صداي ويژ ويژ معروفي بود كه روي آن فرستنده، فرستاده ميشد. واقعا در
آن ايام از پر سودترين بيزينسهاي مهم دنيا توليد سيستم پارازيت بود كه
معمولا دو كشور متخاصم از يك كارخانه روسي ميخريدند كه عملا بتوانند
پارازيت روي مخالفشان بيندازند.
چه خوب كه شما آن دورانها نبوديد؛ موج كوتاه راديو را كه به آرامي ميچرخاندي هر كشوري عليه كشور رقيبش سوت و ويژ ويژ ميفرستاد.
در آن ايام اتفاقا من هم در راديو و تلويزيون بودم و از نزديك شاهد چنين
چيزهايي بودم. در جلسات مديريتي ميگفتند كه بودجه اختصاصي به خريد
پارازيت اختصاص داده شود كه گاه از بودجه خريد فرستندهها هم بيشتر بود.
مهمتر نشنيدن بود تا رساندن پيام. آن هم در دوران تكصدايي راديو
تلويزيونهاي داخلي.
بعدها كه مرزهاي اطلاعرساني از زمين به هوا رفت و ماهواره به وجود آمد،
باز هم مجلس پنجم اولين كاري كه به نظرش رسيد اين بود كه قانون وضع كند و
استفاده از ماهواره را ممنوع كند. اين قانون تا همين حالا هم ادامه دارد.
يعني ميدانيد الان كه تا اعماق روستاها هم مردم ماهواره دارند، همه مشغول
به كار قاچاق هستند و مرز ممنوع را رد كردهاند؟
اما ماهواره وسيله پيامرساني شد و عملا به جاي آنكه ماهواره حذف شود،
قانون در انظار عام و خاص شكسته شد. من آمار ندارم اما حدس ميزنم همه
كساني كه آن روز در مجلس قانون ممنوعيت استفاده از ماهواره را تصويب كردند
همهشان كم و بيش از ماهواره استفاده ميكنند.
كار به جايي رسيده بود كه سالها، عدهاي از متدينين و مومنان قديمي،
سنتهاي عزاداري بعضا افراطي خود را هم از ماهواره جستوجو ميكردند و در
حوزه ديني هم ماهواره اثرگذار شده بود.
قانون مطبوعات هم در مجلس پنجم براي محدود سازي مطبوعات تصويب شد. تا در
اوج رشد رسانه و اوج قدرت و شكوفايي روزنامهها و خبرنگاري و بالا رفتن
سرانه مطالعه روزنامه، مانع توسعه و خواندن روزنامه شود. به دنبال اين
قانون، بسته شدن فلهاي مطبوعات بود كه سالها نفس مطبوعاتيها و
روزنامهنگاران را ميخواستند ببندند. باز ابزار قانوني از پارلمان به كار
گرفته شد تا جلوي اطلاعرساني گرفته شود.
تلاشها براي جلوگيري از شنيده شدن حرف ديگران پر اهميتتر از اين بود كه تلاش براي رساندن پيام باشد.صداي پاي اينترنت كه آمد ديگر اين جنگ مغلوبه شد. اين مهمترين اتفاق تاريخ
بشر بود. زمينه اصلي اينترنت اطلاعرساني بود. همه صداها بلند بود.
اينترنت واقعا معناي جديدي براي حكمراني تعريف كرد.
باز هم تنها راهي كه قانونگذاران ياد داشتند، مثل گذشته، هجوم قانوني ولو
بياثر به محدوده فضاي مجازي شد. اگر ميتوانستند با اصل ورود نت به داخل
كشور مخالفت ميكردند. مثل بعضي كشورها كه تا آخرين نفسها جلوي ورود نت
ايستادند. اما زيرساخت مخابراتي اولويت اصلي دولت اصلاحات بود.
خرج فراواني شد كه اي كاش كسي روزي به مردم گزارش دهد كه چقدر از جيب مردم
رفت تا طرحهاي پولساز توليد شبكههاي انتقال محتواي داخلي ساخته شود اما
هيچكدام عملي نشد و طرح ملي شدن شبكه داخلي چقدر انرژي و پول و فتوا و
توان به خودش اختصاص داد اما در نتيجه فقط به گسترش بيزينس فيلترشكن
انجاميد كه هر صاحب نتي جزو ملزومات زندگي اينترنتي خودش فيلترشكن داشته
باشد.
حتي اگر خواسته باشي سخنان رهبري، روساي قوا و بخشهاي مختلف حكومتي را هم
بخواني بايد از دالان فيلتر شده بگذري. نمايندگان محترم اين مجلس باز بار
ديگر در آغاز كارشان به فكر محدودسازي امكان ارتباطي و اينترنت افتادهاند.
امكانات كشور باز هم خرج ميشود اما قطعا اثري بر روند اطلاعرساني و
اطلاعگيري نميتوانند ايجاد كنند. عرض خود ميبرند و زحمت جامعه ميدارند.
كاش قبل از هر طرحي يك نگاهي به فعاليتهاي گذشته در امر منع اطلاعرساني
بكنند و بعد تصميم بگيرند.