطبانها میگویند مادر یوزها تا چندین روز بعد به نزدیکی محلی که بچههایش را آنجا گم کرده بود برمیگشت و امیدوار بود که تولههایش را پیدا کند.
آمار قتل یوزها در تصادفهای جادهای هم بسیار بالاست. 8 مرداد 89، دو توله یوز وقتی داشتند از جاده شاهرود_ سبزوار در پارک ملی توران میگذشتند با بیاحتیاطی رانندهای که چراغ هایش را روشن نکرده بود و تند میراند، کشته شدند، درست شب بعدش، مادر این تولهها در آن حوالی دنبال بوی بچهها میگشت که با ماشین دیگری تصادف کرد و مرد.
26 آذر ماه سال 93، دوباره دقیقا در همان جاده و همان پارک ملی، ماشین از روی یک یوزپلنگ ماده بالغ دیگر رد شد و رفت. محیطبانها دو شب و دو روز در اطراف جاده میگشتند تا اگر تولهیوز باقیمانده به دنبال بوی مادرش به جاده نزدیک شد، جانش را نجات دهند، اما تنها یک شب بعد، توله نابالغ که محیطبانها پیداش نکرده بودند در همان جاده توسط یک خودروی عبوری دیگر به قتل رسید.
22 اردیبهشت 95 دوباره در همین جاده، یک یوز ماده دیگر، تصادف کرد و جانش را از دست داد، این بار محیطبانها 10 شب تمام در منطقه ماندند و با آتشزدن لاستیک تلاش کردند توله 10 ماهه یوز مرده را از جاده دور نگه دارند.
مرتضی اسلامی در این مورد میگوید: « بین سالهای 1380 تا 1395، 26 یوز در اثر عوامل انسانی در کشور کشته شدهاند که از این تعداد 15 یوز فقط از سال 1383 در اثر برخورد با خودروهای عبوری تلف شدهاند. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت رقمی معادل 57 درصد تلفات یوزها فقط به دلیل جادهها بوده است.»
جاده تهران - مشهد، حدفاصل شاهرود تا سبزوار و جاده یزد - بندر عباس حدفاصل مهریز و انار، خطرناکترین جادهها برای یوز آسیایی هستند که در 12 سال، قتلگاه 11 قلاده از این حیوانات کمیاب شدهاند؛ جادههایی که از وسط قلمرو یوزها میگذرند و تابلوهای هشداری که در فاصله هشت متری از جاده نصب میشوند و عملا قابل دیدن نیستند، دست به دست هم دادهاند تا یوز را از حیات وحش ایران حذف کنند.
این وسط سازمان محیط زیست و مسوولان پروژه حفاظت از یوز آسیایی تلاشهایی کردهاند یوزپلنگ آسیایی را در برابر آسیبهای آدمها بیمه کنند تا از عوایدش برای حفظ بازماندهها بهره بگیرند، همینطور عکس یوز را به لباس تیم ملی فوتبال ایران اضافه کردند تا نظر مردم دنیا را به مساله از بین رفتن این گربه کمیاب جلب کنند، اما هیچکدام اینها هنوز کافی نیست.
در میان گربههای در معرض انقراض، یوزپلنگ ما از کمترین حمایتهای مالی بینالمللی برخورد است، در حالی که هندوستان برای حفظ «ببر» تا به حال 50 میلیون دلار بودجه بینالمللی گرفته است، «سیاهگوش» اسپانیا سهم 2 میلیون دلاری دریافت کرده و «یوزپلنگ نامیبیا» از حمایت یک و نیم میلیون دلاری برخوردار شده است، سهم یوزپلنگ آسیایی اما تنها 250 هزار دلار بوده است. با این که پول بیشتر میتواند به مسوولان کمک کند که پناهگاههای یوز را حفظ کنند و گسترش دهند، دوربینهای تلهای برای عکسبرداری از یوز اینجا و آنجا مستقر کنند و برنامه های تحقیق و تبلیغ برای حمایت از این حیوان سامان دهند، بودجه بیشتر نمیتواند جاده تهران_مشهد یا یزد_بندرعباس را هوایی کند که خیالمان راحت باشد یوزهایی که پرواز نمیکنند امنیت دارند. پول بیشتر همینطور رانندههای خسته را وادار نمیکند که با سرعت کمتر رانندگی کنند و به باقی موجودات زنده روی زمین خدا احترام بگذارند.
حالا که چین توانسته است پاندایش را حفظ کند، شاید باید راه بیفتیم و از تجربه آنها استفاده کنیم، همانطور که نجات پاندا نشان داد « اگر علم، علاقه سیاستمداران و همکاری با جامعه محلی، همزمان با هم به کار بیفتد» شاید راه دیگری به غیر از خیرهشدن و اشک ریختن بر جنازه آخرین بازماندههای یوز آسیایی وجود داشته باشد.