تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به قلم نیوز است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی و تولید: " ایران سامانه "
شهید محمدعلی رجایی برای مردم چهره آشنایی بود و سمت نخست وزیری بنی صدر را بر عهده داشت؛ اگرچه بنی صدر هرگز این همنشینی را تاب نیاورد. در روز ۲۹ تیر ۱۳۵۹ امام خمینی (ره) طی یک سخنرانی اعلام کردند که «این اشخاصی که انقلابی نیستند باید در راس وزارتخانهها نباشند و آقای بنی صدر باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنایی نکند.» رجایی از معدود انقلابیهای کابینه بنیصدر بود.
این کشمکش حدود یک ماه ادامه یافت و مجلس، بار دیگر کاندیداهای بنی صدر مثل حسن حبیبی، محمدعلی رجایی، علیاصغر غروی، موسی کلانتری و حتی سید مصطفی میرسلیم از اعضای حزب جمهوری اسلامی را برای اِحراز پست نخستوزیری نپذیرفت. بنی صدر که از عدم اقبال مجلس به این گزینهها آگاه بود، در اول مرداد از «سید احمد خمینی» به عنوان گزینه نخستوزیری نام برد که این موضوع با مخالفت امام خمینی (ره) مواجه شد.
پس از آن، کمیتهای مشترک بین مجلس و دولت تشکیل شد و این هیئت ۳ نفر را به
مجلس معرفی کرد. در جلسه غیر علنی هم با رایگیری، محمدعلی رجایی به عنوان
نخستوزیر معرفی شد. در ۱۸ مرداد، رجایی با ۱۵۳ رای موافق، ۲۴ مخالف و ۱۹
ممتنع نخست وزیر شد. حزب جمهوری اسلامی، رجایی را با حمایت سید محمد بهشتی
معرفی و بر آن پافشاری کرد.
همسر شهید رجایی درباره روزهای نخست وزیری او گفته است: «شهید رجایی تا میتوانست میکوشید تا مردم از اختلافات دولتمردان رنج نبرند؛ ۹ ماه کارشکنی و تکمیل نشدن هیات دولت که دست او را برای انجام کارها بسته بود تحمل کرد. به همه نامههای بنیصدر که با لحنی تند و در بعضی موارد بیادبانه نوشته میشد، مودبانه پاسخ میداد و سعی میکرد تا حد امکان سکوت کند. ایشان حتی در یکی از سفرهای بنیصدر با شناختی که از روحیه متکبرانه و برخوردهای وی داشت به آن شهر رفت تا با همراهی با بنیصدر و پخش آن از صداوسیما مردم بگویند الحمدالله مسئولان ما با یکدیگر اختلافی ندارند و آرامش در جامعه برقرار شود؛ اما در همان سفر، بنیصدر در انظار عمومی چند قدم جلوتر میرفت و با بیاعتنایی رجایی را پشت سر میگذاشت.
آنچه خودم حس میکردم این بود که روندی طبیعی در حال رخ دادن است؛ چون بنیصدر مدام در مقابل اقدامات دولت رجایی کارشکنی میکرد، ملت به مظلومیت رجایی پی برده بود و اینکه او خدمتگزار حقیقیشان است. فضا به گونهای بود که رجایی در صورت نامزدی رای میآورد.
حالا فضای انتخابات ریاست جمهوری جدید مهیا شده بود و مجموعاً هفتاد و یک نفر برای انتخابات ثبت نام کردند که شورای نگهبان از بین آنها صلاحیت چهار نفر یعنی عباس شیبانی، علیاکبر پرورش، حبیباللّه عسکر اولادی و محمدعلی رجایی را تأیید کرد و به دنبال ابلاغ تأییدیه شورای نگهبان طی اطلاعیهای توسط وزارت کشور، فعالیتهای تبلیغاتی نامزدهای ریاستجمهوری نیز رسماً شروع شد.
شهید رجایی به خودی خود اعتقادی به نحوه انتخابات مرسوم در جامعه نداشت و دست به چنین کاری نیز نزد. او میگفت: «من معتقدم که اینگونه تبلیغاتی که برای کاندیداها میشود، تبلیغات ناشی از نظام سرمایهداری است»
و آرزو داشت که روزی فرا برسد که تبلیغات انتخاباتی نیز مردمی بشود. با
شروع زمان مجاز تبلیغات انتخاباتی، احزاب، جمعیتها، گروهها و کلاً
نیروهایخط امام، یکپارچه و با تمام امکانات به حمایت از رجایی پرداختند.
به زودی دامنه این تبلیغات و حمایتها به حدی گسترش یافت که پیشاپیش حدس
زده میشد که در مرحله اول انتخابات با اکثریت بالایی برگزیده شود.
عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی در این باره گفته است: سه رقیب شهید رجایی [عباس شیبانی، حبیبالله عسگراولادی مسلمان و سید علیاکبر پرورش] به شرایط آگاه بودند، آنها میدانستند رای نمیآورند، اما فداکاری کردند. برای اینکه اصول رقابت در دموکراسی حفظ شود به صحنه آمدند؛ اما درباره حمایت احزاب و گروهها باید بگویم شهید رجایی در طول مبارزات و پس از پیروزی انقلاب تجارب زیادی در ارتباط با گروههای مختلف اندوخته بود. عضو نهضت آزادی بود، با سازمان مجاهدین خلق همکاری میکرد، حتی وقتی تغییر ایدئولوژی سازمان بر همه آشکار نشده بود، شهید رجایی هنگامی که بیانیه آنها را خواند، اولین چیزی که گفت این بود که اینها در بیانیه بسمالله نیاوردهاند. استدلال سازمان این بود که یادمان رفته، اما رجایی پی به تغییر نگرشهای آنها برده بود. رجایی موتلفه را گذشته می شناخت و زمانی هم با آنها همکاری میکرد.
از جمله حامیان رجایی میتوان به گروههای زیر اشاره کرد: حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جامعهی اسلامی دانشگاهیان، خانه کارگر، سازمان فجر اسلام، دفتر تحکیم وحدت، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، نهضت زنان مسلمان و دهها نهاد انقلابی، انجمن و گروه دیگر. دومین انتخابات ریاستجمهوری در دوم مرداد ۱۳۶۰ برگزار گردید.
در روزهای انتخابات شبکههای معاند برای تخریب شهید رجایی کم نگذاشتند، این البته در فضای ناآرام داخلی و خارجی اتفاق افتاد، زیرا مهمترین رویدادها در آستانه برگزاری دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در عرصه داخلی و بین المللی به این صورت بود: در عرصه داخلی که شاهد حملات عراق به کشورمان بودیم و یک سال از شروع جنگ تحمیلی عراق با ایران میگذشت و بخشهایی از غرب و جنوب تحت اشغال عراق بود، اما ایران اسلامی توانست در چند روز مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، کنترل دومین شهر مرزی عراق (بصره) را به دست بگیرد و فاجعه ششم و هفتم تیر که به شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ تن به دست گروهک ضد انقلاب منافقین منجر شد.
در این میان اما شبکههای بیگانه نیز روال همیشگی خود را تکرار کرده و از هیچ تلاشی برای تحریم انتخابات فروگذار نکردند؛ شهید رجایی آماج حملات آنان بود. در اینجا سعی رادیوها بر این بود که یا مشروعیت نهادها و ارگانهای معرفی کننده و حمایت کننده ایشان و یا لیاقت و شایستگی وی را مشکوک جلوه دهند و یا اینکه جناحهای مختلف سیاسی موجود در ایران به ویژه طرفداران انقلاب را در زمینه انتخابات، دستخوش اختلاف نظر و تشتت آراء و مبارزه برای کسب قدرت معرفی کنند. از همین رو شاید بد نباشد که به برخی از مقالات این روزنامهها نگاهی بیاندازیم.
روزنامه "تایمز مالی" چاپ انگلیس: پیروزی محمدعلی رجایی، نخست وزیر ایران در انتخابات ریاست جمهوری تقریبا قطعی است، این انتخابات در حالی برگزار میشود که این ترس وجود دارد که از سوی گروههای مخالف زیرزمینی مجاهدین آشوب و اخلالی گسترده صورت گیرد. این امر با ترور یکی از بستگان آیت الله بهشتی که خود نامزد مجلس شورای اسلامی بود، بیشتر شد. این انتخابات از سوی همه احزاب سیاسی بجز حزب توده تحریم شده است. (منبع: جمهوری ۳/۴/۱۳۶۰)
رادیو اسرائیل: مهندس بازرگان، نخست وزیر و نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده ایران، در مبارزه انتخاباتی برای احراز مقام ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد. قرار است این انتخابات ۲۰ روز دیگر انجام گیرد. (منبع: جمهوری ۱۴/۴/۱۳۶۰)
رادیو بیبیسی: بنابر قانون اساسی ایران رئیس جمهور کشور باید ایرانی الاصل، مدبر، معتبر، متقی و متدین بوده و نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی متعهد باشد. بنابراین دست تندروهای مذهبی در اعلام عدم صلاحیت بسیاری از نامزدهایی که مورد توجه آنها نباشند، باز خواهد بود. در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آیت الله خمینی (ره) عدم صلاحیت مسعود رجوی، رهبر سازمان اسلامی مجاهدین خلق (منافقین) را عنوان کرد و در حال حاضر طرفداران رجوی خود در معرض موج اخیر دستگیریها هستند. (منبع: اطلاعات ۲۰/۴/۱۳۶۰)
رادیو لندن: رجایی همچنان مورد حمایت ده سازمان مشابه و متشکل از متعصبین مذهبی واقع شده، مانند حوزه علمیه قم، مجاهدین انقلاب اسلامی و انجمنهای اسلامی استادان و دانشجویان که از زمان بسته شدن دانشگاه از بیش از یک سال پیش تاکنون صرفا با مسائل سیاسی سر و کار داشتند. (منبع: اطلاعات ۲۰/۴/۱۳۶۰)
روزنامه "واشنگتن پست" چاپ آمریکا: موج فعلی اعدامها در ایران سایه شومی از یاس و دلهره و وحشت بر انتخابات ریاست جمهوری که قرار است اوایل مرداد انجام گیرد، افکنده است. (منبع: اطلاعات ۲۵/۴/۱۳۶۰)
خبرگزاری آسوشیتدپرس: منابعی در تهران که نخواستند نامشان را فاش کنند، گفتند چند ساعت پس از گشایش حوزههای انتخابیه دو بمب در تهران منفجر شد. در این گزارش آمده است، به گفته یک شاهد بر اثر انفجار بمبی که زیر یک پل در مقابل دفتر فرمانداری در شهرری کار گذاشته شده بود، یک نفر کشته شد و تعداد دیگری مجروح شدند و دو خانه نزدیک محل انفجار منهدم شد.
این منابع گفتند؛ دومین بمب در محل شلوغ میدان دربند شمیران منفجر شد، اما هنوز گزارشی در مورد تلفات یا خسارات احتمالی آن نرسیده است. آسوشیتدپرس یادآور شد که گروه زیرزمینی چپ گرای مجاهدین خلق (منافقین) قول داده اند در این انتخابات که انتظار میرود محمدعلی رجایی نخست وزیر، به عنوان رئیس جمهور جدید انتخاب شود، اخلال به وجود آورند؛ این خبرگزاری سپس به هشدار وزارت کشور به کسانی که قصد اخلال دارند، اشاره کرده و یادآور شد که رقبای رجایی در انتخابات ریاست جمهوری سه نفر هستند که همگی اعلام کرده اند به زودی رای خواهند داد.
رادیو آمریکا: در ایران درپی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری رژیم اسلامی، نخستین نتایج شمارش آراء حکایت از پیروزی محمدعلی رجایی، نخست وزیر دارد. وی تقریبا نامزد بلامنازع انتخاباتی بود که با خشونتهایی همراه بود. (منبع: اطلاعات ۴/۵/۱۳۶۰)
رادیو بیبیسی: انتخابات روز جمعه گذشته را تحت هیچ عنوان نمیتوان انتخابات آزاد دانست و پیروزی آقای رجایی در آن از پیش محرز شناخته شده بود. بیش از ۷۰ تقاضا که برای نامزدی احراز مقام ریاست جمهوری تقدیم شده بود، تنها نامزدی ۴ نفر پذیرفته شد که به غیر از آقای رجایی، سه نفر دیگر از حزب حاکم جمهوری اسلامی بود و این سه کاندیدا نیز عملا از طرفداران خود خواستند تا به نامزدی انتخابی حزب جمهوری اسلامی یعنی آقای رجایی رای دهند. (منبع: اطلاعات ۶/۵/۱۳۶۰)
رادیو صدای آمریکا: با اینکه آخوندها زیر بال رجایی را گرفته و برای انتخابش به ریاست جمهوری حکومت اسلامی به تبلیغ پرداخته اند، ولی این نامزد مکتبی فاقد حمایت و پشتیبانی عمومی است. در چند روز اخیر رادیوهای مخفی مخالفان پیش بینی کردند که در صورتی که در انتخابات تقلب و دستکاری نشود، رجایی خیلی همت کند، در سراسر ایران بیشتر از ده درصد رای عمومی را نمیتواند جمع کند، یعنی رای در حدود یک میلیون و نیم.
رادیو لندن: آقای بنی صدر، رئیس جمهور سابق و معزول ایران که گفته میشود در داخل ایران مخفی است،
اینک با سازمان مجاهدین ائتلاف کرده و هم صدا با آنان، انتخابات امروز را
تحریم کرده است؛ به وضوح پیداست که تحریم انتخابات نگرانی دولت و حزب
جمهوری اسلامی را فراهم آورده است که به شدت به شرکت وسیع مردم در انتخابات
امید بسته اند تا نشان دهند آقای رجایی موفق به کسب آراء بیشتر مردم نسبت
به انتخابات قبلی در سال گذشته شده است. (منبع: اطلاعات ۳۰/۵/۱۳۶۰)
علیرغم این تبلیغات سنگین و زاویه دار رسانههای معاند در روز پنجم مرداد ماه با شمارش آراء داخل کشور، محرز و مسلم شد که رجایی اکثریت مطلق رأی مردم را به خود اختصاص داده است. شورای نگهبان در تاریخ دهم مردادماه سال شصت صحت انتخابات را تأیید و اعلام کرد که محمدعلی رجایی با اکثریت مطلق آراء اخذ شده، یعنی۱۳/۰۰۱/۷۶۱ رأی از ۱۴/۷۶۳/۳۶۲ رأی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شده و این انتخاب مورد تأیید آن شورا میباشد. در همین روز وزارت کشور تأییدیه شورای نگهبان را به اطلاع امام خمینی (ره) رساند.
روز یازدهم مرداد همزمان با عید فطر در
حسینیه جماران، امام خمینی (ره) حکم ریاست جمهوری رجایی را تنفیذ کرد. علی
رغم مراسم تنفیذ حکم بنی صدر که بیانات امام خمینی (ره) بسیار کوتاه بود،
اما در مراسم تنفیذ حکم شهید رجائی، ایشان ضمن اشاراتی به بیاناتشان در
مراسم تنفیذ حکم بنی صدر و نصایحی که به او داشت نکاتی را بیان کردند:
«...آنچه که به سر انسان میآید از خیر و شر، از خود آدم است. آنچه که
انسان را به مراتب عالی انسانیت میرساند، کوشش خود انسان است و آنچه که
انسان را به تباهی در دنیا و آخرت می کشد، خود انسان و اعمال خود انسان
است...»
بعد به طور مستقیم به شهید رجائی اشاره کردند و گویا از شهادت قریب الوقوع او الهامی به ایشان رسیده باشد، فرمودند: «شما
دیروز نخست وزیر بودید و پری روز وزیر بودید و قبل از او معلم بودید و قبل
از او هم یک شاگردی بودید و بعد از این هم معلوم نیست کی از اینجا بروید.
ممکن است- خدای نخواسته- همین حالا که بیرون رفتید و یا همین حالا یک بمبی
اینجا باز منفجر بشود و فاتحه همه را بخواند، وقتی مطلب این است چرا باید
انسان قبل از ریاست جمهور و بعدش فرق بکند؟ مگر ریاست جمهور چه هست؟... همه
عالم در مقابل عظمت خدای تبارک و تعالی چیزی نیست...»
دوران ریاست جمهوری او اگرچه کوتاه ترین دوران در دل تاریخ است، اما در
همین دوران کوتاه خاطراتی نقل شده که شاید بتواند الگویی خوبی برای بسیاری
از مسئولان جامعه باشد. برای مثال سید کاظم اکرمی یکی از وزیران
آموزشوپرورش در دهه ۶۰ درباره شهید رجایی گفته است: برای ایشان «مقام»
ارزشی نداشت که باعث تغییر رفتار ایشان شود. زمانی که رئیسجمهور بود روزی
در آخر وقت کاری، یکی از نیروهای خدماتی سیب یا پرتقالی را پوست میکند و
روی میز ایشان میگذارد. آقای رجایی به ایشان نگاه میکند و میپرسد چرا
چنین کاری را کردی؟ میوه آوردی دستت درد نکند، اما پوستکندن آن وظیفه خودم
هست نه شما! هرگز شنیده نشد که ایشان بگوید من وزیرم یا رئیسجمهورم و
باید برایم چنین و چنان کنید.
یادم هست تعریف کردند که خواهرزاده آقای رجایی به ایشان میگوید اجازه بده من محافظ شما و دم در اتاق شما باشم. اما آقای رجایی قبول نمیکند و میگوید، نه، اینگونه رفتارها در باور مردم تاثیر منفی دارد. خواهرزاده ایشان بعد از شهادت آقای رجایی کنار پیکر ایشان آمد و گفت چند بار گفتم اجازه بده محافظت باشم، اما قبول نکردی و کشمیری ملعون به شهادت رساند شما را.
او در ادامه گفته است: وقتی نخستوزیر بودند
با دو سه محافظ راهی همدان میشود و برای خوردن غذا در یک رستوران
بینراهی توقف میکنند و بدون هیچ تشریفاتی. پیشخدمت رستوران ایشان را
میشناسد و میگوید شما آقای رجایی هستید؟ مگر میشود نخستوزیر بدون هیچ
تشریفاتی به رستوران بیاید و چلوکباب ساده بخورد. آرامش ایشان بینظیر بود.
هرگز عصبانیت و تندی ایشان را کسی ندید، نه زمانی که وزیر بود و نه زمانی
که رئیسجمهور بود. اخلاقمدارترین آدمی بود که تا حالا دیدهام.
در خاطرهای دیگر درباره ایشان گفتهاند: اواخر مرداد ۱۳۶۰ آقای محمدعلی
رجایی که تازه رئیسجمهور شده بود، آمد بازی دراز. آن روز بچهها مانند
پروانهای دور ایشان میچرخیدند. او هم با بزرگواری به تکتک سنگرها سر
میزد و به همه خسته نباشید میگفت. فرمانده ما برادر وزوایی، قدم به قدم
دوشادوش آقای رجایی راه میرفت و با یک افتخاری مواضع و سنگرهای فتح شده
بعثیها را به ایشان نشان میداد.
نزدیک ظهر، رئیسجمهور وارد یکی از سنگرها شد. بچهها که حسابی ذوقزده شده بودند، برای پذیرایی از ایشان یک هندوانه تهیه کردند. آنها هر چه میگشتند تا وسیلهای برای بریدن هندوانه پیدا کنند، موفق نمیشدند تا اینکه بالاخره بعد از جستوجوی فراوان، یک چاقو و چنگال پیدا شد. بعد از بریدن و قاچ کردن هندوانه، چنگال را به برادر رجایی دادند.
ایشان وقتی دید که در جمع حاضر فقط اوست که چنگال دارد و بقیه محض رعایت احترام ایشان مشغول تماشا هستند، پرسید: «پس شماها با چی میخواهید بخورید؟» بچهها تعارف کردند و گفتند: «حالا شما بفرمایید!» آقای رجایی خیلی خودمانی گفت: «هر طور که شما بخورید، من هم همان طور میخورم.» بعد هم دو زانو، مثل بقیه بچهها، روی زمین نشست، چنگال را کنار گذاشت و با گفتن بسمالله، از بقیه هم خواست با او مشغول خوردن شوند. بچهها از اینکه با چشمان خود میدیدند رئیسجمهور کشورشان آنطور خاکی و خودمانی در کنار آنان، با همان لباس ساده بسیجی روی زمین نشسته و با آنها همسفره شده، بسیار خوشحال بودند. «برگرفته از کتاب ققنوس فاتح / بیست روایت از محسن وزوایی/ گلعلی بابایی»
سرانجام اما منافقان و حامیان آنها که مدت ها شخصیت او را تخریب میکردند محبویت و خدمتگزاری او را تاب نیاورده و دست ناپاک خود را به خون او آغشته کردند. شهید رجایی در ساعت ۱۴:۳۰ روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ از اتاق کارش خارج شد و به محل جلسه فوقالعاده دولت رفت. در ساعت ۱۵:۰۰ صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخستوزیری بلند شد. در این حمله، او و محمدجواد باهنر، نخستوزیر وقت شهید شدند این ترور نیز همانند بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین انجام شد. در این انفجار تروریستی، «محمدعلی رجایی» دومین رئیس جمهور اسلامی ایران، «محمدجواد باهنر» نخست وزیر و تیمسار «وحید دستجردی» فرمانده شهربانی کل کشور، به شهادت رسیدند.
همسر شهید رجایی در این باره گفته است:
دو نفر چنان سوخته بودند که نمیشد آنها را تشخیص داد. نمیدانستند
کشمیری هم جزو آن سوختهشدگان است یا نه؟ عمامه باهنر باعث شناسایی او شد.
من را برای شناسایی به سردخانه بردند، از طریق دندان رجایی ایشان را
شناختم. همچنان منتظر دستور امام خمینی بودند تا مسئله را اعلام کنند. تا
فردای آن روز میگفتند کشمیری از بین رفته، این را میگفتند تا او با خیال
راحت رفتوآمد کند تا دستگیرش کنند. پس از آن گفتند کشمیری خانوادهاش را
برداشته و از کشور رفته است. به هر حال شهادت رجایی قابل پیشبینی بود اما
با سوختنش دل ما را خیلی سوزاند.
البته قطعا این شهادت تنها دل همسر و فرزندان او را نسوزاند، بلکه قلب ملتی را به درد آورد ؛ باشد که تاریخ گواهی دهد که جماعتی حتی تاب خدمتگذاری او را هم نداشته و به فجیع ترین وضع ممکن او را به شهادت رساندند، زیرا تنها جرمش پاکی، صداقت و ایمان او بود؛ صفاتی که این روزها کمیاب و کمیاب تر از قبل شده است.