بهدنبال این جنایت، موضوع از سوی مأموران کلانتری 149
امامزاده حسن به بازپرس حبیبالله صادقی اعلام شد. با این گزارش، تحقیقات
بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شدند. مقتول زن 46
سالهای بهنام کیمیا بود که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
دستگیری عامل جنایت
تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت هولناک ادامه یافت. دوربینهای
مداربسته اطراف محل جنایت مورد بازبینی قرار گرفت. دوربینها ورود و خروج
مرد جوانی را به خانه قدیمی ضبط کرده بودند. طبق تصاویر مرد جوان پای پیاده
به خانه قدیمی رفته و لحظاتی بعد هم هراسان و سراسیمه آنجا را ترک کرده
بود.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که کیمیا مدتی است با پسر 26 سالهای
بهنام یاشار آشنا شده است. با بهدست آمدن هویت یاشار و مطابقت تصویر او
با متهم فراری مشخص شد که یاشار عامل قتل است. بدین ترتیب پس از
هماهنگیهای قضایی مأموران راهی مغازه موبایل فروشی که پسرجوان در آن مشغول
به کار بود شدند و او را دستگیر کردند. متهم ابتدا منکر جنایت بود اما
زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد، به قتل کیمیا اعتراف کرد. به دستور
بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت، یاشار در اختیار کارآگاهان
اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه
دارد.
گفتوگو با متهم
*چطور با کیمیا آشنا شدی؟
-سه سال قبل برای خرید
تلفن همراه به مغازهای که در آن کار میکردم آمد و همانجا با او آشنا شدم.
کم کم آشناییمان ادامه پیدا کرد و من به او علاقهمند شدم.
*پس چرا او را به قتل رساندی؟
-من
کیمیا را دوست داشتم اما او مدام مرا تهدید میکرد چون میدانست
خانوادهام دختری را برایم نشان کردهاند و اصرار دارند که من با او ازدواج
کنم. اگر خانوادهام متوجه میشدند من با زنی که 20 سال از خودم بزرگتر
است ارتباط دارم کل خانواده به هم میریخت و آبرویم میرفت. همیشه هراس
داشتم آنها از این ماجرا با خبر شوند و کیمیا که این موضوع را فهمیده بود
برای اینکه خانوادهام از این ماجرا با خبر نشوند از من باج میگرفت. او به
این بهانه میلیونها تومان از من پول گرفت.
*شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
-دیگر
از دست کیمیا و تهدیدهایش خسته شده بودم از طرفی هر چه پول در میآوردم از
من میگرفت. به کیمیا زنگ زدم، گفتم میخواهم باهات صحبت کنم. او هم آدرس
خانه دوستش را داد. زمانی که رسیدم، کیمیا به طبقه پایین آمد و دوباره باهم
صحبت کردیم. گفتم دست از سر من بردار اما بیفایده بود، در یک لحظه به
قدری عصبانی شدم که با چاقویی که به همراه داشتم چند ضربه به او زدم و بعد
از خانه فرار کردم.
*پس از جنایت چه کردی؟
-چاقو را در بوستانی دفن کردم که پلیس آن را پیدا کرد و بعد هم به خانه رفتم.