کد خبر: ۲۲۰۵۹
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۱

مرگ دلخراش پاکبانان پل سید خندان + تصاویر

مصدوم سوم حادثه که از همان اول مشاهدات من هیچ تکانی نمی‌خورد و باریکه کوچکی از خون در کنار پیکر زخم خورده اش جاری شده بود وحشت و اضطراب ما را بیشتر کرد، شهروند تکنسین درمانی خود را به او می‌رساند بعد از معاینه سر تکان می‌دهد و آهی می‌کشد که یعنی تمام شد
قلم‌نیوز:صبح جمعه، عید قربان بعد از ماموریت خبری به سمت دفتر خبرگزاری در حرکت بودم. اتوبان رسالت شرق به غرب مختصات من بود، هر چقدر به پل سید خندان نزدیک‌تر شدم تراکم خودروها و کندی تردد بیشتر می‌شد. عجیب بود، امروز که تعطیل عمومی هست راهبندان از کجا آمده است؟ اول پل سید خندان مسیر قفل شد و به کندی جلو می‌رفتم، شاید عملیات مرمت آسفالت یا جمع آوری زباله تیم‌های شهرداری یا شاید هم تصادف دلیلش هست.

به بالای پل رسیده بودم که از دور پاکبانی سبزپوش با پرچمی قرمز خودرو‌ها را به لاین کند حاشیه بزرگراه راهنمایی می‌کرد، به تدریج آثار وحشتناک یک تصادف در معرض چشمان متعجب و عصبانی رانندگان عبوری قرار گرفت.

(تصاویر) مرگ دلخراش پاکبانان پل سید خندان

نفس در سینه ام حبس شد و حیران در چند لحظه منظره وحشتناکی را دیدم و با بوق ممتد خودرو‌های پشت سر، جلوتر رفتم.

لحظات ابتدای حادثه است، شوک و تالم فاجعه مرا از ادامه مسیر باز می‌دارد، در حاشیه ایمن اتوبان پارک کردم و برگشتم برای کمک.

صحنه هولناکی بود، سه نفر از پاکبان‌های نگون بخت شهرداری تهران با فاصله چند متری نقش بر زمین شده بودند و لکه‌هایی سرخ رنگ جاری از جراحات سرو پیکرشان بر کف سیاه اتوبان، چشمان ناظرین را آزار می‌داد. فرغون و جارو‌های کارگران در ابتدای محل حادثه و خرده شیشه و قطعات متلاشی و جدا شده از خودرو سراسر محل تصادف را پوشانده بود.

(تصاویر) مرگ دلخراش پاکبانان پل سید خندان

۲۰ متر جلوتر از وقوع تصادف، خورو ال۹۰ در حالت برعکس بر بلوک حائل دو لاین بزرگراه رخ نمایی می‌کند. خانمی میان سال، که بعدا متوجه شدم راننده مقصر فاجعه ایشان بودند سر در گریبان کنار خورو بر زمین نشسته است.

مردی دست به گوشی کنار پیکر یکی از مصدومین ایستاده است می‌پرسم آقا به اورژانس زنگ زدی؟ می‌گوید بله من هم در حال عبور بودم و اوضاع وحشتناک این بندگان خدا را دیدم، هیچ کس هم نبود کمکشون کنه، پنج نفر هستند که سه نفرشان را ماشین زده و بر زمین افتادند، کارگران هم که یا موبایل نداشتند یا در شوک بودند و نمی‌دانستند چه کار باید بکنند، سریع خودم به اورژانس و ۱۱۰ زنگ زدم.

همان زمان یکی از رانندگان خودرو‌های عبوری به سرعت توقف کرده و به بالای سر مجروحین می‌رساند و در تماس با اورژانس خود را از کادر درمانی معرفی می‌نماید، شروع به کنترل علائم حیاتی سه پاکبان که به علت شدت تصادف از سرهایشان خون جاری شده بود می‌نماید. بعد از پنج دقیقه یکی دو نفر از کارگران یواش یواش تکان می‌خوردند و صورت‌های خون آلود و زخمی خود را از زمین آسفالت داغ بر می‌دارند و خیال ما را از زنده بودن راحت می‌کنند، اما مصدوم سوم حادثه که از همان اول مشاهدات من هیچ تکانی نمی‌خورد و باریکه کوچکی از خون در کنار پیکر زخم خورده اش جاری شده بود وحشت و اضطراب ما را بیشتر کرد، شهروند تکنسین درمانی خود را به او می‌رساند بعد از معاینه سر تکان می‌دهد و آهی می‌کشد که یعنی تمام شد، پاکبان مظلوم پل سید خندان در چنین روزی، صبح عید قربان با مرگی دلخراش، جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.

(تصاویر) مرگ دلخراش پاکبانان پل سید خندان

در دلهره لحظه شماری آمدن اورژانس، این دو همشهری با وجدان مجروحین را از تکان دادن سر و جابجا شدن حذر می‌دادند و مدام تکرار می‌کردند الان آمبولانس میاد تکون نخورید…

اولین گشت موتوری پلیس راهور از لابلای خورو‌های محبوس در راهبندان خود را به صحنه حادثه می‌رساند، رو می‌کند به پارکبان سالمند که از حادثه جان سالم به در برده و پرچم قرمز راهنمایی خودرو‌ها را به دست دارد، می‌گوید "آخر سر، کار درست کردید"… این یعنی از خطرات جانی نحوه استقرار و ایمن نبودن محل خدمت آن‌ها خبر داشت و جلوگیری نکرده بود…

(تصاویر) مرگ دلخراش پاکبانان پل سید خندان

یواش یواش صدای آژیر آمبولانس به گوش می‌رسد… جلو و جلوتر می‌آید، اتوبان کامل بسته می‌شود تا آمبولانس در کنار مجروحین پارک نماید. با راهنمایی مامورین پلیس، تکنسین‌های پزشکی بلافاصله سراغ پیکر غرق در خون پاکبان بی صدا و حرکت می‌روند، متاسفانه مرگ او تایید می‌شود و پارچه سغید اعلان جسد بر روی او می‌کشند و شروع به مداوای دو پاکبان مجروح دیگر حادثه می‌نمایند. در کنار پیکر بی جان پاکبان کشته شده حادثه، پاکبان جوانی بر زمین نشسته و به جسد خیره شده است، جارو به دست اضطراب دارد و نفس نفس می‌زند از او در مورد حادثه سوال می‌کنم و فقط می‌گوید نمیدانم چه شد فقط دیدم خورو ال ۹۰ با سرعت به سمت ما منحرف شده است، از ترس و وحشت خودم را به آنسوی بلوک سیمانی وسط بزرگراه پرتاب کردم، خدا به من رحم کرد و …

مامورین انتظامی، اورژانس و آتش نشانی در حال ثبت و ارسال گزارش جزئیات حادثه هستند، رانندگان و مسافرین با چشمانی حیران و من.

***

رانندگان و مسافرین با چشمانی حیران و متعجب به کندی از کنار پیکر‌ها عبور می‌کنند، به ابتدای محل وقوع حادثه خود رامی رسانم فرغون چپ شده پاکبان کنار تله‌ای از ته سیگار، پلاستیک و انواع زباله‌های پرتاب شده از سوی مسافرین خورو‌های عبوری این مسیر توجه مرا به خود جلب می‌نماید. اگر این حجم از زباله رها شده اینجا نبود شاید پاکبان‌ها امروز اینجا نمی‌آمدند و اگر کمتر بود شاید زودتر کارشان تمام می‌شد و می‌رفتند و در ساعت وقوع حادثه طعمه این راننده و ارابه مرگش نمی‌شدند.


صحنه حادثه هر لحظه شلوغ‌تر می‌شود و بر تعداد مامورین بیسیم به دست از دستگاه‌های مختلف اضافه می‌شود، برای آخرین بار کنار جسد کارگر فوت شده می‌روم، افسر پلیس کنار آن ایستاده است صحنه تلخ و زجرآوری است. جوان پاکبان زحمتکش و شریفی که صبح روز عید قربان برای کسب روزی حلال خانواده خود در گرمای آتشین تابستان زحمت می‌کشید و عرق می‌ریخت در چند لحظه‌ای اینچنین بر روی آسفالت داغ چندمتری ساییده و به خاک و خون کشید می‌شود و خانواده خود را در عزا و مصیبت فقدان خود ترک می‌نماید.‌


می‌خواهم قاب هزار گفته و ناگفته نگاهم (نشستن پاکبان جوان جان سالم به در برده در کنارجسد کارگر فوت شده) را با دوربینم ثبت نمایم، به افسر پلیس می‌گویم عکسی می‌خواهم از جسد بگیرم بیسیمش را پایین می‌آورد، نگاه سنگینی به من می‌نماید و می‌پرسد مگه چیکاره‌ای که میخای عکس بگیری؟ جواب می‌دهم خبرنگارم، می‌گوید برو آقا، برو پی کارت…


سکوت میکنم، سرم را پایین می‌اندازم و به سمت خبرگزاری حرکت می‌کنم…


تصویر واکنش همسر، فرزند و خانواده این عزیز از دست رفته از شنیدن خبر مرگ او، آرامشم را رها نمی‌کند.‌ ای کاش جناب شهردار اینجا بود و به چشم خود می‌دید تصویر واقعی این سیاه نوشته‌های مرا…‌ای کاش پاکبان جوان کشته شده حادثه تصادف پل سیدخندان یکی از ۱۶هزارکارگر خدماتی جمع آوری زباله و پسماند شهرداری تهران است که قصور و بی تدبیری مدیریت شهری صبح عید قربان، قربانی اش کرد.

او و ۵تن از همکاران شریفش بادیگارد نداشتند، هیچ کدام از انواع فیزیکی، انسانی و یا خودرویی اش را نداشتند، که اگر بود قطعا اینچنین سرنوشت شومی مجال نزدیکی به آن‌ها نداشت. مدیران نجومی بگیری میانی و عالی شهرداری که در هر تردد و حضور خود در اماکن مختلف و سطح شهر، از حصار خودرویی و انسانی ده هانفر خدم و حشم به گرد خود سرمست می‌شوند از خطرات و بلایای در کمین کارگران خدماتی شهرداری در معابر فرعی و اصلی خبر دارند؟
خطر ابتلا به کرونای مرگبار و دیگر انواع بیماری‌های عفونی و تنفسی، خطر تصادم و زیر گرفتن توسط خودرو‌های عبوری در خیابان هاو بزرگراه‌های شهر بویژه در تاریکی شب، امروزه هر لحظه جان این شریف‌ترین و درستکارترین نیررو‌های انسانی دیوان سالار بلدیه را تهدید و شادی و گرمی کانون خانواده‌های آن‌ها را نشان کرده است.


با مرور تصویر چهره‌های خراشیده و خون آلود این سه عزیز پاکبان، توجه شما را به چند سوال جلب می‌نمایم:


چرا حضور صادقانه آن‌ها برای خدمت رسانی در نقاط پرخطر ایمن و مناسب سازی نمی‌شود؟ چرا با وجود این تهدیدات محتمل، لباس ایمن ویژه‌ای ندارند؟ چرا این خدمات با بهره گیر یاز خودرو‌های ویژه این امربه صورت مکانیزه ارائه نمی‌شود؟ اگر گوشه‌ای از درآمد‌های چند هزار میلیاردی شهرداری بابت فروش تراکم و کمیسون ماده ۱۰۰ و اعتبارات پرداخت حقوق برخی نجومی بگیران شهرداری و ... فقط برای یک ماه صرف نظر شود ظرف چندروز تامین تجهیزات مکانیزه و ایمن سازی کارگاه خدمت رسانی این خادمان آراستگی و پاکیزگی شهرمان میسر می‌شود.


آیا تا کنون آماری موثق ازاین گونه سوانح، مجروحین و فوتی‌های پاکبان‌ها و کارگران خدماتی شهرداری تهران شنیده اید؟


آیا پاکبان شهید خدمت شنیده اید؟ امثال این پاکبان‌ها که جان بر کف در حال خدمت رسانی هستند چرا همچون بسیاری از نیرو‌های سایر بخش‌های شهرداری و دستگاه‌های دولتی و حکومتی شهید خدمت محسوب نمی‌شوند؟


آیا تا بحال عنوان اتحادیه و صنف پاکبان‌های شهرداری تهران و حتی سراسر شهر‌های ایران را شنیده اید؟


چرا با گذشت ۲۴ساعت از این فاجعه تاسف بار هیچ واکنشی، تاسفی و تسلیتی از مدیران زحمتکش شهرداری که قصور آن‌ها عامل اصلی این گونه حوادث در سالیان اخیر بوده است نمی‌شنویم؟


و از همه مهمتر چرا اعضای شورای شهر تهران که داعیه وکالت و دفاع از حقوق شهروندان تهرانی آن‌ها را صاحب جاه و مقامی کرده است در قبال شرایط سخت کاری و خطرات جانی پاکبان‌ها که یکی از ده‌ها مورد آن را دیروز شاهد بودیم سکوت کرده اند؟ چرا؟

و چرا و چرا این قشر زحمتکش که غالبا از طبقات محروم و مستضعف جامعه در سراسر کشور هستند از همه این حقوق، امتیازات و حمایت‌ها متاسفانه محرومند؟


دیروز سید خندان، گریان بود. من خود صدای شیون او راشنیدم.

منبع: فرارو
خبرهای مرتبط
نظرات بینندگان