سگها (Canis familiaris) به دو دسته کلی تقسیم میشوند: ۱. سگهای آزادزی و ولگرد بدون صاحب (Feral and free ranging) و ۲. سگهای دارای صاحب (Owned and completely dependent). اما از نظر طبقهبندی جهانی سگهای وحشی و ولگرد را در شش زیرگروه دستهبندی میکنند: ۱. سگ وحشی (Wild dog)، ۲. سگ آموزش ندیده و غیراهلی (Feral dog)، ۳. سگ رها و بیخانمان (Stray dog)، ۴. سگ خیابانی (Street dog)، ۵. سگ روستایی (Village dog) و ۶. سگ گله(Shepherd dog) .
در سال ۲۰۱۳ میلادی پژوهشی را دو پژوهشگر به نامهای مکدونالد و هاگس انجام دادند که در آن به نکتههايی قابل تعمق اشاره شده است: «سگهای ولگرد بر بقای ۲۱ گونه مهرهدار در معرض خطر تاثیر سوء داشتهاند»!
دوهرتی و همکارانش بار دیگر در مقالهای که در سال ۲۰۱۶ چاپ شد، به این موضوع اشاره کرده و نوشتند: «انسانها، سگها را پس از گربهها و موشها به عنوان سومین شکارچیان مهاجم به طبیعت معرفی کردند»!
در یک پژوهش مستقل دیگر هم که بلارد و دوهرتی در سال ۲۰۱۶ به سرانجام رساندند؛ باز هم به این نکته اشاره شده که بیش از ۱۰۰ گونه جانوری در تمام دنیا از حضور سگها در زیستگاههایشان تاثیر منفی پذیرفتهاند!
در سال ۲۰۱۷ میلادی پژوهش دیگری انجام شد که نشان داد سگها در انقراض ۱۱ مهرهدار نقش داشته و در ضمن توان بالقوه ایجاد خطر برای دستکم ۱۸۸ گونه در معرض تهدید را هم دارند!
چرا سگهای ولگرد با حیاتوحش نمیسازند؟
نخستین مشکل سگهای ولگرد این است که آنها عادت به تعقیب و حتی شکار بسیاری از گونههای حیاتوحش همچون روباه، آهو، خرگوش، میش و ... دارند. از سوی دیگر ایجاد ترس، استرس و مزاحمت، انتقال بیماری، ایجاد رقابت بر سر منابع غذایی و تولد حیوانات دورگه از جمله تهدیدهايی است که به واسطه حضور آنها در زیستگاههای طبیعی بهوجود ميآيد.
تیم دوهرتی و همکارانش در این زمینه مطالعات متعددی انجام داده و به این نتیجه رسیدند که تاثیر حضور سگها در برخی مناطق بیشتر از جاهای دیگر بوده بهعنوان مثال گونههای جانوری که در جنوبشرقی آسیا، آمریکای مرکزی و کارائیب، آمریکایجنوبی، آسیا و استرالیا زیست میکنند؛ نسبت به سایرین بیشتر آسیب دیدهاند. پژوهشهايي که در سطح جهانی انجام شده، نشان میدهد که كشمكش میان سگها و حیاتوحش در ۷۸درصد موارد مربوط به پستانداران، ۱۶درصد مربوط به پرندگان، ۱۲درصد مربوط به خزندگان و کمتر از یک درصد مربوط به دوزیستان بوده است.
کاهش تاثیرات منفی ناشی از حضور سگهای ولگرد در زیستگاههای طبیعی، یکی از موضوعهاي مهم حفاظتی در دنیاست. کارشناسان معتقدند که این مسئله هم از نظر مقیاس و هم از نظر فوریت بایستي در اولویت طرحهای حفاظتی باشد اما برای اینکه بتوان اولویتبندی صحیحی در این مورد داشت، نخست باید مشخص کرد که سگها چگونه و در چه زیستگاههایی باعث از بین رفتن امنیت حیات وحش شدهاند.
البته در ایران ارزیابی جامعی در این زمینه نشده و اطلاعات موجود هم صرفا اطلاعاتی پراکنده و ناشی از ثبتهای اتفاقی بودهاند. بهعنوان نمونه پارک ملی خجیر و سرخه حصار یکی از مناطق حفاظت شده کشور است که سگها در آن حضوری شاخص دارند. تا به امروز درگيرهاي متعددی بین سگهای ولگرد و گونههای مختلف حیات وحش در این منطقه گزارش شده که آخرین مورد آن در تاریخ سوم آبانماه سال جاری بین یک قوچ و سگهاي ولگرد بوده و منجر به دریدگی ناحیه فک و دهان قوچ شده است.
یک تجربه تلخ در آفریقا
یکی از تلخترین تجربههاي ناشی از تعارض میان سگها و حیات وحش در اوایل دهه ۱۹۹۰ميلادي در پارک ملی سرنگتی کشور تانزانیا اتفاق افتاد که در آن حدود ۲۵درصد از جمعیت شیرها به دلیل بیماری دیستمپر سگسانان تلف شدند. پژوهشها بعدی نشان داد که بیماری از سيهزار سگ اهلی که در نزدیکی پارک زندگی میکردند، به شیرها منتقل شده است.
دیستمپر سگسانان یک خطر کاملا جدی است که در مورد گربهسانان درشت جثه کمتر به آن توجه شده است. این بیماری که سگها میتوانند به گربهسانانی همچون ببر، پلنگ و حتی یوز منتقل کنند، در اصل یک ويروس واگيردار است كه از طريق بزاق و تراوشهاي حيوان مبتلا به ديستمپر یا خوردن گوشت حیوان مبتلا یا ناقل پخش میشود. در ابتدا تصور بر این بود که این بیماری خاص سگهاست، درحالیکه امروز میدانیم اين بيماری در درجه اول در جمعیت سگهای خانگی و ولگرد در تمام دنيا حفظ میشود، ولی محدوده ميزبانیاش به پستانداران دریایی و گوشتخواران وحشی گسترش یافته و در حال توسعه جغرافیایی است. گفته میشود که این بیماری بر گوشتخواران وحشی بهخصوص گرگها نیز اثرگذار است. در گربهسانان بزرگ همچون پلنگ این بیماری اغلب به صورت نشانههای عصبی بروز میکند. گربهسانان بزرگ ممكن است ترسشان از انسان را از دست بدهند (مانند هاری)، ممکن است مثل زمان سرما بلرزند. تلوتلو خوردن، چرخيدن، زمين خوردن، سختی در بلند شدن از جا و افتادن همراه با تشنج، از ديگر علائم این بیماری هستند. یکی از دلایل نگرانی کارشناسان برای جمعیتهای آسیبپذیر پلنگ در ایران این است که موارد متعددی ثبت شده که در آنها پلنگ از گوشت سگ تغذیه میکرده و همین مسئله میتواند زنگ خطری جدی برای پلنگهای ایرانی باشد.
آیا راهکاری وجود دارد؟
واقعیت امر این است که مدیریت پسماند میتواند تاثیر بسزایی در کاهش جمعیت سگهای ولگرد داشته باشد. سگهای ولگرد یا آزادزی معمولا از پسماندهای انسانی تغذیه میکنند یا در صورت گرسنگی به حیات وحش حمله میکنند. سگهای ولگرد، بدون صاحب و رها در طبیعت در زیستگاههای طبیعی که قلمرو اصلی حیات وحش است، گونههایی بیگانه تلقی میشوند. بدیهی است که حذف فیزیکی سگها از بعد مسائل اجتماعی و اخلاقی موضوع بسیار حساسی تلقی میشود؛ پس بهترین راهکار همان دفع اصولی پسماندها و پرهیز از غذادهی به سگهای ولگرد است که باید همگان جدی بگيرند.
یکی دیگر از مواردی که باید در مدیریت صحیح حیات وحش به آن توجه کرد، موضوع سگهای گله است. فراموش نکنید که سگهای نگهبان و سگهای گله دو سوژه کاملا جدا از یکدیگرند. کانگالها (Kangals) یا ژرمنشپردها در اصل سگهای نگهبان هستند. آنها این قابلیت را دارند که حیوانات شکارچی که دامها را تهدید میکنند، شناسایی کنند. اما در مقابل سگهای گله مانند کولیها ((Collies نقش دیگری دارند بهعنوان مثال از آنها اغلب برای جابهجايي گله یا ساماندهی افراد گله استفاده میشود. هر دو این سگها نیازمند آموزشاند و اگر به درستی آموزش داده نشوند، میتوانند مشکلات بسياري ایجاد کنند. پژوهشها نشان داده که سگهای آموزش ندیده به دام، حیوانات وحشی و حتی انسان حمله میکنند.
جمعی از کارشناسان ایرانی و آلمانی دانشگاه گوتینگن آلمان، مطالعات متعددی را در پارک ملی گلستان در زمینه تعارض گوشتخواران و دام انجام دادهاند. بررسیهای آنها در ۳۴ روستای نزدیک پارک ملی گلستان نشان میدهد که حضور سگها در مجاورت بزها و گوسفندها لزوما به معنای امنیت نیست. یک چالش اساسی نهتنها در این منطقه بلکه در بسیاری از نقاط کشورمان این است که اغلب سگهای گله، آموزش درستی ندیدهاند. هر چقدر سگهای گله بهتر آموزش ببینند، دامهای کمتری مورد حمله قرار خواهند گرفت و بهطبع گوشتخواران کمتری هم بهدست انسانها کشته خواهند شد.
در ایران، سگهای گله بهجای اینکه در تماس مستقیم با دامها باشند اغلب در تماس مستقیم با انسانهايند و همین امر احتمال حمله گوشتخوارانی مثل پلنگها را افزایش میدهد. سگ نگهبان، باید بهترین سگ گله باشد درحالیکه دامداران ایران از همه سگهایشان برای نگهبانی استفاده میکنند. از سوی دیگر عملکرد چوپانها در رفع تعارض بسیار مهم است. چوپانان در ایران معمولا پیرند و توانایی کافی برای واكنش صحیح و نگهداری از یک گله بزرگ را ندارند و البته گاه نیز جوانانیاند که ترجیح میدهند در روستا نمانند که بدیهی است همه اینها در ایجاد تعارضها نقش اساسی خواهند داشت. چوپانهاي ایرانی معمولا با دیدن حیوان گوشتخوار سنگ پرتاب میکنند که البته کار چندان موثری هم نیست. پژوهشهايي که در آفریقا انجام گرفت، نشان داد که ادغام گلههای مختلف میتواند تاثیر بسزایی در عملکرد سگها و ایجاد امنیت داشته باشد اما در ایران اغلب گلهها از یکدیگر جدا چرا میکنند. بدیهی است که رعایت همین نکتهها به ظاهر ساده میتواند در کاهش تعارضها موثر باشد.
کارشناسان میگویند که نظر به حضور پررنگتر سگهای گله، ولگرد و بیصاحب در زیستگاههای طبیعی و یا مناطق حفاظتشده ایران؛ راهکارهای مدیریتی اصولی هم بایستي هر چه سریعتر در دستورکار قرار گیرند چراکه زمان به نفع گونههای آسیبپذیر ما از جمله یوز، پلنگ و سایر گونههای حیات وحش پیش نمیرود.