قلمنیوز:در چهار سال گذشته دونالد ترامپ
جمهوریخواه از هیچ تلاشی مضایقه نکرد تا به زعم خود دمار از روزگار اقتصاد
ایران دربیاورد؛ بعید است خاطره جمعی اتفاقاتی را که در سه سال گذشته برای
اقتصاد ایران افتاده است به این زودیها فراموش کند؛ تلخی نوسانات ارزی که
یکی از روایات رسمی بروز آن کنار کشیدن ایالات متحده آمریکا از برجام عنوان
میشود؛ آنقدر زیاد هست که ایرانیان از حالا به بعد آن را نسل اندر نسل و
سینه به سینه روایت کنند؛ با این اوصاف آیا شکست جمهوری خواهان در انتخاب
پیشروی آمریکا و راهیابی جو بایدن دموکرات به کاخ سفید را باید به منزله
بازشدن درهای بهشت به روی اقتصاد ایران تعبیر کرد؟
دل بستن اقتصاد ایران به بایدن؛ آری یا خیر
این پرسشی است که مسعود هوشمند، عضو اتاق بازرگانی پاسخ میدهد: اینکه همه تحولات اقتصادی ایران را
بخواهیم به نتیجه انتخابات یک کشور دیگر آ نهم ایالات متحده آمریکا گره
بزنیم، بیش از اندازه تحقیر آمیز است؛ نه اینکه تحریمهای اقتصادی آمریکا
بر اقتصاد ایران تاثیر نداشته باشد، ولی دیگر قرار نیست هر گرفتاری اقتصادی
را معلول رفتار ساکنان کاخ سفید قلمداد کنیم؛ منصفانه نگاه کنیم سیاست
خارجی آمریکا و مواضعش در برابر ایران تنها ۳۰ درصد در نوسانات اخیر
اقتصادی موثر بوده اند و الباقی سهم سوء مدیریتهایی است که خودمان آن را
در پس دیوار بلند تحریمها پنهان کرده ایم.
این فعال اقتصادی در توضیح مقصود خود میگوید: شکی نیست که
تحریمهای اقتصادی باعث شد تا صنایعی مثل خودروسازی که هنوز درصدی از لوازم
و قطعات مورد استفاده آن از خارج تحریم میشود لطمه بخورد؛ فرض کنیم این
سهم معادل ۵۰ درصد قطعات به کار رفته باشد، اما حتی اگر هزینه تمام شده
برای تامین این قطعات افزایش ۱۰۰ درصدی داشته باشد باز هم دلیلی وجود ندارد
که میان قیمت کارخانه و قیمت بازار افزایش چند صد درصدی وجود داشته باشد؛
مگر نه اینکه هزینه نیروی انسانی، حمل و نقل و انرژی به کار رفته برای هر
دستگاه خودرو هنوز به ریال ثابت مانده است و در قیمت تمام شده سهم این
هزینهها در برابر سهم قطعات خریده شده به دلار دست بالا را در اختیار دارد
پس چرا باید میان قیمت یک خودرو در کارخانه و بازار اینقدر اختلاف قیمت
وجود داشته باشد؟
پس غرور ملی کجا رفت؟
دبیرکل خانه اقتصاد ایران در ادامه میافزاید: غیر از
صنایعی مانند خودروسازی که افزایش قیمتهای آنها تا حدودی قابل توجیه است،
در صنایع دیگری مثل سیمان و فلزات ساختمانی هم شاهد گرانیهای عجیب و غریب
بودیم؛ مگر نه اینکه سنگ معدن و انرژی مورد استفاده تک تک کارخانههای
سیمان، فولاد در همین داخل کشور و به ریال پرداخت شده است؟ جز این است که
دستمزد کارگران شاغل در این صنایع بر اساس همان رقم ثابت از قبل تعیین شده
به صورت ریالی پرداخت میشود؟ پس دیگر چه معنی دارد که در زمان قیمت گذاری
برای فروش به تولیدکنندگان داخلی ارزش آن را بر اساس نرخ جهانی تعیین کنیم؟
مشابه چنین اتفاقی در صنایع پتروشیمی هم در حال رخ دادن است و با این
اوصاف چه انتظاری میتوان داشت الا اینکه تولیدکنندگان پایین دستی و صنایع
وابسته هرگز مجال رشد پیدا نکنند و بیلان تجارت خارجی ایران به سمت خام
فروشی و واردات محصولاتی با ارزش اضافی بالا از خارج تغییر کند.
دانشمند که باور دارد نباید تا این اندازه به این موج دامن
زد که با روی کار آمدن یک دولت جدید در آمریکا وضعیت اقتصادی مردم ایران
تغییر خواهد کرد میگوید: این نگاه حتی برای غرور ملی مان هم خوب نیست؛
رئیس جمهور آمریکا قبل از هرچیز مدافع منافع مردم این کشور و لابیهای
سرمایه گذاری خواهد بود که از او پشتیبانی کرده اند؛ خیلی انتزاعی است که
یک نفر آنقدر قدرت و اختیار داشته باشد که بخواهد بدون هیچ چشم داشتی و محض
رضا خدا با یک فرمان تمامی تحریمهای وضع شده علیه اقتصاد ایران را ملغی
کند. بالاخره در این کشور غیر از رئیس جمهور اعضای کابینه و کنگرهای هم
وجود دارند؛ تازه یادمان نرود که آقای بایدن از قبل مواضعش را در مورد
ایران اعلام کرده است و میدانیم که در بحثهای موشکی، منطقهای و حقوق
بشری توقعاتی از ایران دارد که در نوع خود خطر قرمز محسوب میشود. گرچه اهل
سیاست نیستم، اما بعید میدانم که ایران در برابر خواستههای آمریکا
رفتاری مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته باشد.
بارش دلار از آسمان تهران؟
وی در عین حال میافزاید: متاسفانه گمانم بر این است که
باید از تجارب گذشته درس عبرت بگیریم و مجددا به توهم قطعنامهای دچار
نشویم؛ وقتی بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ جنگ هشت ساله ایران و عراق خاتمه
یافت قیمت دلار در بازار وقت دچار ریزش شدید شد، اما آیا این اتفاق
ماندگاری داشت؟ الان هم میگویند با پیروزی بایدن دلار دچار ریزش شده است،
فرض اینکه یکی از دلیل موثر گرانی ارز، ترس از پیروزی مجدد ترامپ بوده
باشد، اما مگر با آمدن بایدن دموکرات در آسمان ایران بارش دلار آغاز شده
است که اینقدر راجع به بی ارزش شدن دلار صحبت میشود؟ خوشبینی و داشتن امید
به رسیدن روزهای بهتر خوب است، اما بالاخره در پس هر اتفاقی یک توجیه
منطقی باید باشد.
این فعال اقتصادی صحبتهای خود را اینطور ادامه میدهد:
اینکه از مردم تا مسئولان ما بخواهند منتظر نوع نگاه کاخ سفید به ایران
باشند اصلا خوب نیست؛ درست است که بین نگاه خندان و خصمانه تفاوت است، اما
همه راهها که به واشنگتن ختم نمیشود؛ سالهاست که ایران در پیمانهای
اقتصادی منطقهای بسیاری مثل پیمان اکو یا دی-۸ عضویت دارد و به واسطه این
عضویت بازارهای خوبی برای اجناس و کالاهای ایرانی مهیاست، اما دریغ از
اینکه بخواهیم از این ظرفیتها استفاده کنیم؛ حتی میشد در شرایط تحریمی که
مبادله پولی با ایران ممکن نبود از ظرفیت تهاتر کالا و خدمات برای تامین
نیازهای داخلی استفاده کرد. به طور مثال پاکستانیها میتوانند مشتری خوبی
برای برق نیروگاهی ایران باشند؛ مطمئن باشید استفاده از این ظرفیت به
مراتب بهتر از آن بود که به شرکای تجاریمان نفت و کالا بفروشیم و بعد برای
مدیران بانک مرکزی راهی کنیم با چانه زنی امکان آزادسازی و انتقال منابع
ارزی را فراهم کنند.
دانشمند در ادامه تحلیل خود از ساختار اقتصادی ایران به
اقتصاد۲۴ میگوید: بیش از آنکه بخواهیم منتظر چراغ سبز یا قرمز آمریکاییها
باشیم باید از خودمان شروع کنیم. درست است که در اقتصاد هر عامل خارجی و
یا غیر اقتصادی میتواند تاثیرگذار باشد، اما بد نیست نیم نگاهی به وضعیت
خودمان بیندازیم؛ همان صنعت خودروسازی که معلوم نیست به چه دلیلی همیشه با
یک اتفاق ساده قیمتهایش افزایش مییابد در نتیجه مدیریت چهار دهه گذشته به
مرز ورشکستگی کشانده شده است؛ یا کارخانههای دیگری که به دلایل مختلف از
سوی دولتها به صورت بحث انگیزی به بخش خصوصی واگذار شدند و داستانشان هنوز
ادامه دارد.
دبیرکل خانه اقتصاد ایران ادامه میدهد: به نظر من جای یک
کمیته در سیستم تصمیم گیریهای اقتصادی کشور به شدت خالی است، کمیتهای
مرکب از اعضای دولت، نمایندگان مجلس، بخش خصوصی و استادان دانشگاهی که
دستگاه قضایی بر عملکردش نظارت دارد؛ این کمیته و مصوباتش قرار نیست با
خاتمه عمر یک دولت و مجلس متوقف شود، بخش خصوصی به عنوان مجری و اساتید
دانشگاه برای نیازسنجی پیشبرد طرحها در آن حضور دارند و در این میان دولت و
مجلس هم به امورات جاری رسیدگی خواهند کرد؛ این اتفاقی است که باید در
نظام تصمیم گیری اقتصادی ایران بیفتد، دستکم برای یک مدت مشخص تا روال
کارها درست شود. فراموش نکنیم در ساختار اقتصادی ایران بنگاهها و صنایعی
هستند که ساختارشان بیش از اندازه فرسوده است و نمیتوان در داخل و خارج
برایشان بازاری درنظر گرفت؛ اینها اتفاقاتی است که باید در داخل برای
اقتصاد ایران بیفتد همان ۷۰ درصدی که ربط چندانی به سیاستهای کاخ سفید
ندارد.
پیروزی بایدن و تکرار تاریخ؟
نقل قول معروفی است که تکرار تاریخ در
مرتبه اول تراژدی و برای مرتبه دوم مضحکه است؛ سال ۹۲ که نتیجه انتخابات
ریاست جمهوری در ایران مشخص شد چنان موجی از تشکر و قدردانی در میان مردم
به راه افتاد که آن سرش ناپیدا بود و تا مدتی از دولتی که هنوز شروع به کار
نکرده بود بابت هرچیزی مدام قدردانی میشد؛ اینکه قدردانان آن روز هنوز تا
چه اندازه برسر همان موضع قرار دارند پرسشی است در جای خود محفوظ، اما از
منطق به دور است که این روزها شاهد به راه افتادن موج اجتماعی دیگری باشیم
که بخواهد آتیه و سرنوشت اقتصادیشان را تنها در رفتار ساکنان اخیر کاخ
سفید جستجو کنند.
منبع: اقتصاد۲۴