تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
برای سال ها، اعتدال گرایان چون حسن روحانی سعی داشتند که با غرب به تفاهم برسند. اما با بر سر کار آمدن یک محافطه کار سئوال این است که آیا زمان «نرمش قهرمانانه» ایران در برخورد با غرب فرا رسیده است؟ اکنون در پی تسلط طالبان بر افغانستان ، این سئوال اهمیت بیشتری پیدا می کند. اما جواب این پرسش بله یا خیر باشد، باید دانست که قرار نیست رئیسی مانع اصلی با آشتی با غرب را از میان بردارد. رویارویی ایدئولوژیک با ایالات متحده در هویت جمهوری اسلامی نقش اساسی دارد.
مضاف بر این، هم اعتدالگرایان و هم رادیکال ها در ایران همچنان برای گسترش نفوذ ایران در سراسر خاورمیانه، حمایت از نیروهای نیابتی را حیاتی می دانند. برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، آشتی واقعی بین غرب و ایران سخت امکان پذیر می شود، به ویژه در حال حاضر که محافظه کاران تقریبا به طور کامل قدرت را در دست دارند. کما این که «نرمش قهرمانانه» به هیچ وجه اسرائیل را شامل نمی شود – و احتمالا دولت رئیسی جنگ در سایه با «حکومت صهیونیستی» را ادامه خواهد داد.
افسانه مصونیت از پاسخ متقابلاسرائیل مدعیست که حمله اخیر به نفت کش مرسراستریت در آب های دریای عمان نشان دهنده نقض آشکار نقض آزادی دریانوردی در آبهای بین المللی است. اما در حقیقت، این فقط ادامه جنگی است که در آن ایران و اسرائیل به هنجارهای بین المللی توجه چندانی ندارند. اسرائیل در این خیال بود ناوگان تجاریش مصون از چنین حملاتی خواهد بود – 99درصد تجارت خارجی اسرائیل از طریق کشتی های بین المللی انجام می شود. اما به همان میزان که نیروهای تحت حمایت ایران در سوریه در برابر حملات اسرائیل آسیب پذیر هستند، نهادهای مرتبط با اسرائیل در دریای عمان عرب-که هزاران مایلی از ساحل سرزمین های اشغالی دور و در مجاورت سواحل ایراناست-در برابر حملات مشابه آسیب پذیرند.
ایران نه تنها برای تحمیل هزینه های مستقیم به اسرائیل، بلکه برای تضعیف توافقنامه ابراهیم –که مدعی عادی سازی روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و چهار کشور عربی است و از نظر ایران به عنوان یک شکست استراتژیک قلمداد می شود – از هیچ فرصتی صرف نظر نمی کند. پیش از این هم امارات متحده عربی و عربستان سعودی نگرانی خود را از این بابت ابراز کرده اند که سیاست خارجی دولت جو بایدن در منطقه از منافع آنها در برابر ایران محافظت نمی کند.
عدم اراده بر رویارویی مستقیم با غرباما هیچ یک از اینها بدین معنی نیست که ایران خود را برای رویارویی مستقیم با غرب آماده می کند. رئیسی اقتصاد نابسامانی را به ارث برده است. تخمین زده می شود که همه گیری کووید -19 و تحریم های غرب علیه این کشور از دست رفتن حدود 1.5 میلیون شغل را به همراه داشته است. علاوه بر این، درآمدهای حاصل از صادرات محصولات نفتی و گاز به شدت کاهش یافته است. تورم سالانه تقریباً به 50 درصد رسیده و هزینه مواد غذایی اساسی تقریباً 60 درصد افزایش یافته است.
به نظر می رسد چشم انداز «اقتصاد مقاومتی» که اولین بار در سال 2011 توصیه شد، محقق نشده است. علاوه بر این، اکنون که با ریاست جمهوری رئیسی، محافظه کاران ایران دیگر نمی توانند اعتدالگرایان را مسئول مشکلات اقتصادی ایران بدانند. برای جلوگیری از ناآرامی های احتمالی، دولت ایران باید با متقاعد ساختن جامعه بین المللی به کاهش تحریم ها، از سقوط اقتصاد جلوگیری کند، که این امر مستلزم دستیابی به نوعی تفاهم با ایالات متحده در مورد برنامه هسته ای است.
راه برون رفت از مخمصه کنونیاگر چه روسیه و چین به عنوان متحدان ایران تلقی می شوند، اما هیچکدام از آن ها حاضر به پرداختن منابع لازم برای ادامه جنگ های نیابتی پرهزینه و علاج رکود اقتصادی ایران نیستند. به ویژه چین که ایران را در میان رقابت گسترده تر با ایالات متحده ارزیابی می کند -موضوعی که شاید باعث قربانی شدن مسائل تجاری حیاتی هم بشود. نفود منطقه ای ایران در خاورمیانه برای چین یک اولویت استراتژیک نیست. در عین حال، اسلامگرایان ایرانی هم دلِ خوشی نسبت به سرکوب وحشیانه اقلیت مسلمان اویغور توسط دولت چین ندارند. بنابراین احتمالا روابط دوجانبه راهی برای برون رفت از مخمصه کنونی ایران نیست.
انتخاب رئیس جمهور جدید محافطه کار ایران این نگرانی را ایجاد کرده که این کشور از مذاکره با غرب خودداری کند. اما نابسامانی اقتصاد ایران و بازگشت طالبان سنی به قدرت در همسایگی کشور، رهبران ایران همچنان از انگیزه ای لازم برای احیای توافق هسته ای 2015 برخوردارند. بنابراین، احیای توافق هسته ای -به همان اندازه که ایده آشتی با آمریکا ناپسند است- یک ضرورت وجودی برای ایران است. حرکت به سمت آستانه شکست هسته ای - موضعی که ایران پس از خروج آمریکا از برجام در سال 2018 به آن سوق پیدا کرد- بدون در واقع عبور از آن، در حال حاضر راهی برای چانه زنی ایران است. این منظور رئیسی بود، وقتی که پیش از انتخاب شدن، نیاز ایران به بازگشت به برجام را در ازای لغو تحریم ها تأیید کرد.
از سوی دیگر، برزو درگاهی تحلیلگر مسائل ایران در شورای آتلانتیک با انتشار یادداشتی در پایگاه اینترنتی این اندیشکده ، چشم انداز روابط آتی ایران و طالبان را در سایه تحولات اخیر بررسی کرده است که در ادامه گرازشی از آن ارائه می شود.
در حالی که ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی از ترس انتقام طالبان سفارتخانه های خود در کابل تخلیه را می کردند، اما ایرانی ها با آرامش سر جایشان نشسته بودند. سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه، روز 16 اگوست اعلام کرد سفارت ایران در کابل و همچنین کنسولگری آن در هراتِ تحتِ کنترل طالبان «کاملا باز و مشغول به فعالیت» هستند.
اخیرا محمد جواد ظریف در تهران میزبان طالبان بود تا ترتیب ملاقات آنها با نمایندگان دولت کابلِ تحت حمایت آمریکا بدهد. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور جدید هم خروج آمریکا را «فرصتی برای بازگرداندن زندگی، امنیت و صلح پایدار در آن کشور» خوانده است.
ذهنیت عمدتا منفی؛ بازی روی زمین واقعیاتدر ایران ذهنیت ناخوشایندی نسبت به طالبان وجود دارد و مذاکرات اخیر بین مقامات ایرانی و طالبان با واکنش منفی مردم روبرو شده است. ضمن آن که به دلیل نسل کشی علیه مردم عمدتا هزاره شیعه افغان در دوران ظهور و حکومت طالبان از اواسط دهه 1990 تا 2001 هم چنان در خاطره ایرانیان حک شده است. به گفته عدنان طباطبایی، مدیر بخش ایران مرکز تحقیقات کاربردی کاپرو: «تحول شگفت انگیزی که ما شاهد آن هستیم اینست که در برخی رسانه های ایرانی عنوان می شود که طالبان به دنبال نسل کشی علیه شیعیان نیستند»
تلاش برای تغییر دیدگاه ایرانیان در مورد طالبان از زمان تصرف این کشور شتاب گرفته است. مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی روحانی بلندپایه اهل سنت ایران، از «پیروزی بزرگ» طالبان بر «اشغالگران دولت دست نشانده» در کابل تمجید کرد. او گفته: «من به جهان اطمینان می دهم که طالبان امروز طالبان بیست سال پیش نیست. آنها آموخته اند و دیدگاه خود را تغییر داده اند. اشکالات آنها قابل اصلاح است. ما طالبان را بهتر از بسیاری از مردم جهان می شناسیم زیرا ما همسایه آنها هستیم».
ترمیم وجهه دیپلماتیکاز سوی دیگر نسخه فعلی طالبان به دنبال این بوده است که فراتر از پاکستان، مجموعه پشتیبانی دیپلماتیک خود را از جمله از ناحیه ایران گسترش دهد.
سال گذشته، طالبان با انتصاب یک روحانی شیعه از جامعه هزاره به عنوان والی منطقه ای در شمال افغانستان نمایش بزرگی را به راه انداخت. طالبان به طور مرتب حملات به مساجد و مناطق شیعه نشین افغانستان را –که احتمالاً توسط شاخه محلی داعش، دشمن مشترک ایران و طالبان، صورت گرفته- محکوم کرده است. از جمله اخیرا، طالبان به شدت هرگونه ارتباط با حمله وحشتناک به مدرسه دخترانه شیعیان در غرب کابل را رد کرد. این گروه همچنین به شیعیان اجازه داد تا مراسم عاشورا در مزار شریف را گرامی بدارند.
نگاه مردد به طالبانبسیاری در ایران همچنان به این جریانات با تردید نگاه می کنند و این دست حرکات و مانورهای طالبان را - در حالی که به شدت تلاش کردند مشروعیت دولت کابل را از بین برده و به ذینفعان بین المللی مردد اطمینان خاطر دهند- نوعی ترفند برای متقاعد ساختن افغان ها برای تضمین مشارکت همه در آینده می دانند. به عقیده آنها اکنون که پایتخت در کنترل آنهاست و غربیها افغانستان را ترک کرده اند، طالبان واقعی پدیدار خواهد شد.
با این حال، انگیزه هایی نیز میان طالبان وجود دارد تا با رفتار خود، خطر دشمنی جمهوری اسلامی را برای خود سبب نشود. حمایت تهران از نیروهای ضدطالبان اتحاد شمال و پشتیبانی محرمانه از حمله 2001 ناتو که نقش قابل توجهی در سرنگونی طالبان داشت و احتمالاً از جمله مسائلی است که رهبری این گروه مدنظر دارد. ضدیت با ایران برای سران جدید طالبانی افغانستان، امری دلخواهی نیست. ایران و افغانستان 570 مایل مرز مشترک دارند که مسیر تجاری سودآوری است. فراتر از اختلافات فرقه ای ، هم ایران و هم طالبان نسبت به ایالات متحده و به طور کلی در ضدیت هستند.
برای ایران، مزایای روابط با طالبان جدید کمتر آشکار است. تهران به جای دموکراسی آشفته و فریبنده نزدیک به واشینگتن، بایک حکومت استبدادی تک محورانه که بر افغانستان کنترل دارد، روبروست و این در حالی است که با دولت های حامد کرزی و اشرف غنی هم ارتباط نزدیک و نفوذ قابل توجهی بر آن ها داشت. اما جایگاه نوظهور ایران به عنوان طرف گفتگو با طالبان تا حدودی نفوذ دیپلماتیک به این کشور می بخشد، خاصه آن که هند، از طریق تهران به دنبال کانال ارتباطی با طالبان است.
مخاطرات محتملبا این وجود، حتی یک نسخه ملایم تر از طالبان، نسبت به مزایای احتمالی، مخاطرات بیشتری برای ایران به همراه خواهد داشت. صدها هزار افغان که از تفسیر شدید و بنیادگرایانه طالبان از اسلام در هراس هستند، برای فرار از کشورشان روانه ایران می شوند و این می تواند بر دولت تهرانِ تحتِ تحریم های شدید آمریکا -که هنوز لغو نشده- فشار بیاورد. میلیون ها افغان که برای چندین دهه در ایران زندگی کرده اند، در حال حاضر به طور صریح تری اعتراض می کنند و شعارهای مرگ بر طالبان و مرگ بر پاکستان سر می دهند.
به گفته محمدجواد موسوی زاده تحلیلگر سیاسی مقیم تهران: «برای مقامات ایرانی ماهیت طالبان روشن است. ماهیت طالبان با دهه 1990 تفاوت چندانی ندارد. با این حال، طالبان در دو دهه گذشته این تجربه را کسب کرده اند که رفتار ظاهری تا حدی منطقی داشته باشند تا فجایع و جنایات گذشته را تکرار نکنند».
شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد ایران علیرغم استقبال ظاهری از پیروزی طالبان از قمار بر روی این گروه طفره می رود. حتی در حالی که مقامات ایرانی افتخار می کردند که سفارت در کابل و کنسولگری در هرات باز خواهد ماند، وزارت خارجه در 15 اگوست فاش کرد که بی سر و صدا ماموریت های خود را در جلال آباد ، قندهار و البته مزار شریف -جایی که طالبان پرسنل ایرانی را به قتل رسانده بود- تعطیل کرد.
ممکن است ایران تمایل نداشته نباشد که طالبان را از خود براند و آنها را بی جهت به تهدید تبدیل کند، اما مسلما به آنها اعتماد ندارد.