تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
*اکنون فضای مشارکت عمومی مشهود نیست و به نظر میآید که مردم هنوز تکلیفشان مشخص نشده و فضای انتخاباتی، حاکم نیست؛ البته این طبق نظر مقام معظم رهبری هم هست که معتقدند، فضای کشور خیلی زود انتخاباتی نشود، زیرا دولت مستقر دچار مشکل میشود، اما در مقایسه با انتخابات دیگر میشود گفت که فضا هنوز سردتر است.
*ما اکنون در مقایسه با گذشته در بحران اقتصادی بسیار بدی قرار داریم؛ در گذشته با بحران امنیتی و اجتماعی روبرو بودیم، اما این دوره داستان مشکلات کشور بسیار اقتصادی است و فقر، تورم و کاهش ارزش پول ملی خیلی خودش را نشان داده و اثر گذار بوده است در نتیجه به نظر میآید رئیس جمهوری که قرار است در دوره بعد کشور را مدیریت کند باید کسی باشد که بتواند به این مشکلات اساسی کشور که مسایل معیشتی، تورم و فقر است رسیدگی ویژه کند.
*سوابق و تجربیات من نشان میدهد که بالاخره این دو جبهه اصولگرا و اصلاح طلب برای این که انتخابات پرشوری داشته باشیم بسیار مهم است واگر دو جبهه فعال باشند میتوانند سبب آن شوند که نظرات مردم درباره شرکت در انتخابات بیشتر جلب شود. در همه دورههای انتخابات تاکنون این طور بوده و اگر شور و هیجانی هم در آن شکل گرفته ناشی از همین بحث اصلاح طلبی و اصولگرایی است؛ به نظر میآید که اکنون جایگزین دیگری برای این آرایش سیاسی وجود ندارد. باید دوباره سعی کنیم که این دو جبهه بیایند و نظراتشان را مطرح کنند و مردم تصمیم بگیرند.
*درانتخابات مجلس، شور و هیجانی که لازم بود ایجاد نشد سرمایه اجتماعی کافی که باید به جبهه اصلاحات رای میداد به میدان نیامد که این جریان، علت اصلی اش را رد صلاحیت نامزدهای شان مطرح کردند نه اقبال مردم و گفتند اگر به کاندیداهای مدنظرشان اجازه ورود به رقابتها میدادند باعث میشد که مردم بیشتر در انتخابات شرکت کنند؛ یعنی نگرانی شان ناشی از حجم گسترده از رد صلاحیتها بود و لذا تعداد زیادی از گروههای اصلاح طلب در انتخابات عملا شرکت نکردند.
*در انتخابات ریاست جمهوری هم اگر مردم نیایند، این اتفاق میتواند تکرار شود، چون وقتی گزینهای که مدنظرشان است و احساس میکنند آن گزینه میتواند شرایط را تغییر دهد نداشته باشند در انتخابات شرکت نمیکنند.
*اصلاح طلبان نهادی اجماع ساز درست کردند که هم بتوانند در انتخابات شوراها و هم در انتخابات ریاست جمهوری کاندیداهای شان را متحد کنند و با یک لیست به میدان بیایند که آرای شان پخش نشود.
*{در پاسخ به این سوال که آیا تلاشی برای رایزنی با شورای نگهبان داشتید؟}: ما که ورود نمیکنیم؛ این بسترسازیای است که باید از جانب حاکمیت و نظام صورت گیرد اگر بخواهند صحبتهای مقام معظم رهبری را طوری عملی کنند که اجرایی شود و انتخابات پر شور داشته باشیم باید به صورتی سعی کنند که دو جریان مهم سیاسی کشور از فعالیتهای شان اطمینان حاصل کنند و در بلاتکلیفی قرار نگیرند.
*من برای انتخابات ریاست جمهوری داوطلب نیستم. توصیه ام به همه کاندیداها این است که، چون حضور در مقام ریاست جمهوری، حرکتی است که باید با خرد جمعی انجام شود و فرد شخصاً نمیتواند تصمیم بگیرد که حضور یابد یا نه در نهایت اگر به خرد جمعی بخواهیم رجوع کنیم باید این خرد جمعی شکل گیرد و از نامزدی بخواهند حضور یابد.آن موقع است که آن نامزد براساس سوابق و تجربیاتش باید بگوید که آیا از پس این مهم بر میآید یا نه و میتواند آن جبهه را نمایندگی کند یا نه.
*حزب کارگزاران تعدادی از کسانی که پتانسیل نامزدی را دارند در نظر دارد، چون همه، تصمیم خودشان را اعلام نکردند این افراد در داخل حزب بررسی شدند و اسامی مختلفی مطرح شده است. یکی از کسانی که دیده شد که پتانسیل این کار را دارد بنده هستم و من هم انتخاب شدم.
*حداکثر تا اواخر فروردین تکلیف کاندیدای اجماع ساز مشخص شود. مشکلی که الان نهاد اجماع ساز در حوزه اصلاح طلبی دارد؛ موضوع رد صلاحیت هاست، چون فکر میکنند اگر کاندیدای شان را عرضه کنند ممکن است رد صلاحیت شود و بعداً چه کار میتوانند کنند در نتیجه بعضی اعضای نهاد اجماع میگویند کاندیدای مان را تا زمانی که فعالیتها شکل نگرفته است معرفی نکنیم؛ بعضی هم میگویند از حالا اعلام کنیم تا اگر رد صلاحیت شد به سمت کاندیدای دیگری رویم یا اعلام کنیم که برای حضور در انتخابات، نامزد داریم یا نداریم.
*کسانی که تا به حال در حزب کارگزاران بررسی شدند اکثرا کسانی هستند که اسم آنان مطرح است بیش از ۱۰ نفر بررسی شدند و در نهایت برخی به عنوان نامزد اصلی حزب مطرح بودند مثل من و آقای جهانگیری که باید با هر دوی ما صحبت شود که ببینیم حاضریم کاندیدا شویم یا نه. برخی هم به عنوان نامزد خارج از حزب ما مطرح اند مثل آقایان ظریف، زنگنه و پزشکیان. اینها کسانی هستند که مطرح اند و مثلاً نظرات درباره آقای ظریف، مثبتتر است، اما نمیشود گفت که قطعاً تصمیم گرفته شده یا نه؛ در هر صورت قرار است نهاد اجماع ساز تصمیم بگیرد.
*من در کنار پدر در سیاست بزرگ شدم و در ریاست جمهوری حضور جدی داشتم مثلاً در زمان جنگ در صنایع نظامی و موشکی و بعد در نهاد ریاست جمهوری موسس بازرسی ویژه آن جا بودم و مشکلات کشور را از طریق حکم رئیس جمهور دنبال میکردم و بعد، رئیس دفتر رئیس جمهور شدم و در دولتهای بعدی هم سمت داشتم.در شورای شهر تهران نیز نامزد شورا شدم و بعد ریاست این شورا را بر عهده گرفتم.مجموعاً با نام آیت الله هاشمی رفسنجانی و پتانسیلهایی که در مترو و جاهای دیگر فراهم شد؛ این حس که شاید من هم بتوانم کمکی کنم هست، ولی بستگی به سیستمهای نظارتی دارد که چقدر مرا با این سوابق؛ رجل سیاسی بدانند یا ندانند.
*نخبگان و احزاب سیاسی باید بررسی کنند تا بدانند که پتانسیلهای من به درد اجتماع و ریاست جمهوری میخورد یا نه و یا شاید کسانی بهتر از من بتوانند عمل کنند.در هر صورت سمت ریاست جمهوری، سمتی نیست که شخصی به تنهایی بگوید میآید و از عهده اش بر میآید به ویژه با توجه به شرایطی که در کشور وجود دارد باید اجماعی بسیار جدی حداقل در یک بخش سیاسی کشور روی آن فرد شکل گیرد تا بتواند خودش را نشان دهد.
*انتساب من به آیت الله هاشمی رفسنجانی را افتخار خود میدانم و هر چه که الآن در توان دارم از تجربیات ایشان و قرار گرفتن در کنار ایشان و فعالیتی است که در کنار نیروهای سیاسی کسب کردم، اما من هم سنی دارم الان ۵۹ ساله هستم و در این مسیر نزدیک ۳۵ سال فعالیت اداری، اجتماعی و سیاسی داشتم؛ بالأخره قابلیتهایی هم در این مسیر کسب کردم، اما طبعا صندلی پرتاب کننده من خانواده و آیت الله هاشمی رفسنجانی بوده است که به آن افتخار میکنم.
*به نظر میتوانم به عنوان رجل در نظر گرفته شوم به ویژه با توجه به انتخابات شوراها و رأی بالایی که در تهران کسب کردم و سوابقی که دارم میتوانم. میدانید که هنوز از رجل سیاسی؛ تعریف مشخصی داده نشده است؛ مجلس سعی کرد این بار تعریفی را تصویب کند که البته شورای نگهبان رد کرد و در آن تعریف مجلس؛ من گنجانده نمیشدم.
* آیت الله هاشمی رفسنجانی یگانه رئیس جمهوری هم بود که هیچ گاه نگفت که قدرتش کافی نیست؛ بقیه رؤسای جمهور اعم از آقایان خاتمی، احمدی نژاد و روحانی؛ این موضوع را مطرح کردند.علت اصلی اش شاید مسأله تفکیک قواست؛ همه رؤسای جمهور وقتی به موضوع وارد میشوند پس از مدتی میفهمند که اثرات قوای دیگر و حاکمیت در تصمیماتی که میگیرند بسیار بالاست؛ این به این معنی نیست که اختیارات ندارند بلکه با درهای بستهای مواجه میشوند که فکر میکنند این درهای بسته را اگر باز هم کنند نمیتوانند به آن ورود کنند و چنین حسی به آنان دست میدهد.
*به نظر من رئیس جمهور در آن اختیاراتی که دارد و بیشتر هم برای حل مشکلات اجرایی مردم است، اگر صادق و کامل عمل کند میتواند مشکلات را حل کند و قوای دیگر موقعی در کار رئیس جمهور دخالت میکنند که با چنین حسی مواجه اند که رئیس جمهور سیاسیتر شده است و میخواهد تصمیماتی را بر حاکمیت یا بر قوای دیگر تحمیل کند.