به گزارش ایسنا، کتاب درسی در آموزش و پرورش کشور ما یکی از منابع اساسی برنامههای درسی محسوب میشود و شاید تنها منبعی است که در ارتباط با برنامه درسی، در اختیار معلم و شاگرد قرار میگیرد. این رسانە کم نظیر در بردارندە بخشهای محتوایی، تصاویر و تمرینهایی است که در راستای تحقق هدفهای پیشبینی شده، در ۱۲۰۰ عنوان، و ۱۴۰ میلیون نسخه برای ۱۴ میلیون دانشآموز سازماندهی، تولید و منتشر میشود.
کتاب درسی اولین، عمومی ترین و پرمصرفترین ابزار کار معلم و اغلب تنها عامل انتقال دهندە هدفها و برنامهها است. از این رو آنچه به عنوان متن درسی به مدرسه وارد میشود، باید هدفهای تربیتی را به کلاس منتقل کند و موجبات اجرای توصیهها و اصولی که به عنوان روشهای اجرایی مطلوب عرضه شدهاند را، برای معلم فراهم آورد.
در این رابطه دکتر حیدر قمری، استادیار دانشگاه فرهنگیان، مطالعهای با هدف تبیین وضعیت کابهای فارسی دورۀ دبستان از نظر صحت و اعتبار علمی انجام دادهاست.
یافتههای این مطالعه نشان میدهد: بیشتر مطالب کتابهای بررسی شده به لحاظ علمی صحیح است، اما پارهای از موضوعات صحت لازم را ندارد. مصادیق عدم صحت و اعتبار علمی محتوای این کتابها، در زمینههای توضیحات واژگانی، متن درسها، نام نامه، ویرایش، اطلاعات ادبی، کاربرد واژگان، مأخذ دهی و در ساختار کتابها، قابل دستهبندی است.
به گفته قمری، در بررسی اجمالی کتابهای درسی فارسی نیز به شواهدی مبنی بر اینکه این کتابها به لحاظ صحت، شایستۀ بررسی و اصلاحاند برمیخوریم.
برای نمونه در کتاب فارسی پایۀ هفتم (سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ،۱۳۹۶ ب، ص ۱۵۰) داستانی به نام "آدم آهنی و شاپرک" وجود دارد که متنی ترجمهای از ویتاتو ژیلینیسکای لیتوانیایی است. در واپسین بند این متن "گل" و "رایحه گل" به درخت بلوط نسبت داده شده است: "زیر آن ملافۀ سفید که درست مثل کفن بود، آدم آهنی ساکت بود ولی شب، وقتی باد از بیرون به داخل سالن نمایشگاه میوزید و با خود رایحه گلهای درخت بلوط و صدای خشخش برگهایش را می آورد…" با مشخصاتی که معمولاً از درخت بلوط و همچنین از ویژگیهای گل سراغ داریم، این درخت گل ندارد. لذا با بررسی ترجمه انگلیسی داستان معلوم شد آنچه به بلوط ترجمه شده "trees Chestnut" است، که باید به "درختان فندق/شاه بلوط" ترجمه میشد.
این محقق میافزاید: این کاستیها و نقایص به عدم صحت علمی متون درسی محدود نمیشود، بلکه گاهی نبود یا نقص پارهای از اطلاعات ضروری درک و دریافت مخاطبان کتابها را با اشکال مواجه میکند، چنان که فهم بیت زیر در درس روباه و زاغ، در کتاب فارسی چهارم دبستان (سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ،۱۳۹۶ ت، ص ۳۵) به سبب این کاستی دشوار است:
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ / نیست بالاتر از سیاهی رنگ.
ملاحظه میشود ربط دو مصراع با توجه به اصطلاح غلطانداز "بالاتر از سیاهی رنگی نیست"برای فارسی زبانان معاصر دشوار است. بر همین اساس باید توضیح داده میشد که "بالاتر"به معنای "برتر"است و مصراع دوم، برگرفته از هفت پیکر نظامی است و جای آن هم داخل گیومه است. سایر بیتهای همراه مصراع یادشده که در ستایش رنگ سیاه (سیاهی) است، در هفت پیکر از این قرار است:
در سیاهی شکوه دارد ماه / چتر سلطان از آن کنند سیاه
هیچ رنگی به از سیاهی نیست / داس ماهی چو پشت ماهی نیست
هفت رنگ است زیر هفت اورنگ / نیست بالا تراز سیاهی رنگ
علاوه بر وجود قرائنی مانند آنچه گفته شد، اهمیت و جایگاه بیبدیل کابهای درسی در نظام آموزشی، ما را به اجرای پژوهشهایی از این دست سوق میدهد؛ بنابراین، باید مهمترین ویژگی این کتابها "صحت و اعتبار علمی" باشد و هر نوع ارزشیابی یا اعتبارسنجی نیز با محوریت این امر صورت گیرد.
نتایج این تحقیق نشان میدهد کتابهای مناسب، تضمین کنندۀ کیفیت نظام آموزشی و تحقق بخش اهداف مربوط هستند. همچنین، عدم صحت جزئی یا کلی کتاب درسی نه تنها موجب تحقق نیافتن اهداف پیشبینی شده میشود، بلکه بدفهمی و درک نادرست و نهایتاً اتلاف سرمایهها و عقب ماندگی علمی را سبب میشود.
همچنین در این پژوهش آمده است: مطالب نویافته علمی، فرضیات یا باورهای شخصی، مطالب فاقد سند معتبر و مانند آن، جایی در کتاب درسی ندارد و لازم است محتوای این گونه آثار گرفته از اصول و مبانی پذیرفته شدۀ علمی باشد و پیوسته اعتبار آن مورد بررسی قرار گیرد.
به منظور دستیابی به هدف پژوهش، یعنی وضعیت کابهای فارسی دورۀ دبستان از نظر صحت و اعتبار علمی، دکتر قمری در این بخش تنها شواهد و دادههای عدم صحت کتابها را گرد آوری کرده است که در چند دستۀ زیر طبقه بندی شدهاند و به اختصار در پی میآید:
الف. شواهدی از عدم صحت و اعتبار علمی پارهای از توضیحات واژگانی:
بلور: نوعی شیشە شفاف که برای ساخت ظرف به کار میرود. اصل کلمه در صفحه ۴۵ کتاب، در "قصە تنگ بلور" آمده است. معنای ارائه شده هویت دستوری اسمی دارد، در حالی که "بلور" در این بافت "صفت" و به معنای "بلورین" است. بنابراین باید در بیان معنی گفته میشد: "ساختهشده از شیشە شفاف…". چنان که میدانیم، یک کلمه در بافتهای زبانی متفاوت، ممکن است هویت دستوریاش تغییر کند، یعنی گاهی صفت، گاهی اسم، گاهی قید و… باشد و به تبع تغییر هویت دستوری، معنایش هم تغییر کند.
ب. شواهدی از عدم صحت بخشهایی از متن درسها:
تصویر ارائه شده برای "کند") در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ،۱۳۹۶ الف، ص ۵۴) نادرست است. آنچه ارائه شده، "شانۀ عسل"است.
پ. شواهدی از عدم صحت و اعتبار علمی نام نامه (اعلام):
نامنامه، فاقد بعضی از اسامی خاص مانند "فردوسی"، "مازندران" و… است که در کتاب درسی نام آنها مذکور است همچنین گاهی میان حجم مطالعاتی که برای نامهای گوناگون آمده است، تعادل و توازن وجود ندارد.
ت. شواهدی از وجود اشکالات ویرایشی:
مادرم از فروشگاه پارچه گلدار قشنگی خریده بود" (سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، ۱۳۹۶ الف، ص ۸۱) از آنجا که همۀ فعلهای این درس ماضی ساده است، فعل این جمله نیز باید این چنین باشد؛ بر همین اساس "خرید" مناسبتر است.
ث. شواهدی از عدم صحت بخشهایی از اطلاعات ادبی:
شیر کوچولو … شیر مادرش را میخورد. با دم او بازی میکرد" بر اساس بند ۶ صفحه ۵۱ کتاب یادشده، موضوع بازی کردن بچه شیر با دم مادرش در این متن "مَثَل" به حساب آمده است. چنان که میدانیم، مَثَل عمدتاً کاربردی کلیشهای، آهنگین، مجازی / تشبیهی دارد که آموزهای تربیتی- اخلاقی هم در آن است و داستانی در پس دارد و برای تفهیم یک موضوع به کار میرود. عبارت یاد شده فاقد این ویژگیهاست، از این رو مَثَل نیست. اما شعر ایرج میرزا، مثالی مناسبتر برای این امر است که از قضا در همان منبع درسی، صفحه ۱۱۴ مندرج است:
گفت ای موش لوس یک غازی / با دم شیر میکنی بازی؟
ج. شواهدی از کاربرد ناصحیح واژگان:
کلمۀ "واژهسازی" در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی درست به کار نرفته است. در واقع معنای "بیان معنی واژه" از آن استفاده میشود؛ درحالیکه معنای آن "عمل یا فرایند ساختن واژه است، در راهنمای معلم پایۀ دوم هم این اصطلاح توضیح داده نشده است.
چ. شواهدی از اشکالات مأخذ دهی:
کتابهای فارسی اول تا پنجم فاقد کتابنامە پایانی هستند. تنها کتاب ششم منابعی در انتها دارد.
ح. شواهدی از عدم تناسب ساختار متنها و فصول:
به نظر میرسد ساختار بخشهای کتابهای درسی مبنایی پذیرفتهشده ندارند و معلوم نیست منشأ و مبنای تقسیمبندی آنها چیست. تقسیمبندی محتوا بر اساس بخشهایی چون نهادها، بهداشت، اخلاق فردی و اجتماعی، راه زندگی، طبیعت و… غیرمتداول است، زیرا اغلب این بخشها معمولاً کتاب ویژه خود را دارند؛ برای مثال مطلب "نهادها" جایش در کتاب مطالعات اجتماعی است، نه در کتاب فارسی. تبیین درس"زنگ ورزش" در زیرمجموعه این فصل نیز به عنوان نهاد دشوار میکند. گرچه خود مقوله "ورزش" در نهایت جز نهاد تعلیم و تربیت است.
در نهایت یافتههای این تحقیق نشان میدهد هرچه محتوای درسها تخصصیتر و ادبیتر میشود یا در متنها اطلاعات زبانی و ادبی بیشتری ارائه میشود، تعداد خطاها نیز افزایش مییابد. با توجه به اینکه محتوای درسی ناصحیح یا مخدوش، درک و دریافت مخاطبان را دچار اشکال و اختلال میکند و منجر به بدفهمی میشود، لازم است است مدیران، برنامهریزان و مؤلفان، زمینۀ بررسی، اصلاح و بهسازی کتابهای درسی را فراهم کنند.
این پژوهش در اولین شماره دوره ۳۵ "فصلنامه تعلیم و تربیت" منتشر شده است.