تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
او معتقد است تکلیف انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در دور اول مشخص میشود هرچند این انتخاباتی احساسی است و ممکن است اتفاقاتی در روزهای آخر شرایط را تغییر دهد.
میرسلیم همچنین از تحرکات انتخاباتی مجلس یازدهم و نمایندگان دفاع میکند و تاکید دارد که مجلس ستاد انتخاباتی نشده است و ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی به معنای تبدیل نمایندگان به وکیل الدوله نخواهد بود.
بخش هایی ازگفتوگو با مصطفی میرسلیم را در ادامه بخوانید.
*آقای میرسلیم! به نظر شما چند قطبی در انتخابات ریاست جمهوری ایجاد شده است؟ شرایط انتخابات ۱۴۰۰ را چطور تحلیل میکنید؟
به نظر میرسد با توجه به اینکه این نامزدها میخواهند استقلال خودشان را حفظ کنند و احساسی که در یک نامزد پدید میآید با توجه به استقبالی که طرفداران خودش از او میکنند، یک احساس تعهد است، مثلا ممکن است یقین داشته باشند که بیشتر ۳ یا ۴ درصد رای ندارند ولی همین درصد هم درصد کمی نیست. احساس تعهد به طرفداران موجب میشود که آنها در انتخابات بمانند مگر اینکه از اول یک قراردادی را بسته باشند، مثل کاری که آقای جهانگیری با آقای روحانی و آقای هاشمی طبا با آقای روحانی در انتخابات سال ۹۶ کردند، برنامه آنها این بود که آقای جهانگیری کاملا پوششی تا لحظه آخر در صحنه باشد و بعد کنار رود و آقای هاشمی طبا هم رای خودش را به آقای روحانی دهد و این برنامه را اجرا کردند، این برنامه تنظیم شده قبلی بود ولی الان بین نامزدها چنین برنامهای وجود ندارد.
شاید خیلی از مواقع دوستان به من میگفتند که میرسلیم! تو چرا کنار نرفتی؟ چرا نسبت به آقای رئیسی ابراز وفاداری نکردی؟ من آن زمان هم آقای رئیسی را قبول داشتم ولی شخصا میدانستم که آرایی که به من تعلق میگیرد با کنار رفتن من به سبد آقای رئیسی نمیرود و این به نفع آقای رئیسی نبود که من این کار را بکنم، این یک محاسبه سیاسی دقیق بود و من بارها گفتهام که ای کاش آقای قالیباف هم کنار نمیرفت چون برخی از آرای آقای قالیباف به سبد آقای رئیسی نرفت، به احتمال زیاد اگر ایشان میماند، انتخابات به مرحله دوم میکشید و ممکن بود سرنوشت تغییر کند. الان این حالت وجود ندارد.
*یعنی میخواهند وزن کشی کنند؟
آنها میخواهند نسبت به طرفداران خودشان بیاخلاقی نکنند نه اینکه وزنشان کنند. شما باید خودتان را جای آنها قرار دهید تا متوجه این مساله شوید. طرفداران میآیند و در ستادها هستند و تعهد دارند و کاری میکنند که این وجود، خودش را تثبیت کند نه اینکه به نفع دیگری، کنار رود و از نظر اخلاقی هم کسانی که به یکی دیگر از نامزدها ابراز تمایل میکنند وقتی خودشان را کنار میکشند دچار ابهام میشوند که چگونه آن تمایلی که در دلشان است را در سبد دیگری قرار دهند. بنابراین طرفداران خودشان را دچار ابهام میکنند و این یک نوع جفا محسوب میشود.
* شما با وضعیت فعلی احتمال اینکه انتخابات به مرحله دوم برود را میدهید؟
تا اینجا با توجه به مجموعه نظرسنجیهایی که وجود دارد و تبعات مناظراتی که مهمترین عامل اثرگذار روی آرای مردم است نشان میدهد که تکلیف انتخابات ما در دور اول روشن میشود مگر اینکه در این دو الی سه روز یک اتفاقی بیفتد که به لحاظ احساسی تحولی در ذهنیت مردم پدید آورد، چون همانطور که میدانید انتخابات ریاست جمهوری انتخاباتی تقریبا احساساتی است، یعنی آدم با دو هفته تبلیغ نمیتواند وارد منطق برنامهها و صحبتهای نامزدها شود.
این کار خیلی مشکلی برای عامه مردم است چون آنها تخصصی در مسائل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و. . ندارند. آنها از لا به لای گفتار نمایندگان متوجه میشوند که کُنه نظر او چیست و بر اساس یک حس میآیند و رای میدهند.
*اما به هر حال آقای رئیسی دست کم در طول دو سال گذشته یک سبد رای ده الی دوازده میلیونی مطمئن را دارد. شما اینطور فکر نمیکنید؟
زمانی که آقای رئیسی وارد قوه قضاییه شد با شناخت وارد شد؛ آقای رئیسی بیش از چهل سال است که در قوه قضاییه است، بنابراین اشراف ایشان نسبت به مسائل قوه قضاییه بسیار خوب است، او با برنامه آمد تا در قوه قضاییه تحول ایجاد کند و پایبند هم بود و تا این اواخر هم قرار نبود که به عرصه ریاست جمهوری وارد شود.
منتهی خیلی از شخصیتها و سیاستمداران و گروههای اجتماعی در این فاصله به ایشان مراجعه کردند و بالاخره رای ایشان را برگرداندند. رای ایشان ثبات حضورشان در قوه قضاییه برای تکمیل کارهایی بود که شروع کرده بودند.
*خودتان هم از افرادی بودید که موافق نبودید آقای رئیسی قوه قضاییه را ترک کند؟
بله. من یک نقدی هم نوشتم و برای ایشان فرستادم و توضیح دادم که ایشان این کار را نکند. از سویی من جایگزین مناسبی هم برای آقای رئیسی در قوه قضاییه نمیبینم.
*طبق نظرسنجیها مشخص است که یک بخشی از جامعه قصد حضور در انتخابات را ندارند. دلایل اینعدم شرکت چیست؟ آیا شما همه دلایل آن را متوجه دولت و عملکرد دولت میدانید؟
اولا که بحث حقوقی وجود دارد که مهم است. بحث حقوقی به این مطلب برمی گردد که ما کشورهایی داریم که در آن کشورها شرکت در رای گیری و انتخابات اجباری است (بعضی از کشورهای اروپایی اینگونه هستند) و این جزو وظایف اجتماعی است و اگر کسی شرکت نکند برایش محرومیت به دنیال دارد ولی در کشور ما اینطور نیست و از آزادی برخوردار است یعنی مردم میتوانند در انتخاب شرکت کنند یا نکنند و تاثیری هم در زندگی شخصی و خانوادگی آنها نخواهد گذاشت و حتی قاعدتا روی زندگی شغلی آنها هم تاثیر نخواهد گذاشت، یعنی به لحاظ حقوقیعدم شرکت در انتخابات تاثیری بر زندگی حرفهای و شخصی اشخاص نمیگذارد.
یک بحث جامعه شناختی هم داریم که خیلی مهم است چون رای دهندگان در جمهوری اسلامی، با تصوری که در ذهنشان از حضور قبلیشان در انتخابات ایجاد شده است، تمایل به حضور جدید پیدا میکنند. اگر ببینند که به وعدههایی که به آنها داده شده وفا شده تمایلشان بیشتر میشود، اگر ببینند با آنها با صداقت رفتار شده، تمایلشان بیشتر میشود، ولی اگر احساس کنند که از آنها استفاده ابزاری شده تا عدهای به مطامع خودشان و به قدرت برسند این باعث دلسردی آنها میشود و این قضیه الان مصداق پیدا کرده است.
در هشت سال گذشته آنچنان سردیها برای مردم زیاد شده و خلف وعدههایی صورت گرفته که نوعی دلسردی و سرخوردگی اولیه در آنها به وجود آورده است، به طور اولیه میگویند حالا که ما آمدیم و حضور فعال داشتیم چه خیری دیدیم؟ گویی پاسخ این بد عهدیهایی که شده است این است که به اصل انتخابات بیمحلی شود در حالی که این قضیه به اصل انتخابات برنمی گردد بلکه به نوع انتخاب برمی گردد که آن نوع انتخاب هم ناشی از ضعف هایی است که در قانون کنونی وجود دارد و اگر قانون اصلاح شود احتمال اینکه اینجور مسائل کمتر رخ دهد وجود خواهد داشت.
عدم مشارکتی که تا الان در نظرسنجیها اعلام شده است و حدود ۵۰ درصد مردم گفتهاند که ممکن است شرکت نکنیم و شرکت کردن ما چه فایدهای دارد، به بد عهدیهای گذشته برمی گردد و ما اینجا هم چوب اشکالاتی که به لحاظ اقتصادی در زندگی مردم پدید آمده است را میخوریم و هم چوب دلسردی مردم به لحاظ رها نکردن تعهد اجتماعی خودشان برای اداره امور کشور، چون اداره امور کشور که از کره مریخ یا از کشورهای دیگر که نمیتواند صورت گیرد و در نهایت خومان باید خودمان را اداره کنیم، بنابراین اگر اکثریت مردم به اداره امور کشور ابراز تمایل نکنند یعنی نمیخواهند از حق خودشان دفاع کنند.
*دولت معتقد است مجلس هم این کار را نکرده است، آنها هم چنین ادعایی را در مورد مجلس دارند. آیا شما این ادعا را قبول دارید؟
خیر چون ما از اول اعلام آمادگی کردیم و خیلی هم انتظار داشتیم که این هماهنگی رخ دهد ولی رخ نداد. نمیخواهم بگویم که اکثریت مجلس اینگونه هستند ولی در مجلس اکثریت به این سمت بودند که تمایل داشتند هماهنگی به وجود آید.
*بعضیها میگویند مجلس یازدهم مجلس وکیل الدوله خواهد شد. شما این را قبول دارید؟
این نظریه دو جنبه دارد. یک جنبه آن را برای شما شرح دادم که منهای منتقدان آقای رئیسی برای ریاست جمهوری، الان آقای رئیسی یک وجهه مثبتی نزد نمایندگان دارند و این تمایلی که نمایندگان نسبت به آقای رئیسی دارند نشان دهنده این نیست که آنها وکیل الدوله خواهند بود، آنها احساس میکنند هماهنگی خوبی برای پیشرفت کشور بین دولت و مجلس میتواند رخ دهد و پای این هماهنگی ایستادهاند و این به معنی وکیل الدوله نیست.
نکته دیگر این است که برخی تصور میکنند جمع کردن امضای دویست و خردهای از نمایندگان برای آقای رئیسی به این مفهوم است که مجلس ستاد انتخاباتی آقای رئیسی شده است در حالی که اصلا چنین چیزی نیست. یک قران از امکانات مجلس نه میتواند و نه میشود در جهت تبلیغات آقای رئیسی استفاده شود.
*امکانات مادی آن را قبول دارم اما معنوی چطور؟
اولا هر نماینده مجلس یک عنصر سیاسی است و اگر شما بخواهید خلاف آن را
بگویید باید بنشینیم و با هم بحث کنیم. نماینده عنصر سیاسی است و هر کدام
از آنها میتواند به لحاظ سیاسی در همه زمینهها بحث و جدل کند و نظر دهد و
نمیشود گفت که نماینده نباید سیاسی باشد چون این خلاف قانون میشود، پس
طبیعتا تمایلات سیاسی خودش را دارد و هیچ اشکالی هم ندارد ولی مجلس با یک
نماینده فرق میکند، وقتی که نمایندهای به یکی از نامزدها تمایل دارد به
حوزه انتخابیه خودش میرود و به موکلین خودش میگوید به این دلیل و این
دلیل مناسبتر است که به این نامزد رای دهید، اتفاقا خیلی از مردم این
موضوع را توقع دارند و میخواهند که با توجه به اطلاعاتی که نمایندهشان از
شرایط کل کشور دارد آنها را راهنمایی کند، پس این یک کار طبیعی است که
انجام میگیرد.
*فردی اشکالی ندارد ولی زمانی که حاصل جمع آن این است که نامهای مینویسند، آیا این معنی دیگری ندارد؟
فکر نمیکنم. این پاسخی است به بداخلاقیهایی که دولت قبلی کرده است، اگر آن انجام نمیشد به نظر من نمایندگان سراغ امضا جمع کردن نمیرفتند، البته این هم دو بخش دارد، من زمانی گفتم و اینجا باز تکرار میکنم، اشکالی ندارد که امضا جمع کنند چون بعضی از امضا جمع کردنها هم نشان دهنده نوعی تمایل هست و هم نشان دهنده نوعی بغض هست و هر دو را باید به حساب آورد.