کد خبر: ۳۰۸۰۵
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۳

چالش‌های برجام در سه صحنه

رضا نصری
 قلم‌نیوز:سه‌شـــنبه در ویـــن اتفاق مثبتی رخ داد. سرانجام، دو ماه پس از روی کار آمدن دولت بایدن، ایران و امریکا از فاز «دعوای لفظی» و «دعوت به ژست‌های نمادین» گذر کردند و فاز «اقدامات عملی» را کلید زدند.

یعنی در عمل (و نه در فضای رسانه‌ای)، هدف غایی طرفین - که بازگشت به برجام و لغو تحریم‌هاست - رسمیت پیدا کرد و در راستای تحقق آن کارگروه‌هایی نیز تعیین شد تا نقشه راه دقیق و چگونگی اجرای آن روشن شود.

حال، بناست در دیدار بعدی کمیسیون مشترک در وین - که روز جمعه صورت خواهد گرفت - محصول رایزنی کارگروه‌های ویژه به بحث گذاشته و تصمیماتی در این راستا در سطوح بالاتر اتخاذ شود. صرف آغاز این روند مثبت و سازنده یک گام بسیار مهم رو به جلوست و قطعاً - تا رسیدن به هدف - تأثیرات مثبت خود را نشان خواهد داد.

اما تحقق هدف همچنان با چند چالش در سه صحنه واشنگتن، تهران و منطقه روبه‌روست که نیاز به تدبیر و مدیریت دارد: ۱) چالش نخست مربوط به مانع‌تراشی‌های مخالفان برجام و لابی‌های پر نفوذ آن‌ها در واشنگتن برای دولت بایدن است. به طور مشخص‌تر، تندرو‌های واشنگتن قصد دارند دست‌کم از دو طریق دولت بایدن را - از لحاظ سیاسی و حقوقی - تحت فشار بگذارند تا در اجرای نقشه راه ناکام بماند. در واقع، آن‌ها ابتدا بنا دارند از لغو آن دسته از «تحریم‌های هسته‌ای» که در زمان ترامپ با برچسب «تحریم‌های تروریستی» بازتعریف شد جلوگیری کنند و برای ممانعت از برچیده شدن آن‌ها برای بایدن هزینه سیاسی و حیثیتی ایجاد نمایند.

این تحریم‌ها، تحریم‌هایی است که در دولت ترامپ دقیقاً به‌منظور «سخت‌تر کردن کار دولت بعدی» تغییر برچسب داده شد تا - به زعم آن - از زیر چتر برجام خارج شوند. حال، دولت بایدن باید تلاش کند به افکار عمومی و کنگره نشان دهد این تحریم‌ها ارتباطی با اتهام واهی «حمایت از تروریسم» ندارد و این تغییر برچسب‌ها نیز - نه به منظور مبارزه ادعایی با تروریسم - که با هدف کارشکنی و تله‌گذاری برای دولت او صورت گرفته است. طبیعتاً، اثبات این امر در فضای سیاسی و رسانه‌ای واشنگتن کار آسانی نخواهد بود.

مانع دوم در واشنگتن، دعوایی است که بین کنگره و دولت بایدن بر سر تفسیر و چگونگی اجرای قانون «بازبینی توافق هسته‌ای با ایران» یا قانون موسوم به INARA انجام خواهد گرفت. مطابق این قانون - که در سال ۲۰۱۵ به تصویب کنگره رسید - دولت وقت موظف شد متن «برجام» را تسلیم کنگره کند تا این نهاد پس از یک بررسی حداقل ۳۰ روزه در مورد توافق رأی‌گیری کند.

در این ۳۰ روز نیز دولت نباید نسبت به لغو تحریم‌ها یا دادن معافیت به ایران اقدام نماید. در پایان دورهٔ «بررسی»، کنگره می‌تواند یک «قطعنامه عدم تأیید توافق» به تصویب برساند تا مانع رفع تحریم‌ها شود. به همین دلیل هم تندرو‌های کنگره و لابی‌های ضد برجام از هم‌اکنون تلاش می‌کنند «برجام» مجدداً به کنگره تسلیم شود تا در آنجا هم «وقت‌کشی» کنند و هم احیاناً با تصویب این قطعنامه اختیار لغو تحریم‌ها را از دولت سلب نمایند.

حال، برای عبور از این مانع، دولت بایدن مجبور است با رایزنی و اِعمال فشار یا از ارسال مجدد برجام به کنگره به منظور «بازبینی» آن خودداری کند، با این استدلال که متن جدیدی منعقد نشده و برجام نیز یک بار در سال ۲۰۱۵ از پروسهٔ بازنگری کنگره عبور کرده و مرحلهٔ بازنگری بلاموضوع شده است؛ یا تهدید کند «قطعنامه عدم تأیید توافق» را در هر حال مورد «وتو» قرار خواهد داد.

طبیعتاً، ایستادگی در برابر کنگره - آن هم در دفاع از یک توافق با ایران - کار آسانی نخواهد بود، بویژه اینکه طرف مقابل تلاش خواهد کرد طیف تندروی نمایندگان دموکرات (مانند سناتور ممندز) را نیز برای مقابله با بایدن به استخدام خود درآورد.

۲ - چالش دوم مربوط به تشدید بدبینی‌ها، مانع‌تراشی‌ها و فضای سیاسی در تهران است. اول اینکه محتمل است با اُفت و خیز‌های سیاسی در واشنگتن، طیفی از تصمیم‌گیران ارشد در ایران دچار بدبینی مضاعف نسبت به نیت واقعی بایدن و سرخوردگی نسبت به لغو تحریم‌ها گردند و متناسب با این نگاه اقداماتی نیز انجام دهند که فرایند دیپلماتیک را از ریل خارج نماید.

چه بسا با شروع و تطویل کشمکش میان دولت بایدن و تندرو‌های واشنگتن، عده‌ای در تهران این نزاع را - که یک نزاع واقعی است - کمافی‌سابق به یک «جنگ زرگری»، «تکنیک وقت‌کشی» یا یک «بازی پلیس خوب، پلیس بد» تفسیر کنند و بالطبع دولت و سازمان انرژی هسته‌ای را نیز از ادامهٔ همکاری منع نمایند.

از طرفی دیگر، از آنجا که شرط و سیاست کلی نظام برای بازگشت ایران به تعهدات برجامی خود «راستی‌آزمایی لغو تحریم» هاست، احتمال دارد کارشکنی‌ها و سنگ‌اندازی‌های تندرو‌های واشنگتن و تل‌آویو در این حوزه، منجر به انصراف تهران از برداشتن گام‌های بعدی گردد. طبیعتاً، فضای انتخاباتی و رقابت‌های جناحی مختص به آن نیز به تلطیف فضای سیاسی داخل کشور، هم‌افزایی بین مجلس و دولت و در نهایت باز گذاشتن دست وزارت خارجه برای مبادرت به ابتکارات دیپلماتیک لازم نیز کمکی نخواهد کرد!

۳ - چالش سوم مربوط به تحرکات و کارشکنی رژیم‌های متخاصم منطقه است که نسبت به احتمال فروکش تنش میان تهران و واشنگتن از هم‌اکنون بشدت نگران شده‌اند و در این راستا ممکن است به هر ماجراجویی ناپسندی روی بیاورند تا مسیر دیپلماسی را منحرف سازند. فراموش نکنیم مسألهٔٔ اسرائیل و سایر رژیم‌های متخاصم منطقه - برخلاف ادعایی که دارند - صرفاً «یک‌طرفه بودن» برجام به سود ایران نیست.

مسألهٔ اصلی آن‌ها این است که اولاً ایران از زیر فشار تحریم خارج شود و مؤلفهٔ «قدرت اقتصادی» نیز به سایر مؤلفه‌های قدرت آن اضافه گردد؛ و از آن مهم‌تر، بیم اصلی آن‌ها از این است که از این پس «حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات» میان تهران و واشنگتن به یک رسم و عادت رایج تبدیل شود و این رقابت فرسایشی - که چند دهه و میلیارد‌ها دلار برای استمرار آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند - سرانجام پایان یابد! به عبارت دیگر، آن‌ها هراس دارند به جای اینکه منابع ایران معطوف به مهار فشار‌ها و نزاع فرسایشی با امریکا و غرب شود، تهران و واشنگتن - بعد از چهل سال تنش - به نوعی «سیاست دِتانت» (کاهش تنش) روی بیاورند و این وضعیت موجب بالندگی و ارتقای جایگاه راهبردی ایران در منطقه گردد.

در واقع، این رژیم‌های متخاصم ترکیبِ سیاست کاهش تنش با غرب، تحکیم روابط با همسایگان و انعقاد همکاری‌های راهبری ایران با شرق را بزرگ‌ترین خطر برای مقاصد توسعه‌طلبانه، ایدئولوژیک و متجاوزانهٔ خود می‌دانند؛ و به همین خاطر، از استفاده از هیچ ابزاری برای ممانعت از تحقق آن - که با بازگشت امریکا به برجام عنصری مهمی از آن محقق خواهد شد - ابایی نخواهند داشت. طبیعتاً، در این راستا تحریک قوای مسلح ایران و گزینهٔ نظامی را نیز مد نظر دارند.

حال، باید دید عقلای واشنگتن و قوهٔ مدبرهٔ نظام در ایران چگونه از گردنهٔ این چالش‌ها در سه صحنهٔ واشنگتن، تهران و منطقه عبور خواهند کرد.


نظرات بینندگان