تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
قلمنیوز:این روزها بحث احیای سرمایه اجتماعی یکی از مهمترین موضوعاتی است که محل توجه مسئولان و صاحبنظران عرصه سیاسی-اجتماعی کشور قرار دارد. اهمیت ضرورت جلبرضابت مردم چنان است که در دیدار اخیر مراجع عظام تقلید با سیدابراهیم رئیسی هم تکرار شد و آنها هم تأکید کردند که احیای اعتماد مردم و جلب رضایت آنها در اولویت دولت جدید قرار گیرد.
در روزهای بعد از انتخابات بسیاری از کارشناسان و دلسوزان نظام و
حتی مراجع تقلید از ضرورت احیای اعتماد عمومی و توجه به سرمایه اجتماعی
سخن گفتهاند، علت توجه و تأکید بر این امر را چه میبینید؟
یکی
از بزرگترین سرمایههای هر جامعهای اعتماد عمومی است؛ اعتمادی که مردم
باید به مسئولان، حاکمیت و عمدتا قوه مجریه داشته باشند. هم آمار و هم
تحقیقات میدانی نشان میدهد که این اعتماد عمومی به پایینترین حد خود در
42سال پس از پیروزی انقلاب رسیده است. این یعنی اعتماد عمومی بهشدت آسیب
دیده است.
ریشههای این آسیب را باید واکاوی کرد که خود نکته بسیار مهمی است؛ زیرا اگر ما نفهمیم چرا مردم اینقدر بیاعتماد شدهاند نمیتوانیم مشکل را حل کنیم. اما اگر بخواهیم خیلی کارهای محققانه نکنیم، یکی از عوامل عمده کاهش اعتماد عمومی این است که مردم احساس میکنند مدیران کشور و بالاخص قوه مجریه (چون این قوه است که با زندگی و معیشت روزانه مردم ارتباط دارد) و مجموعه حاکمیت، کارآمدی لازم برای اداره کشور را ندارند؛ نه اینکه اصلا ندارند بلکه کافی نیست.
مردم باید حس کنند که مسئولان میتوانند کشور را از این شرایط بحرانی عبور دهند، اما اکنون چنین تصوری را ندارند. به همین دلیل امید مردم به آینده هم کاهش پیدا کرده است، چراکه یکی از نتایج کاهش اعتماد عمومی این است که امید به آینده کاهش پیدا میکند. مردم نمیدانند که در واقع با یکسال، یا 2 سال دیگر زندگی در ایران، چه سرنوشتی خواهند داشت. هم از نظر اقتصادی و شغلی و هم درمورد سرنوشت خود و فرزندانشان در ابهام بهسرمیبرند. به همین دلیل میزان اعتمادشان کاهش پیدا کرده که نتیجه ناکارآمدی مسئولان است.
اینجا من نکتهای را بالاتر از اینکه وضعیت معیشت مردم باید تغییر کند عرض میکنم. البته نمیخواهم بگویم این مهم نیست، حتما مهم است؛ اما وقتی مردم احساس کنند که مدیران کشور کارآمدی لازم را برای اداره کشور دارند ولو اینکه الان به لحاظ اقتصادی در وضعیت سختی بهسر ببرند، اوضاع برایشان قابل تحمل میشود. یعنی اگر احساس کنند که مسئولان همه تلاششان را میکنند و کشور هم آیندهاش درخشان است، اما چندصباحی در سختی خواهند بود هم رافع کاهش اعتماد عمومی است؛ البته اگر به این مرحله برسیم که مشکلات معیشتی مردم رفع شود خیلی بهتر خواهد بود. بهعنوان نمونه در 10سال اول انقلاب وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بسیار سخت بود، اما اعتماد عمومی بسیار بالا بود. یعنی مردم حس میکردند که مسئولان دلسوزند و توانایی لازم را دارند اما الان شرایط سختی است و باید تحمل کرد. از اینرو باید یکی از نخستین اقدامهای آقای رئیسی این باشد که اعتماد عمومی را بهنحوی جلب بکند؛ چه آنها که رأی دادهاند و چه آنها که رأی ندادهاند یا رأی باطله دادهاند. چون آنها که رأی دادهاند امید داشتهاند که وضع بهتر میشود و آنها که رأی ندادهاند امیدشان در این حد هم نبوده است. بنابراین باید برای همه این اقدام انجام و اعتماد عمومی جلب شود.
حال این اعتماد عمومی را از چه راههایی میتوان جلب کرد؟
مهمترین
بخشی که باید اقداماتی انجام شود عرصه اقتصادی است اما واقعیت این است که
برخلاف عرصه سیاست نمیتوان در این عرصه یکشبه تحولاتی ایجاد کرد. تحولات
اقتصادی زمانبر است؛ گرچه میتوان در کوتاهمدت کارهایی مانند رسیدگی به
وضعیت معیشتی اقشار کمدرآمد را انجام داد.
در عرصه سیاست اما میتوان کارهایی را زودتر انجام داد. یکی از آنها چینش کابینه است. چینش کابینه میتواند نمادی از این باشد که دولت تلاش خود را دارد تا اعتماد عمومی را برگرداند.
چینش کابینه چگونه و در چه صورتی میتواند چنین اثری داشته باشد؟
اینکه
اعضای کابینه از افراد فاخر، باشخصیت، کارآمد و متخصص انتخاب شوند و زمانی
که وزیر یا مسئول مربوطه حرف بزند، مردم احساس کنند آن شخص به مشکلات آگاه
است و میتواند حلشان کند، اندکی اعتماد عمومی ترمیم میشود.
در دیگر زمینهها دولت جدید چه اقداماتی میتواند یا باید انجام دهد؟
گام
بعدی که دولت آقای رئیسی میتواند بردارد برخی اقدامات کوتاهمدت در عرصه
فرهنگ است که میتواند بهگونهای رفتار کند که اهل فرهنگ و هنر و دانش و
علم و دانشگاهیان و نخبگان احساس کنند دولت جدید با فکر و نیروی جدید آمده
است و تلاش دارد که کشور را از مسیر گذشته دور کند. چنین اقداماتی را اگر
آقای رئیسی در کوتاهمدت بتواند انجام دهد بهنظر من میتواند مردم را هم
با خود همراه کند.
اشاره کردید به فعالیتهایی که در عرصه فرهنگ و هنر میتوان
انجام داد. ما در زمان انتخابات و در کمپینهای تبلیغاتی هیچ سخنی در این
زمینه، نه از آقای رئیسی و نه از دیگر کاندیداها نشنیدیم. بهنظر شما حالا
آقای رئیسی چه کارهایی میتواند انجام دهد یا چه اقداماتی باید انجام دهد
که بتواند در احیای اعتماد مردم و بازیابی سرمایه اجتماعی ازدسترفته مؤثر
باشد؟
شما اگر دقت کرده باشید در انتخابات چه قبل از آن و چه
روز انتخابات و چه فردای آن تقریبا بهطور مطلق هیچ عکسالعملی نسبت به
انتخابات از سوی اهل هنر شاهد نبودیم. بازیگران، نویسندگان، نقاشان، اهالی
تئاتر و... و تا حدودی دانشگاهیان ما هیچکدام هیچ عکسالعملی در انتخابات
اخیر نشان ندادند. این پیام مهمی دارد؛ نشان میدهد که قشر مهمی از کشور که
تأثیرگذاری جدی هم بر افکار عمومی دارند، قهر کردهاند و ناراحتند. باید
اینها را فعال کرد. فعالکردن این بدنه بسیار میتواند روی مردم مؤثر باشد.
اینها باید احساس کنند که فضای جدیدی در کشور بهوجود آمده است، چراکه حس اینها بر این است که در دوران آقای رئیسی سختگیریهای فرهنگی بیشتر خواهد شد. این یک واقعیت است و ما باید مطالب را رک و صریح بگوییم. اینها احساس میکنند که وقتی از دوران آقای روحانی به دوران آقای رئیسی برویم، پیامش این است که دوران بیشترشدن سختگیریها شروع میشود که این احساس را باید به عکس آن بدل کرد. یعنی با اقداماتی که دولت انجام دهد، احساس کنند که افزایش سختگیریها صحت نداشته و بلکه راحتی هم وجود دارد. برخی از اینها انتظارات مالی دارند و از دوران کرونا بهشدت آسیب دیدهاند که باید ترمیم شود و ما باید سعی کنیم اهل فرهنگ و هنر و دانشگاهیان را با دولت و حاکمیت همراه کنیم تا خود موتور محرکی شوند که بتوانند جامعه را از این ناامیدی خارج کنند. این یکی از اقدامات فوری و مهمی است که اگر دولت انجام دهد تا حدودی میتواند اعتماد عمومی را برگرداند.
در عرصه سیاست خارجی چه سیاستی میتواند امیدبخش باشد؟
عرضه
سیاست خارجی هم مؤثر است. در این عرصه هم اگر تحولاتی صورت گیرد، امید
مردم خیلی بیشتر خواهد شد. چون الان احساس مردم بر این است که بخش عمدهای
از مشکلاتی که تحمل میکنند ناشی از تحریمها و سیاست خارجی است.
پس نظر شما این است که در عرصه سیاست خارجی دولت آقای رئیسی هم مسیر احیای برجام و رفع تحریمها را پیش خواهد گرفت؟
مسلما تحریمها باید برداشته شود. هر دولتی غیر از آقای رئیسی هم سر کار میآمد، باید در نخستین اقدامها رفع تحریمها را در دستور کار قرار میداد، چراکه این تحریمها ظالمانه و غیرمنصفانه است و برای کشور مشکلات قابل توجهی ایجاد کرده و حداقل به لحاظ روانی تأثیراتی داشته که شاید بیشتر از تأثیرات عملی و عینی اقتصادی آنها باشد. مردم وقتی فکر کنند در کشوری تحریمشده زندگی میکنند، امیدشان به آینده کم میشود.