بدیهی است که ما در یک نظام جهانی شده جای گرفتهایم. این نظام جهانی شده
قواعد جاری دارد اما در درون خودش دچار تضادهای متعدد است. مثل تضادهایی که
کشورهای اروپایی با امریکا دارند یا تضادهای کشورهای نوظهور یا نیمه
پیرامونی مانند چین، کره و... با کشورهای مرکزی دارند. البته شدت تضاد میان
کشورها با هم متفاوت است.
مثلاً شدت تضاد کشورهای نیمه پیرامونی با
کشورهای اروپایی کمتر است اما با امریکای ترامپی تضاد بیشتری دارند. اینکه
جهان قواعدی دارد یه این معنی نیست که قواعد ثابت است. البته میان کشورهای
پیرامونی که ایران هم جزو همین کشورها است با کشورهای مرکزی و بخصوص امریکا
و امریکای ترامپی هم تضاد وجود دارد. جهان پیرامونی عمدتاً به کشورهای
نوظهور و کشورهای توسعه یافته مواد خام صادر میکند، کشورهای پیرامونی
تولیدات صنعتی هم دارند اما معمولاً نمیتوانند آن را در بازار جهانی
بفروشند. این خصیصه نظام جهانی شده است که ایران هم جزو آن است. باید
ببینیم رابطه عامل بیرونی در این نظام جهانی با جزئی از خودش چگونه است؟
در
هر پدیده طبیعی و در جوامع مختلف، جزء باید تحرک و انسجام درونی کافی
داشته باشد. این انسجام درونی برای توافق اجتماعی است. هر جامعه باید
خلاقیت و پویایی داشته باشد.
هرچه انسجام اجتماعی خلاقیت بیشتر باشد،
جامعه، دوام و قدرت تکثیر و تابآوری بیشتری خواهد داشت. اگر جامعهای این
عوامل را نداشته باشد در نظام جهانی شده نمیتواند دوام و بقای خود را
تضمین کند. متأسفانه شاهد این هستیم که در ایران بتدریج انسجام درونی کاهش
پیدا کرده است. وقتی انقلاب شد مردم انسجام درونی پیدا کردند برای اینکه
طرحی نو دربیندازند.
وظیفه حاکمیت جامعه آن است که طرح نو را با شفافیت
تعریف کند. آرمان، انسجام اولیه را ایجاد میکند اما وقتی در مورد برنامه
جایگزین و طرح نو توافق وجود نداشته باشد انسجام از بین میرود. فساد،
معمولاً، عامل پراکندگی است. فساد از اندامواره شدن جامعه جلوگیری میکند.
جامعه مانند شن خواهد شد که تراکم ندارد. تأثیر عامل بیرونی بر این جامعه
بیشتر خواهد بود. افزایش خلاقیت در جامعه به پرداخت «پاداش به اندازه تلاش»
بستگی دارد. وقتی رانت و فساد افزایش یابد و شایستهسالاری حاکم نباشد، آن
موقع «پاداش به اندازه تلاش» نخواهد بود،خلاقیت هم نیست که بتواند میزان
تابآوری را بالا ببرد. وقتی خلاقیت نداشته باشید، از بیرون نیز عوامل
مثبتی را جذب نمیکنید.
به این ترتیب در طول زمان کشور از عوامل بیرونی تحت
فشار قرار میگیرد. ایران از زمان ساخت پالایشگاه آبادان وارد نظام جهانی
شد. نظام جهانی هم قواعدی دارد و ما بتدریج توانستیم مقدار زیادی از قواعد
خودمان مانند ملی کردن نفت را در نظام جهانی جلو ببریم.
در زمان انقلاب
انسجام نوینی ایجاد شد و تلاش کردیم قواعد نوینتری برای خودمان در نظام
جهانی وارد کنیم. ولی اکنون قوانین ما جنبه سلبی پیدا کرده و جنبه اثباتی
آن کم شده است. این نوع شیوههای برخورد با نظام جهانی شده نمیتواند
امکاناتی که جامعه برای اثبات وجود خودش دارد محقق کند.
وقتی تشخیص این است
که باید با مازاد اقتصادی لازم عدالت را برقرار کرد و با تکنولوژی مصرفی
برتر وارد نظام جهانی شد، کسانی که این کار را کردند، مانند کشورهای
نوظهور، توانستند فرهنگ خودشان را مقبولتر حفظ کنند.
اما در طول زمان وقتی
در کشور جنبه اثباتی توسعه پایدار ما تنزل پیدا کرد، تأثیر عامل بیرونی بر
کشور هم زیاد شد. وقتی که فقط به تک محصول نفت وابستهایم جزو کشورهای
پیرامونی باقی ماندهایم. اما کشورهایی که از پیرامونی خارج شدند و به
کشورهای نیمه پیرامونی یا نوظهور تبدیل شدند و در آستانه توسعه یافتگی قرار
گرفتند، هیچ کشوری نمیتواند این کشورها را تحریم کند.تحریم این کشورها
سیستم کل نظام جهانی را ناپایدار میکند.
در جهان باید در دیالکتیک توسعه
قرار بگیریم و نظام جهانی را با دیالکتیک پیش ببریم. در جنگ رودررو جزء
نابود میشود. نوع جنگ مواضع باید در دولتی توسعه بخش تعریف شود.الگوی
توسعه ما باید بر اساس جنگ مواضع باشد که پیش روی و پس روی دارد اما جنگ
رودررو، مانند عملیات انتحاری است.
با نظام جهانی نمیشود در جنگ رودررو
قرار گرفت. انسجام توافق قرارداد اجتماعی است نه به این صورتی که برخی
تفسیر میکنند که انسجام یعنی اینکه همه یک حرف را بزنند. انسجام توافق
اجتماعی در چارچوب الگوی توسعه به صورت قرارداد اجتماعی است. با این روش
تأثیر عوامل بیرونی بر توسعه و اقتصاد درونی به حداقل میرسد.
منبع: ایران