تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
قلمنیوز:اصولگرایان داعیهدار حقوق ازدسترفته هنرپیشهها و چهرههای هنری پیش از انقلاب شدهاند بدون اینکه در عمل اتفاقی بیفتد یا اینکه قدمی برای آنها بردارند. بخشی از آنها مدعیاند مشکلی برای بازگشت آنها وجود ندارد اما بخشی دیگر فرش قرمز را از زیر پای آنها میکشند.
عزتالله ضرغامی چند سال پیش گفته بود ممنوعالکاری ملکمطیعی تقصیر اصلاحطلبان بود اما نگفته بود که پس چرا در دوران مدیریت او این ممنوعیت برداشته نشد و ملکمطیعی حتی اجازه حضور در صداوسیما را هم پیدا نکرد. حالا قاضیزادههاشمی نامزد انتخابات 1400 هم گفته «ایران وطن همه ایرانیان است و مقصر و زشت و زیبا و... نداریم. مادر مام میهن. وقتی مادر یک بچه معتاد داشته باشد آیا محبتش را دریغ میکند؟ ما اجازه نداریم محبت وطن را از هموطنان دریغ کنیم. من طرحی داشتم به نام سامانه ایرانیان که همه ایرانیان آنجا درخواست استعلام کنند و اگر دستگاههای امنیتی قضائی اعلام کنند که فرد مشکلی ندارد، بتواند وارد ایران شود. کسی حق تعرض به آن فرد را ندارد و اگر استعلام مثبت درآمد من دولت حافظ آن فرد هستم».
ابراهیم رئیسی هم قبل از برگزاری انتخابات گفته بود باید همه ایرانیان به کشور خود بازگردند؛ چراکه هیچ نقطه عالم برای آنها بهتر از ایران نیست. بعد از انتخاب او بسیاری گفتند که الوعده وفا! به دنبال آن رئیس مرکز خدمات مشاوره ایرانیان خارج از کشور گفت که هنرمندان، خوانندگان و ورزشکاران خارج از کشور ازجمله «بهروز وثوقی» برای آمدن به ایران هیچ مانعی ندارند و بستر بازگشت آنها مهیاست.
چندیقبل پویشی از سوی برخی هنرمندان برای بازگشت بهروز وثوقی راه افتاده بود؛ این پویش اما با استقبال سرد اصولگرایان بهویژه کیهان روبهرو شد. محمدجعفر منتظری، دادستان وقت گفته بود «ما از پشت پرده کمپینی که هنرمندان راه انداختهاند و فعالیت کنونی آقای وثوقی که فسادش فراگیر شده بود، مطلعیم. نمیتوان ارزشهایی را که به قیمت خون ۲۰۰ هزار شهید و ۵۶۰ هزار جانباز و آزاده به دست آمده، نادیده گرفت. این افراد باید بدانند اگر در برخی از مقاطع مسئولان سکوت اختیار کردهاند و به حاشیهها نمیپردازند، مردم هیچگاه به آنها اجازه زیر پا گذاشتن خون شهیدان را نمیدهند».
کیهان هم نوشته بود: «همانطور که در طول سالهای پس از انقلاب هم هیچگاه حتی برای ورود مجرمترین و خیانتکارترین افراد به کشور ممنوعیتی وجود نداشت. چنانچه مردم ایران در آرزوی بازگشت شاه و محاکمهاش بودند، همانطور که همین امروز در آرزوی بازگشت یا بازگرداندن خیلی از مجرمان و خائنان به ایران هستند؛ از خاوری گرفته تا کشمیری و مریم رجوی و تروریستهایی مانند او و تا بهروز وثوقی!». در این سالها برخی چهرههای هنری پیش از انقلاب که ساکن خارج از ایران بودند به ایران بازگشتند یا بیسروصدا ساکن ایران شدند یا بعد از بازداشت و سؤال و جواب ایران را ترک کردند و دیگر بازنگشتند. اما شاید مشهورترین چهرهای که توانست به ایران بازگردد، حبیب خواننده بود. گویا، محمود احمدینژاد به صدای برخی خوانندگان قبل از انقلاب علاقهمند بود. زمینه بازگشت حبیب به ایران را نیز میتوان تا حدودی تصمیم وی دانست؛ چراکه شنیدهها حاکی از آن است که پس از آمدن حبیب به ایران دیداری با احمدینژاد و یکی از نزدیکان خاصه احمدینژاد داشته است اگرچه این دیدار هم نتوانست مشکل حبیب در ارائه آلبوم و برگزاری کنسرت در ایران را برطرف کند.
اما به نظر میرسد مسئله چهره هنری خارج از کشور بیش از اینکه امکان و اجازه ورود به کشور باشد، اجازه خروج از کشور است. یکی از فعالان سیاسی و رسانهای نوشته بود که آنها برای ورود به کشور مشکلی ندارند چیزی که شما باید برای آنها تسهیل و مجوزش را صادر کنید، اجازه خروجشان از کشور بعد از ورود است!
بهجز ماجرای ممنوعالورودی یا خروجی، بسیاری از این چهرهها در ایران با مسئله ممنوعالکاری روبهرو شده بودند. عزتالله ضرغامی چهار سال قبل توییت کرده بود: «دلیل خاصی هم وجود ندارد که مثلا چرا فلان بازیگر قبل از انقلاب مجاز است و دیگری غیرمجاز! مدیران بعدی سینما و تلویزیون هم تا حدی مقهور این مرزبندیها شدند. ازجمله خود من! جایی هم در کشور وجود ندارد تا ارزیابی حرفهای و صادقانهای از سیاست متفاوت اجراشده در این ۴۰ سال ارائه دهد!».
همان زمان عدهای انگشت اتهام را به سمت محمد خاتمی، وزیر وقت ارشاد و محمد بهشتی، از مدیران وقت سینمایی گرفتند با این بهانه که آنها مقصر ممنوعالکاری 40ساله ملکمطیعی بودهاند. غافل از آنکه در دهه نخست بعد از انقلاب در حوزه فرهنگ تقریبا نوعی اجماع حداکثری نهتنها میان مجریان انقلابی راست و چپ، بلکه بخش زیادی از بدنه مذهبی انقلابی وجود داشت. مهمترین نماد این همسویی هم سینما بود. جامعه مذهبی خشم زیادی نسبت به «سینمای بدنه» یا «فیلمفارسی» پیش از انقلاب داشت تا جایی که در جریان انقلاب آتشزدن سینماها به سمبل مخالفت با رژیم پهلوی بدل شده بود.
طنز ماجرا این بود که تصویر ناصر ملکمطیعی بعد از 40 سال قرار بود از صداوسیمای علیعسگری چند ماه قبل از مرگش پخش شود اما کیهان نوشت: «دو شبکه تلویزیونی چهارشنبه بهطور همزمان برای بهصحنهآوردن و تجلیل یکی از بازیگران فیلمفارسیهای مبتذل رژیم شاه برنامهریزی کرده بودند... آیا این مدیران خود حاضرند حتی یکی از پوسترهای فیلمهای مبتذل این بازیگر را که اغلب مملو از برهنهگرایی و صحنههای غیراخلاقی است، به خانواده خود نشان دهند؟! فیلمهایی مانند «قصاص»، «بابا گلی به جمالت»، «مهدی مشکی و شلوارک داغ»، «لذت گناه»، «خاطرخواه»، «جیببر خوشگله»، «کلک نزن خوشگله»، «پاشنهطلا» و... که علاوه بر ساختار فنی ضعیف، مصداق بارزی از فساد و فحشا در سینما بودند. همان جریانی که حضرت امام(ره) به آن واکنش نشان دادند و فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم».
بهراستی چنین فردی که حاضر نیست حتی گذشته خود را به نقد بکشد، با رواجدادن تیپهای جاهلی و کلاهمخملی بهعنوان شخصیتهای مثبت در فضاهای ضداخلاقیای مانند کابارهها و کافهها، چگونه از نظر برخی افراد، پیشکسوت و حتی پدر سینمای ایران محسوب میشود؟!». کیهان در ادامه مدعی شد که حتی تلویزیون زمان شاه هم حاضر به نمایش ناصر ملکمطیعی نبوده است! همان زمان مهاجرانی در چند رشتهتوییت به بحثهای ایجادشده درباره چرایی بازنگشتن ملکمطیعی به سینما واکنش نشان داده و درباره تلاشهای خود در دورانی که وزیر ارشاد بود، اینگونه توضیح داد: «شهریور ٧٦ که به وزارت ارشاد رفتم، سیفالله داد را که رئیس خانه سینما بود، بهعنوان معاون سینمایى انتخاب کردم. نشانهاى بود که اهل سینما براى خود تصمیم خواهند گرفت. دو فیلم دیدار و آدمبرفى که از سال ٧٣ توقیف بودند، رفع توقیف شدند و حمله به سینماها شروع شد! دهنمکى سردسته بود! فضاى غوغا در طول دوران مسئولیتم در ارشاد آرام نگرفت! درباره وثوقى و ملکمطیعى و فردین با سیفالله داد صحبت کردم. آیا میتوان راهى براى بازگشت آنان فراهم کرد؟ مثل ایرج قادرى که زمان لاریجانى به سینما بازگشت یا ایرج راد. براى من وثوقى و فردین و ملکمطیعى اهمیت بیشترى داشتند. قرار بود اگر ضرورت داشت دیدار هم داشته باشیم. ملکمطیعى با مردانگى و مروت به سیفالله داد گفته بود: «من که نمىتوانم به شما کمک کنم، انصاف نیست که بارى بر دوشتان بگذارم».
منبع: شرق،