تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
با شیوع ویروس کرونا از سال گذشته دورهمی چهارشنبه سوری تعطیل شده، امسال نیز به دلیل شیوع ویروس جهش یافته نباید تحت هیچ شرایطی دورهمی برگزار کنیم.
در این گزارش به برخی سنتهای قدیمی چهارشنبه سوری که اکنون به فراموشی سپرده شده و مواد آتش زا و ترقهها جایگزین آنها شده است اشاره می کنیم.
بوته افروزی: پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را روی بام یا زمین حیاط خانه و یا گذرگاه در سه یا پنج یا هفت " گله" کپه می کنند. با پریدن آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گردهم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند: تهرانی ها در هر بار پرش چنین می خوانند: " زردی من از تو- سرخی تو از من" یا می گویند: غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا! یا میگویند: ای شب چهارشنبه، ای کلید چار دنده، بده مراد بنده!
توپ مروارید: در میدان ارک تهران کهنسالی بود که مدت ۱۰۰ سال بر فراز صفهای جا گرفته بود و چون پیران زمین گیر از جای خود نمی جنبید، شب چهارشنبه سوری زنان و دخترانی که حاجتی داشتند مخصوصا آن زنانی که در آرزوی شوی بودند از آن توپ بالا میرفتند و بر فراز آن دمی مینشستند و از زیر آن میگذشتند و در برآورده شدن آرزوی خود شک نداشتند بچه های شیرخوار را که به اصطلاح «نحسی» می کردند یا ریسه میرفتند از زیر توپ مروارید و سر در نقاره خانه می گذراندند این توپ را توپ مروارید مینامیدند افسانههای گوناگون در حق آن میگفتند.
آتش افروختن: زیباترین و شاید قدیمی ترین آداب چهارشنبه سوری آتش افروختن و جستن از آن و شادی کردن در کنار آتش است.
تقریباً در تمام ایران شب چهارشنبه سوری تودههایی از بوته خودروی بیابانی فراهم آورده و نزدیک یکدیگر قرار میدادند زن و مرد پیر و جوان در صحن خانه یا دست میدانهای عمومی و بر سر چهار سو ها و چهارراه های شهر و ده از روی این اخگرهای افروخته یکی پس از دیگری جستن کرده و در هر جستنی می گفتند:« زردی من از تو سرخی تو از من» یعنی زردی بیماری و ناتوانی را از من بستان و سرخی و شادابی و تندرستی را که در خود داری به من ببخش. پس از سوخته شدن خاکستری را که از آتش میماند باید در خاک اندازی جمع کنند و از خانه بیرون برده و در کنار دیوار بریزند کسی که بیرون ریخته است در بازگشت در میزند باید از درون خانه از او پرسید: «کیست؟» جواب میدهد «منم» گویند، «از کجا آمدی؟» جواب دهد که «از عروسی» بپرسند: «چه آوردی؟» گویند؛ «تندرستی».
آب پاشی و آب بازی: زنان روستایی برخی نقاط ایران برای دور کردن آفت و بلا و بدبختی در غروب شب چهارشنبه آخر سال، بی آن که با کسی سخنی بگویند به سر رودخانه، نهر یا چشمه می روند و جام یا کوزه ای آب از آن برمی دارند و به خانه می آورند. در خانه آب را روی اسباب خانه و در و دیوار می پاشند و گاهی نیز آب جام یا کوزه را در راه به هرکسی که ببینند می پاشند و خیسشان می کنند، تا در سال نو سلامت و شاداب و با طراوت باشند.
در پاره ای نقاط، مادران در روز چهارشنبه سوری از خانه بیرون و به صحرا می روند و چند تار موی از گیسوی کودکان خود می پیچیند و به باد یا به آب جوی و رودخانه می دهند تا همراه تارهای مو درد و رنج و بلا را ازتن کودکانشان به نسیم باد یا امواج آب بسپارند.
در روز چهارشنبه آخر سال معمولا زنان ناخن های انگشتان دست خود را می چینند و چند تار مو از گیسوی خود می برند و همه به آب رودخانه و جوی می دهند تا درد و بدبختی را از خود دور کنند.
فالگوشی نشینی: زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجت و آرزوی خود را بر آورده می پندارند. ولیکن اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.
قاشق زنی: زنان و دختران آرزومند و حاجتمدار، قاشقی با کاسه ای مسین بر می دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی و آجیل، یا برنج و بنشن، و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان، به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.
گره گشایی: کسانی که بخت ایشان گره خورده و عقدهای در کارشان روی داده است، چارهای جز آن ندارند که شب چهارشنبه سوری گوشه دستمالی یا چارقدی یا گوشه دیگر از جامه خود گره زنند و بر سر راهی بایستند و از اولین کسی که بر ایشان گذشت خواستار شوند که آن گره را به دست بگشاید ممکن است قفلی را بر پارچه یا دستمال و یا گوشه ای از جامه بست و بر سر راه ایستاد و کلید آن را به نخستین کسی که از راه میگذرد داد که با آن کلید قفل را بگشاید و عقده از کار فروبسته آن درمانده باز کند.
رفع چشم زخم و بخت گشایی: برای بخت گشایی در چهارشنبه سوری تدابیری معمول است و از همه شگفت تر آن است که به دباغ خانه رفته و از آب دباغ خانه اندکی بر می داشتند و با خود به خانه میآوردند و برای گشوده شدن بخت بر سرشان میریختند.
کندر و خوشبو:یکی از آداب چهارشنبه سوری آن است که زنان بر در دکان عطاری میروند و از او «کندر وشا برای کارگشا» میخواهند و تا عطار آن را بیاورد فرار می کند، این دکان باید رو به قبله باشد سپس به دوکان دیگری که رو به قبله باشد میروند و خوشبو میخواهند که مراد اسفند است و چون عطار پی آنرود باز میگریزند و سپس به دکان سومی که رو به قبله باشد میروند و مقداری کندرو اسفند میخرند و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکلات خود دود میکنند.
فال کوزه: زنان گردهم می آمدند و کوزه دهان گشاده کوچکی را در میان خود می گذاشتند و هریک چیزی را به نام خود نشان می گذاشتند و در کوزه می انداختند. زنی هم چند تکه کاغذ تا شده را که بر روی هریک از آنها غزلی از حافظ نوشته شده بود در کوزه می انداخت. آن گاه، دختر نابالغی دست در کوزه می کرد و کاغذی را همراه یکی از نشانه ها بیرون می آورد. زنی کاغذ را باز می کرد و غزل را می خواند. معنای غزل پاسخ نیت و فال زنی بود که نشانه اش را باکاغذ از کوزه بیرون آورده بودند.
تقسیم آجیل چهارشنبه سوری: زنانی که نذر و نیازی می کردند و در شب چهارشنبه سوری، آجیل هفت مغز به نام آجیل چهارشنبه سوری از دکان روبه قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خوردند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذری را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.
آش چهارشنبه سوری یا آش بیمار: خانوادههایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه سوری " آش ابودردا" یا " آش بیمار" می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.
تقسیم آجیل چهارشنبه سوری: زنانی که نذر و نیازی می کردند و در شب چهارشنبه سوری، آجیل هفت مغز به نام آجیل چهارشنبه سوری از دکان روبه قبله میخریدند و پاک میکردند و میان خویش و آشنا پخش میکردند و میخوردند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذری را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.
چهارشنبه سوری چی بپزیم؟
شب سال نو سر سفرهها یا ماهی پلو پیدا میکنید یا رشته پلوی روغن چکان. اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید که قدیمیها شب چهارشنبه سوری چه می خوردند و چطور در کنار شادی پریدن از آتش سرخ دلی از عزا در می آوردند؟ «از غذاهای این چهارشنبه سوری رشته پلو، پلو هفت رنگ، آش میوه، آش رشته، شش انداز و دلمه است.»
خوراکی های مخصوص چهارشنبه سوری
آجیل مشکل گشای در گذشته پس از پایان آتش افروزی اهل خانه و خویشاوندان گردهم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق بادام، نخود، تخم خربزه و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود روی آتش مقدس بوداده و بانمک تبرک میکردند و میخوردند آنان بر این باور بودند که هر کسی از این معجون بخورد نسبت به افراد دیگر مهربان تر میشود و کینه از وی دور خواهد شد امروزه اصطلاح نان و نمک کسی را خوردن از همین باور سرچشمه گرفته است.