قلمنیوز: پس از اعدام «نیمازم» گرداننده کانال آمد نیوز میترا حجار در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
سالها
پیش به مراسم افطار یکی از مسئولین دعوت شده بودم، من خیلی آدم جمع نیستم و
حتیالمقدور سعی میکنم از حضور در مراسم اجتناب کنم، اما آن زمان فکر
میکردم شاید فرصتی پیش بیاید که با آن شخص در مورد قانون حمایت از حیوانات
صحبت کنم.
آیا وقت آن نرسیده که سیمای جمهوری اسلامی در مقابل چنین عملیات روانی وسیعی توسط میکروسلبریتیها اقدام به تهیه یک لیست سیاه کند؟
این
فرصت پیش نیامد، اما در طول مراسم ذهن من درگیر غذاهای فراوان و رنگارنگی
بود که روی میزها بود و فکر میکردم که پسماند این همه غذا چه میشود؟
طاقت نیاوردم و با مسئول پذیرایی سالن صحبت کردم و قرار شد که بعد مراسم
منتظر بمانم و غذاها را تحویل بگیرم؛ ۱- به دلیل کاهش حجم پسماندِتر ۲-
غذا دادن به حیوانات گرسنه. (طبق مصوبه وزارت بهداشت نمیشود ته مانده
غذاها را به دلیل غیر بهداشتی بودن برای اطعام مساکین استفاده کرد.)
مراسم
تمام شد و همه رفتند، چندتایی از همکاران من ازین حرکت خیلی ناراحت شدند و
حتا به من گفتند که من آبرویشان را بردم، ولی من منتظر ماندم که ته مانده
غذاها را بگیرم. آخرین نفر حاج آقا زم سر رسید و خیلی کنجکاو شد که من چه
کار میکنم. وقتی برایش توضیح دادم خیلی خوشش آمد. آن شب در کانال تلگرام
اش مطلبی برای من نوشت که یکی از دوستان برای من فرستاد. برای من خیلی
دلگرم کننده بود نه به این خاطر که از هوش و ذکاوت من تعریف کرده بود بلکه
بیشتر به این خاطر که او نسبت به من «بی تفاوت» نبود. امروز صبح وقتی خبر
اعدام فرزندش را خواندم احساس کردم که من هم نمیتوانم نسبت به مرگ فرزند
او بی تفاوت باشم.
این حکم مرا خیلی ناراحت کرد. من نه از منظر
سیاسی، امنیتی، قضایی یا عقیدتی، بلکه از منظر انسانی فکر میکنم یک فرزند
"برای پدر و مادرش” هرچقدر هم ناخلف باشد، جگرگوشه آنهاست و با همه
اشتباهاتش هنوز کورسوی امیدی در دلشان هست که به "راه راست” برگردد.
من
هرگز به شخصه اخبار او را دنبال نکردم و میدانم خیلی از مطالبی که منتشر
میکرد درست نبود. شاید علیه شخص خود من هم در آن سایت مطلب نوشته باشد یا
علیه خیلی از دوستان من.
اما من به مرگش راضی نبودم اول به دلیل
سادهای که قبلا هم گفتهام که از نظر من جان گرفتن تنها در دستان کسیست
که جان میدهد و دوم آنکه به ما یاد دادهاند که اسلام دین بخشش و رحمت
است و برآن است که "گمراهان را به راه راست هدایت کند. ” به ما اینطور
آموخته اند که تاریخ صدر اسلام پر از داستانهایی با چنین مضامینی ست، به
عنوان مثال آن شخصی که هر روز بر سر پیامبر اسلام آشغال میریخت و روزی که
نریخت پیامبر نگران شد و به خانه او رفت و دید که آن شخص مریض است و از او
عیادت کرد و این باعث شد که آن شخص به اسلام ایمان بیاورد.
شاید این
فلسفه بخشش است که امروز میلیونها نفر پیرو برای اسلام جمع کرده در حالی
که دیکتاتورهایی مانند استالین یا ایدیامین با تمام قدرتشان و علیرغم
ترسی که در دل مردم افکنده بودند دوام نیاوردند. (شاید هم من اشتباه
میکنم.)
من به عنوان یک انسان نه چیزی بیشتر، وظیفه خودم میدانم
که به حاجآقا زم و خانوادهاش مرگ فرزندش، که آخرین بارقه کورسوی امید در
قلبشان را خاموش کرد تسلیت بگویم و امیدوارم روح فرزند او در آرامش باشد.
در ادامه این پست کتایون ریاحی نوشت: درود بر تو و دل بزرگت و رحمت بررفتگان و تسلیت به حاج آقا زم و همسرشان.