به گزارش
قلم نیوز و به نقل از اقتصاد آنلاین, در یکی دو سال اخیر شاهد یک سری رویدادهای خارق العاده بودهایم که مهمترین آنها حمله روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ و حملات حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بوده و امسال ممکن است با گسترش درگیریها شاهد اتفاقات غیرعادیتری باشیم، جنگ اسرائیل و حماس، مانند افزایش تنش بین چین و تایوان، و بین کره شمالی و کره جنوبی، یک احتمال جدی است به ویژه که حملات تروریستی اخیر اسرائیل به برخی مسئولین ارشد ایران و حماس، و همچنین تنشهای دریای سرخ این احتمال را هرچه بیشتر تقویت میکنند.
هر سه تنش ذکر شده به یک شکل شامل ایالات متحده، چین و روسیه میشوند و هر سه سناریو خطر افزایش ناگهانی قیمتها را به همراه دارند. رویدادهای دیگری که کمتر قابل پیشبینی هستند نیز ممکن است ظاهر شوند که همین تأثیر را خواهند گذاشت.
با این اوصاف، هر چقدر هم که این رویدادها فوقالعاده بودهاند، قیمت پایه نفت برنت در سال ۲۰۲۳ با بالاترین رقم حدود ۸۵.۸۸ دلار آمریکا در هر بشکه (Pb) معامله شد و در سال جاری با کاهش - در بالاترین حد حدود ۷۷.۹۶ دلار آمریکا - بسته شد. این اعداد برای کشورهایی که بزرگترین مصرف کنندگان خالص نفت هستند به بهای ضرر کشورهایی که بزرگترین تولیدکنندگان خالص نفت هستند، یک دستاورد فوق العاده است.
این دقیقاً برعکس آن چیزی است که بیش از ۵۰ سال پیش پس از حمله ائتلاف عربی به اسرائیل در ۶ اکتبر ۱۹۷۳ رخ داد و آغاز جنگ یوم کیپور بود. آن جنگ مستقیماً به بحران نفتی ۱۹۷۳/۷۴ منجر شد، این بحران زمانی رخ داد که اعضای اوپک به اضافه مصر، سوریه و تونس صادرات نفت به ایالات متحده، بریتانیا، ژاپن، کانادا و هلند را در پاسخ به تامین تسلیحات، منابع اطلاعاتی و پشتیبانی لجستیکی به اسرائیل در طول جنگ تحریم کردند.
تا پایان تحریم در مارس ۱۹۷۴، قیمت نفت حدود ۲۶۷ درصد افزایش یافت، از حدود ۳ دلار در هر بشکه به بیش از ۱۱ دلار آمریکا. این به نوبه خود آتش رکود اقتصادی جهانی را دامن زد، به ویژه در کشورهای واردکننده خالص نفت در غرب احساس شد. همانطور که شیخ احمد زکی یمانی، وزیر نفت و ذخایر معدنی وقت عربستان تاکید کرد که به طور گستردهای با تدوین استراتژی عربستان و اوپک شناخته میشود، تحریم به طور قطع نشان دهنده یک تغییر چشمگیر در توازن قدرت در بازار جهانی نفت از مصرف کنندگان بزرگ نفت (عمدتاً در آن زمان در غرب) به تولیدکنندگان بزرگ نفت (عمدتاً در خاورمیانه در آن نقطه) بود.
یمانی تنها کسی نبود که به این فکر میکرد؛ بلکه هنری کیسینجر، استراتژیست ژئوپلیتیک ایالات متحده که به تازگی درگذشت نیز چنین فکر میکرد و این درک اساس تمام سیاست خارجی ایالات متحده در رابطه با انرژی از آن نقطه تا کنون را تشکیل داد.
پس از پایان بحران نفتی ۱۹۷۴/۷۴، کیسینجر - که از ژانویه ۱۹۶۹ تا نوامبر ۱۹۷۵ به عنوان مشاور امنیت ملی ایالات متحده و از سپتامبر ۱۹۷۳ تا ژانویه ۱۹۷۷ وزیر امور خارجه بود - به هر رئیسجمهوری که توصیه میکرد از سه نتیجهای که او در نتیجه بحران به آنها رسیده بود میگفت. اولین مورد این بود که عربستان سعودی و دیگر اعضای اوپک دیگر هرگز نمیتوانستند مورد اعتماد ایالات متحده قرار گیرند، زیرا در این بحران، پادشاهی سنگ بنای توافقنامه بین دو کشور را که در ۱۴ فوریه ۱۹۴۵ بین رئیس جمهوری وقت ایالات متحده، فرانکلین دی. روزولت و پادشاه وقت عربستان سعودی، عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود را در هم شکست.
این قرارداد صرفاً این بود که ایالات متحده تمام نفت مورد نیاز خود را تا زمانی که عربستان نفت در اختیار داشت دریافت میکرد و در ازای آن، ایالات متحده امنیت عربستان سعودی و آل سعود حاکم بر آن را تضمین میکرد. نتیجه دوم کیسینجر این بود که ایالات متحده باید تلاشهای خود را برای خودکفایی در منابع انرژی در اسرع وقت تسریع کند.
سوم، کیسینجر به این نتیجه رسید که بهترین اقدام برای ایالات متحده برای ادامه به دست آوردن نفت و گاز مورد نیاز برای حفظ موقعیت بالای اقتصادی و سیاسی جهانی خود این است که اطمینان حاصل شود که کشورهای خاورمیانه دوباره در آینده علیه همدیگر متحد نشوند.
او با موفقیت استدلال کرد که راه بهینه برای ایالات متحده برای اطمینان از این امر، استفاده از اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» بین تولیدکنندگان عمده نفت و گاز منطقه است، که به نوبه خود نوعی از «دیپلماسی مثلثی» بود که او از آن حمایت میکرد. در آن زمان در معاملات ایالات متحده با روسیه و چین تأثیر زیادی داشت. به طور خلاصه، این امر مستلزم بازی یک طرف مقابل طرف دیگر با استفاده از هر گونه گسلی که در هر زمان معین از کشورهای هدف عبور کرده است، اعم از اقتصادی، سیاسی، مذهبی، یا هر ترکیبی از آنهاست.
کیسینجر زندگی کرد تا شاهد تغییر توازن قدرت در بازارهای جهانی نفت از تولیدکنندگان نفت خاورمیانه و به سمت مصرف کنندگان خالص ایالات متحده و متحدانش، با افزایش غیرقابل اجتناب بخش نفت شیل ایالات متحده باشد. این به طور جدی در سال ۲۰۱۰ آغاز شد (گاز شیل از سال ۲۰۰۶) و تا سال ۲۰۱۳ افزایش تولید تقریباً یک خط عمودی مستقیم بود.
تا سال ۲۰۱۴، عربستان سعودی معتقد بود که نفت و گاز شیل ایالات متحده یک تهدید وجودی برای جایگاه این کشور در جهان و تداوم حکومت خاندان سلطنتی آل سعود است. عربستان سعودی در تلاش برای از بین بردن و یا حداقل از کار انداختن قابل توجه بخش نوپای شیل ایالات متحده در آن زمان، اعضای صمیمی اوپک را وارد جنگ قیمت نفت ۲۰۱۴-۲۰۱۶ کرد.
تاکتیک اوپک این بود که مازاد عرضه به بازار را افزایش دهد و قیمت نفت را به سطحی برساند که تولیدکنندگان نفت شیل آمریکا را ورشکست کند. با این حال، سعودیها و اوپک توانایی بخش شیل آمریکا برای انطباق و سپس رشد قیمتهای نفت بسیار پایینتر از آنچه که حتی سعودیها یا اعضای اوپک میتوانند تحمل کنند، به طور جدی دست کم گرفته بودند.
از آن نقطه، ایالات متحده شروع به ایجاد محدوده غیررسمی از جایی که قیمت نفت را میخواهد، کرد. کف محدوده ۴۰ تا ۴۵ دلار برنت برنت است، زیرا قیمتی است که تولیدکنندگان نفت شیل ایالات متحده میتوانند با آن زنده بمانند و سود مناسبی کسب کنند. سقف این محدوده به دو دلیل - یکی سیاسی و دیگری اقتصادی - ۷۵ تا ۸۰ دلار در هر بشکه برنت در نظر گرفته شده است، اگرچه آنها به هم مرتبط هستند.
دلیل سیاسی این است که از پایان جنگ جهانی اول رئیسجمهوری مستقر ایالات متحده در صورتی که ار اقتصاد طی دو سال پس از انتخابات آتی در رکود قرار نگرفته باشد ۱۱ بار از ۱۱ بار در انتخابات مجدد پیروز شده است، با این حال، در همین بازه زمانی اگر اقتصاد در رکود بوده باشد، از ۷ بار تنها ۱ رئیس جمهور برنده شده است (اگرچه حتی آن ۱ مورد هم قابل بحث است).
دلیل اقتصادی بر اساس برآوردهای طولانی مدت این است که هر ۱۰ دلار آمریکا تغییر در قیمت نفت خام منجر به تغییر ۲۵ تا ۳۰ سنت در قیمت هر گالن بنزین و به ازای هر ۱ سنت افزایش میانگین قیمت هر گالن بنزین، بیش از ۱ میلیارد دلار در سال از هزینههای مصرف کننده از دست میرود. از نظر تاریخی، حدود ۷۰ درصد قیمت بنزین از قیمت جهانی نفت ناشی میشود.
نکته مهم برای قیمت نفت در سال ۲۰۲۴ نیز این است که این محدوده قیمت نفت ایالات متحده بسیار نزدیک به چیزی است که دیگر قدرت بزرگ جهانی یعنی چین میخواهد. برخلاف بحران نفتی ۱۹۷۳/۷۴، چین در حال حاضر مصرفکننده بزرگ نفت در جهان است و کشورهایی که بیشتر تجارت خود را با آنها انجام میدهند نیز همینطور هستند.
بیمیلی قابل توجه پکن برای شعلهور کردن آتش درگیری در اسرائیل، یا در کل خاورمیانه، از این عوامل ناشی میشود، زیرا با موقعیت اقتصادی کنونی آن مرتبط است، که اگر قیمت نفت ناگهان به شدت افزایش یابد و/یا حتی بدتر شود. ایالات متحده با آن به حالت جنگ تجاری تمام عیار بازگشت. اقتصادهای غرب همچنان بلوک اصلی صادراتی آن هستند و ایالات متحده همچنان بیش از ۱۶ درصد از درآمد صادراتی چین را به خود اختصاص میدهد.
به گفته یک منبع ارشد در مجتمع امنیت انرژی اتحادیه اروپا، اگر قیمت نفت برنت بیش از ۹۰ تا ۹۵ دلار آمریکا باقی بماند، آسیب اقتصادی به چین - مستقیماً از طریق واردات انرژی خود و به طور غیرمستقیم از طریق آسیب به اقتصاد بازارهای اصلی صادراتی این کشور در غرب- به طور خطرناکی افزایش خواهد یافت.