قلمنیوز: آنطور که رئیسی، معاون وزیر بهداشت دولت حسن
روحانی، اشاره کرد، آنچه رئیس دولت گفته بر اساس یکی از مطالعاتی است که
توسط وزارت بهداشت انجام شده که اساس آن بر آزمایش سرولوژی بوده است.
آزمایش سرولوژی، در تشخیص بیماری کووید-۱۹ کاربردی ندارد و آمار رسمی وزارت
بهداشت بر اساس نتایج آزمایش PCR که امکان شناسایی اطلاعات ژنتیکی ویروس
کرونا را دارد، تنظیم میشود.
با این حال به علت کمبود امکانات تعداد آزمایشهای روزانه PCR در ماههای
اخیر هیچ افزایشی نداشته است و اکنون مدتهاست که روزانه بین ۲۴ تا ۲۶هزار
آزمایش PCR در ایران انجام میگیرد.
این در حالی که است اولا سازمانهای بهداشتی جهان یکصدا «تست و تست و تست»
را به عنوان راهکاری برای مقابله با شیوع ویروس کرونا معرفی کردهاند و
ثانیا همین چند ماه پیش گروه «محققان توانمند ایرانی» و «خدمتگزاران مردم»
در رسانهها از خودکفایی برای تولید ملزومات تست PCR میگفتند و یکدیگر را
تشویق میکردند و قرار بود ماهانه یک میلیون تست PCR در ایران انجام گیرد.
اما تا امروز تنها کمی بیش از ۲میلیون تست PCR در ایران انجام شده است.
برای آنکه متوجه شویم این تعداد چقدر ناکافی است نگاهی به وضعیت کشورهای
دیگر بیاندازیم. نخستین موارد ابتلا به کووید-۱۹ در ترکیه پس از ایران
مشاهده شد. با این حال تا امروز ترکیه تقریبا ۲برابر ایران، تست برای تشخیص
کووید-۱۹ انجام داده است.
در کره جنوبی در عرض چند هفته نزدیک به یک و نیم میلیون تست ابتلا به
کووید-۱۹ انجام شد. کرهایها دست روی دست نگذاشتند و بر خلاف سیاستمداران
بیکفایت خیلی از کشورها به جای دروغبافی در قاب تلویزیون، با تست گسترده و
حتی تست افرادی که هیچ نشانهای از ابتلا نداشتند و همچنین ردیابی رفتآمد
بیماران، جلوتر از ویروس حرکت کرده و آن را مهار کردند.
در عوض در جاهایی دیگر مثل امریکا و برزیل که رؤسای دولت اعتقادی به دانش
نداشتند و سیاستهایشان بر اساس منافع اقتصادی لابیهای مدافعشان تنظیم
میشد، دولتمردان با قیاس کرونا با سرماخوردگی و کماهمیت جلوه دادن آن
وضعیتی ایجاد کردند که مرگزار کرونا روز به روز گستردهتر شد تا حتی خود
رئیسجمهور فاشیست برزیل هم یکی از دو میلیون مبتلای برزیلی به کووید-۱۹
باشد.
البته که این رئیسجمهور مانند سایر سیاستمداران از امکانات درمانی کافی
برخوردار خواهد بود و احتمالا جان سالم در خواهد برد اما مردم فقیر برزیل
تا اینجا نزدیک به ۸۰هزار کشته به کرونا و سیاستهای دولتشان دادهاند.
آنچه در ایران در جریان است، سناریویی است که بیشتر به برزیل شباهت دارد تا
کرهجنوبی. اگر قرار باشد به آمار رسمی وزارت بهداشت دولت روحانی اتکا
کنیم از هر ۲۰ ایرانی که به کووید۱۹- مبتلا شدهاند، یک نفر مرده است. اگر
این نسبت را آنطور که حسن روحانی اظهار داشته به ۲۵میلیون نفر تسری دهیم
یعنی در ماههای اخیر یک میلیون و سیصد هزار ایرانی بر اثر کرونا جان
سپردهاند و این ۹۰ برابر آن چیزی است که وزارت بهداشت دولت اعلام کرده
است.
احتمالا حق با معاون وزیر بهداشت باشد، در نبود امکانات تست و مطالعات
گسترده سخت بتوان برآوردهایی اینچنین کرد. اما چرا حسن روحانی باید در
جایگاه رئیس دولت چنین سخنانی را بیان کند؟ رئیس دولتی که بارها دیگران را
به گمراه کردن و مشوشکردن اذهان عموم متهم کرده است، هدفش از اعلام این
اعداد عجیب چیست؟
فارغ از آنکه چنین ارقامی کفایت شخص او و دولتش را زیر سوال میبرد، به نظر
میرسد حسن روحانی آنقدر به محکم بودن جا پایش مطمئن است که باکی از آن
ندارد که اعلام کند ۲۵میلیون ایرانی تا کنون مبتلا به کووید-۱۹ شدهاند.
او میداند که این گفته (حتی در صورتی که صحت هم داشته باشد) هزینه چندانی
برایش نخواهد داشت. مگر افزایش انفجاری قیمت مسکن و غذا و بهداشت یا حتی
ارز اثری بر جایگاه او داشته است؟
اما احتمالا هدف دیگر و مهمتر روحانی مانند سایر سیاستمداران دست راستی و
ضد علم جهان که بیش از جان انسانها به چرخیدن چرخ اقتصاد اهمیت میدهند،
آمادهسازی اذهان عموم برای عادیسازی و بازگشاییهایی باشد که قصد دارد
پیش ببرد.
چرخ اقتصادی که البته برای مردم هم نمیچرخد. پولهای عظیمی که در این
سالها از درآمدهای نفتی و غیرنفتی به آن تزریق شده جز فلاکت و گرفتاری
چیزی برای عموم مردم در بر نداشته است. این را گزارشهای افزایش خط فقر
مجلس هم نشان میدهد.
هدف روحانی گفتن از ابتلای ۲۵میلیون ایرانی به کووید-۱۹ نبود، بلکه تاکیدش
بر این بود که بگوید تنها ۳۵میلیون نفر دیگر که کووید-۱۹ بگیرند، دیگر کار
تمام است و اوضاع عادی میشود.
به عبارتی دیگر «ایمنی گلهای» (که لابد دولت از سر ادب آن را ایمنی جمعی
نامیده) حاصل خواهد شد و دیگر نیازی به همین کنترلهای نیمبند فعلی هم
نخواهد بود. بگذریم که اصلا امکان دستیابی به ایمنی گلهای یا جمعی خود جای
سوال است و هنوز کسی در جهان نمیداند آیا میتوان در برابر ویروس کرونا
ایمنی بلندمدت داشت و جمعیتی بزرگ را در برابر آن ایمن پنداشت یا نه.
اما سوالی که هر شهروندی حق دارد بپرسد این است که در صورتی که بتوان به
گفتههای رئیسجمهور اعتماد کرد، پس وضع تا به کجا باید خراب شود که دولت و
نهادهای دیگر به فریاد مردم برسند؟ که بازوهای کنترلی بازار فعال شوند و
کمکهزینههای معیشتی به عموم مردم داده شود؟
نتیجه این همه خصوصیسازی که به جیب درصد اندکی از جمعیت کشور رفته است را،
آیا نمیتوان حالا که بحث مرگ و زندگی است به مردم بازگرداند؟ مگر نه آنکه
مکررا تکرار میکنند همه چیز از آن مردم است!؟ آیا کمکهای بزرگ دولت از
جیب مردم تنها برای بنگاههای اقتصادی عظیم و بانکها و صندوقهای
کلاهبردار است یا برای تامین دارو هم به کار خواهد آمد؟
این همه درآمد نفت و پتروشیمی و معادن و صادرات و مونوپولیهای داخلی از
خودروسازی گرفته تا تولید فلز و سیمان، مگر درآمدشان از جایی جز داراییهای
مشترک مردم این بوم است؟ این چه سازوکاری است که تشخیص میدهد ثروت عمومی
مردم را خصوصی کند (آن هم با کوه یخی از فساد که نوک آن در پروندههای
متعددی که این روزها مطرح میشوند به چشم آمده است) اما مردم در حال مرگ و
گرسنگی و بیجا شدگی را به حال خود رها کند؟
این چه سازوکاری است که رئیس دولت در آن آنقدر به جایگاه خود اطمینان دارد
که اعلام کند ۲۵میلیون نفر به کووید-۱۹ مبتلا شدهاند (و در این گزاره مرگ
صدهاهزار مستتر باشد) و بعد همچنان بتواند در برابر دوربینهای خبری لبخند
تحویل مردم بدهد.
آنطور که رئیسی معاون وزیر بهداشت گفت، این آمار منطبق با واقعیت نیست یا
دستکم آرزو میکنیم که نباشد. گرچه در فقدان شفافیت و سانسور خبری ما
مردمان عادی که به قول روزنامه اعتماد جزو «بزرگان» نیستیم1)، از کجا باید
بدانیم که چه در جریان است؟ اما این فرار مرگبار رئیسدولت به جلو اگر
دستمایه پیشبرد سیاستهای ضدبهداشت باشد که همین مقررات نیمبند و ناکافی
فعلی هم ملغی شوند، هیچ بعید نخواهد بود که واقعا ۲۵میلیون ایرانی به
کووید-۱۹ مبتلا شوند و صدها هزار کشته.
بد نیست یادآوری کنیم که همین چند روز پیش محمود عباسی، معاون و دستیار
وزیر دادگستری دولت گفته بود «کسی که با علم و اطلاع از ابتلای خود به
کرونا و با نزدن ماسک و سرفه و عطسه و عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی موجبات
ابتلای دیگران به کرونا را فراهم کند و در نهایت منجر به مرگ آنان شود،
مرتکب جنایت عمدی و مستوجب قصاص است».
باید از آقای عباسی پرسید اگر به نظرتان یک نفر که بخاطر عدم رعایت
پروتکلهای بهداشتی، افرادی را بیمار کند و آنها کشته شوند مستوجب چنین
کیفر سنگینی است، نظرتان درباره برنامهریزان و سیاستگزاران کلان بهداشت
که از حفظ تعادل بین مرگ مردم و چرخیدن چرخ اقتصاد میگویند چیست؟