علیرضا صمدی، قلم نیوز: حسین مرعشی سخنگوی این حزب که پسرعموی همسر آیتالله هاشمی است از اعضای تاثیرگذار این جریان است که نقش او در موضع گیریهای سیاسی جریان اصلاحات، تصمیمات انتخاباتی و نحوه عملکرد اصلاحطلبان بسیار پراهمیت است.
با او درباره خیلی از اتفاقات و حوادث سیاسی کشور در گذشته و حال سخن گفتهایم.
ماجرای ریاست شما بر سازمان میراث فرهنگی چه بود؟ آیا شما سهم حزب کارگزاران در دولت وقت بودید؟
سفارش حزب کارگزاران که قطعا نبود؛ محبت آقای خاتمی بود. بنده وقتی لایحه ادغام میراث فرهنگی و سازمان گردشگری به مجلس آمد مخالف بودم و در شور اول با تذکری که دادم توانستم از دستور خارجش کنم؛ اما روزی که کرمان بودم، از رادیو شنیدم که مجدد در دستور قرار گرفته و کلیات آن رأی آورده، بعد از آن به آقای پورنجاتی رئیس وقت کمیسیون فرهنگی ۸ ماده پیشنهادی ارائه دادم و به ۳ پیشنهاد ارائه شده از سوی دولت اضافه شد و شد قانون تشکیل این وزارتخانه؛ اما فکر نمیکردم قرار باشد خودم برای اجرای قانون و تأسیس سازمان به آنجا بروم؛ بعدها فکر کردم که چرا من را برای این مسئولیت انتخاب کردند و در نطق استعفایم هم این را گفتم که چون من صندلی ثابت در مجلس نداشتم و بین صندلی ها زیاد گردش میکردم آقای رئیس جمهور تصمیم گرفتند که من را به سازمان میراث فرهنگی بفرستند.
علت حضور نزدیکان رئیس دولت نهم و دهم در سازمان میراث فرهنگی از نظر شما چه بود؟
در دوره آقای احمدینژاد، میراث فرهنگی به حیات خلوت یاران خاص آقای احمدی نژاد یعنی آقای بقایی، آقای مشایی، آقای رضازاده کرمانی و دیگران تبدیل شده بود و به نوعی همه کسانی که آنجا بودند نیامده بودند برای اداره سازمان بلکه آمده بودند که تنها در خدمت آقای احمدی نژاد باشند و به نوعی به این سازمان نگاه ابزاری کردند.
چرا اسم خاندان هاشمی و حزب کارگزاران با ثروت اندوزی درآمیخته شده است؟
ثروتاندوزی شخصی و سوء استفاده از مناصب حکومتی حتما مذموم است ولی مردم و کشور را ثروتمند کردن حتماً امر پسندیدهای است. آقای هاشمی دنبال این بودند که ایران توسعه پیدا کند و مردم ثروتمند شوند و عدهای که نمیتوانستند این را بفهمند این فضا را علیه آقای هاشمی راه انداختند. در ایران همیشه یکی از درگیریها، درگیری بیهنران با باهنران است. کسانی که هیچ هنری ندارند نمیتوانند ببینند دیگران هم هنر دارند و آنها را زیر سوال میبرند. ما تیپمون تیپی است که دلمان میخواهد ایران مدرن شود و امکان ندارد در ایران توسعه ایجاد شود بدون اینکه پروژههای بزرگ و اساسی در آن اجرا شود، آیا می توانید تصور کنید امروز اگر مترو را نداشتیم چه شرایطی ایجاد میشد و این حجم مسافر در خیابانها چه وضعیتی ایجاد میکرد. مشکل ما، مشکل آی کیومان است؛ آی کیوی ما یه مقدار بیشتر از دوستان دیگرمان است؛ مشکل کارگزاران و خانواده آقای هاشمی این است که مقداری آی کیو بالایی دارند و می فهمند که کشور را نمیتوان با توزیع پول نفت اداره کرد و نمیشود کشور را با نگهداشتن ظرفیتها و اجرا نکردن پروژهها حفظ کرد. کشور اگر میخواهد رشد کند و مردم رفاه داشته باشند زیرساختها باید توسعه یابد. اینها را ما میفهمیم و سالها هم گفتهایم.
پس شما قائل به ژن برتر هستید؟
اصلا با ژن موافق نیستم، آی کیو را همه دارند اما بعضا از آن استفاده نمیکنند. ژن برتر میشود نژادپرستی و خیلی چیز بیربطی است. بعضی دوستان ما در جمهوری اسلامی منافع کوتاهمدتشان را بر منافع درازمدت ملت ترجیح میدهند، خوب می فهمند که بعضی کارها چه تأثیراتی دارد اما مسئولیت نمی پذیرند، مثلا همین یارانهها غلط است، دولتی که پول ندارد اضافه کار کارمندانش را بدهد، دولتی که نمیتواند بدهی پیمانکارانش را بپردازد، دولتی که باید در سال یک میلیون ودویست هزار شغل در سال درست کند اما ششصد هزار شغل بیشتر نمیتواند درست کند، این دولت بیخود میکند به حساب همه از دم پول میریزد. اینها بحث مسئولیتپذیری است، آیکیو شوخی بود، مسئولیتپذیری جدی است. برخیها میفهمند اما مسئولیتپذیری ندارند و میگویند حالا چه کار دارید، فعلا پرداخت کنید؛ الان آقای نوبخت که مسوول این کار است دارد این موضوع را باری به هر جهت اداره میکند اما ما میگوییم کشوری که ۴۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد نمیتواند دلار را زیر قیمت بازار بفروشد، نمیتواند قیمت بنزین را نگه دارد، این ۴۰ هزار میلیارد را نمیشود دائم با اوراق پیش برد؛ یا من نباید به میدان پا بگذارم یا وقتی میگذارم بهترین عملکرد را باید داشته باشم. من توصیه میکنم نطق آقای هاشمی بعد از اولین تحلیف ریاست جمهوریاش را با دقت بخوانید؛ رئیس جمهور آنجا نطق میکند و میگوید این سوگندی که من میخورم چه مسئولیت هایی را متوجه من کرده و مسئولیتهایش را باز میکند و از آن نمیگذرد و میگوید مگر میشود من رئیس جمهور و حافظ استقلال کشور باشم اما کارخانجات کشور حتی برای یک شیفت تولید نیز ماده اولیه نداشته باشند. این چه استقلالی است که من بخواهم حفظش کنم؟ البته میشود خیلی راحت همراه با آنچه که مردم می پسندند حرف زد و گفت گرانی نباید باشد یا حرفهای مشابه.
برخی معتقدند حسین مرعشی نقش تأثیرگذاری در بستن لیست انتخابات مجلس و شورای شهر اخیر داشته، حرف آخر را شما در بستن لیستها زدهاید؟
با این حرفا میخواهند من را حذف کنند و زیر پای من پوست خربزه بیندازند، من یک نفرم از آن ۴۰ نفر یا یک نفر از ۷ نفر عضو هیأت رئیسه و من نقش بیشتری نداشتم. کار، کار جمعی بوده و به همین خاطر هم موفق بود. اگر میخواست یک نفر این کار را انجام دهد حتما موفقیت نداشت.رمز موفقیت ما در همین با هم بودنمان بود البته من جلوی هر اختلاف بین دوستانمان را میگیرم و سعی میکنم آن را مرتفع کنم و مثل بعضیها در صدد تشدید آن نیستم کاملا با حسن نیت با دوستان صحبت میکنم تا هیچکس از هیچکس جدا نشود. من کوچکی میکنم، خدمت میکنم تا دوستان با هم بمانند. من مطلقا خودمحوری نمیکنم و اگر اثری دارم به خاطر این است که میتوانم حرف همه را بشنوم و از حق همه احزاب و گروهها دفاع کنم؛ من هیچ تعصبی به حزب خودم که کارگزاران است ندارم و در کلان کشور حتی هیچ تعصبی روی جبهه اصلاحات ندارم و معتقدم اصولگرایان هم در این کشور یک واقعیتند و باید باشند و بارها و بارها هم گفته ام که رقیب ما باید نیرومند باشد تا ما نیرومند شویم یعنی من حتی حق رقیب را به رسمیت میشناسم.
شما انتقاداتی که به لیست امید در جریان انتخابات اخیر شورای شهر صورت می گرفت را چقدر وارد میدانید؟
در فضای سیاسی ایران مخصوصا با فضایی که امروز در فضای مجازی است و همه پچپچها و نجواها فورا منعکس میشود طبیعتا حرف زیاد زده میشود اما واقعیت این است که کار در شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان خیلی سالم انجام شد و خیلی خوب جمعبندی شد و به همین دلیل هم مردم اقبال کردند. حالا یک کسی رفته به یک خانم محترمی گفته میتوانید کمک کنید به ستادها که این هم یکی از وظایف اداره کنندگان امر انتخابات است؛ ولی اگر قرار بود منابعی جابهجا شود باید همان خانم در لیست میرفت، اینکه این خانم مدعی است که از او طلب پول کردند، من می دانم شما هم میدانید که آن فرد اگر بیشتر از این هم پول میخواستند که بیاد در لیست پول می داد اما واقعیت اینست که همه کسانی که میتوانستند با پول وارد لیست شوند در لیست نیستند و این لیست، لیست خوبی است؛ حداقل از این بابت که بعضی ها در آن نیستند، لیست خوبی است و هیچ کاسبی تقریبا در آن نیست.
پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر برخی افراد از ظهور و بروز جریان سومی در کشور صحبت میکنند، شما چقدر این قضیه را نزدیک به واقعیت میدانید؟
جریان سومی در ایران وجود ندارد و ممکن است افرادی از اصولگرایان به آقای روحانی رأی داده باشند که حتما دادهاند اما جریان سومی وجود ندارد، اگر قرار بود کسی در ایران جریان سومی درست کند مرحوم آقای هاشمی بود، جریان سوم در فضای سیاسی ایران تا به امروز نداریم و در خود دو جریان اصلی کشور طیفهای مختلفی وجود دارد، خود اصلاح طلبان طیفی هستند که از افراد میانه رو تا افراد تندرو در آن وجود دارند و در اصولگرایان هم همین است ولی جریان سومی در کشور وجود ندارد.
حزب کارگزاران سازندگی در چه دایره ای از جناح های سیاسی تعریف میشود؟
قاعدتا ما اصلاح طلبیم؛ ما اصلاح طلبی را بنیان گذاشتیم و اصلاح طلبی را ما تدوین کردیم؛ رقابت های مجلس پنجم را ما مدیریت کردیم، در مجلس ششم و در انتخابات ریاست جمهوری دور اول آقای خاتمی هم ما رکن اصلی بازی سیاست بودیم و آقای هاشمی اولین اصلاح طلب ایران است.آن زمان که ایشان دولت تشکیل داد و مسائل مهمی را از کشور حل کرد، اولین همکاری های ما با غرب و همین اروپایی که امروز سیاست اصلی ما مبادلات اقتصادی با آن هاست آغاز شد؛ آقای هاشمی در سیاست خارجی و در فرهنگ و اقتصاد نیز تحولاتی ایجاد کرد. اگر خاطرتان باشد پیش از دوره آقای هاشمی حتی ویدیو هم قاچاق بود اما پس از آن رشد سینما، رشد ویدیو و رشد دانشگاه در زمان آقای هاشمی اتفاق افتاد و سیاست های آقای هاشمی، سیاست های اصلاح طلبانه ای بود و در جبهه اصلاحات به معنی امروزی یک سری نیروهای رادیکال تری ظاهر شدند که این ها حرف های جدید زدند و این حرف ها با اقبال مردم مواجه شد و ما یعنی کارگزاران و آقای هاشمی با آن موج همراهی نکردیم چون می دانستیم که برمیگردد و این موجی است که نمی ماند و صبر کردیم تا با ملایمت آن دوستان نیز بازگشتند به جریان میانه.
آقای مرعشی ماجرای نطق جنجالی شما در خصوص افزایش دوره ریاست جمهوری در زمان آیت الله هاشمی چه بود و چرا این نطق را ایراد کردید؟
آن زمان یک فضایی بود که ما نگران آینده ایران بودیم و یک پایه کارشناسی هم داشت این بحث، البته خود آقای هاشمی از مخالفان سرسخت این موضوع بودند و یک شب من را دعوا کرد، وقتی که من از کرج به دفتر ایشان رفتم آقای هاشمی به من گفتند تو که می دانی اگر قهر از نظام تلقی نمی شد من برای دور دوم هم کاندیدا نمی شدم و بعد انتقاداتی داشتند و گفتند الان شرایط قانون اساسی ما شرایط مطلوبی نیست و رئیس جمهور باید بیاید و مسئولیت های زیادی را بپذیرد اما اختیارات لازم را ندارد و من دور دوم را چون قهر از نظام تلقی می شد انصراف ندادم و حضور پیدا کردم، تو چرا این حرف را زدی که من دور سوم بیایم؟ البته بحث های فراوانی در این خصوص وجود دارد اما مصلحت کشور نیست که بیان شود امروز ما باید متمرکز شویم با همین شرایط قانون اساسی کشور را پیش ببریم.
اگر شما معتقدید که در آن مقطع آیت الله هاشمی اقبال زیادی داشتند پس چرا در انتخابات سال ۷۶ رییس دولت اصلاحات با رای بالایی انتخاب شدند؟
چون آقای خاتمی هم مورد حمایت آقای هاشمی بود و یک بخش از رأی ایشان برای حمایت کارگزاران و دولت آقای هاشمی از ایشان بود و آن دوره هم آقای هاشمی انتخابات را برد، هرچند که آقای خاتمی رئیس جمهور شدند، اما برد برای آقای هاشمی بود و آقای هاشمی با اتکاء به محبوبیتی که داشت انتقال قدرت بعد از خود را مدیریت کرد و این خیلی فرق می کند، حتی آقای خاتمی محبوب نتوانست در سال ۸۴ انتقال قدرت بعد از خود را منتقل کند و کشور دست احمدی نژاد افتاد و این ها واقعیت های تاریخی است.
علت انتقادات جریان اصلاحات به عدم استفاده آقای رئیس جمهور از اصلاح طلبان در دولت دوازدهم را چه قدر به حق میدانید؟
من هیچ وقت نمیخواهم آقای روحانی تابع اصلاحطلبان باشد، آقای روحانی، نه خاتمی است نه هاشمی، ما چون سیاست های آقای روحانی را به نفع کشور می دانستیم و می دانیم، از آقای روحانی حمایت می کردیم. مهم این نیست که در کابینه آقای روحانی اصلاح طلب کم باشد یا زیاد، از نظر ما مهم این است که آقای روحانی سیاست هایی را که خودش قبول دارد را جلو ببرد که این سیاست ها تعامل با دنیا است، تعامل با مردم است، حمایت از بخش خصوصی است، نگاه واقعی به مسائل کشور است و اگر هم انتقادی داریم، انتقاد متوجه این است که برخی مدیران همپای سیاست های آقای روحانی حرکت نمی کنند.
اصلاح طلب از نظر من کسی نیست که الزاماً اگر در دولت باشد، به درد مردم بخورد، اصلاح طلبی که در بیرون نتواند به اندازه یک وزیر خدمت کند، اصلاح طلب نیست و به درد ما نمی خورد.
یکی از موضوعاتی که در چند وقت اخیر در تیتر اول روزنامه ها دیده می شود، موضوع پدیده شاندیز است. شما گویا جلساتی را هم با مسئولان پدیده قبل و بعد از این اعتراضات داشتهاید، موضوع پدیده از چه قرار است؟
آقای پهلوان یک روز آمد پیش من و درباره پدیده شاندیز توضیح داد، او دومین مرد در بخش خصوصی ایران بود که با او آشنا شدم که حقیقتا در قامت یک دولتمرد ظاهر شده بود، اولین کسی که دیدم چنین ظرفیتی داشت، آقای رحمان گلزار است که شهرک اکباتان را ساخته و دومین نفر این آقای پهلوان است و من غیر از این دو نفر تاکنون کسی را با این ظرفیت ندیدم.
کارهایی که پهلوان انجام داده است، نشان میدهد در اشل یک دولتمرد وارد شده، تنها انتقادی که به آقای پهلوان داشتم این بود که چرا این حجم وسیع از سرمایهگذاری را در ۵۰ هکتار زمین متمرکز کرده، این حجم سرمایهگذاری باید در ۵۰۰ هکتار زمین انجام شود و ۵۰۰ هکتار از اراضی ایران آباد شود اما گفت که زمین در اختیارم قرار ندادند.
سوال اینست که چرا ما او را زندان کردیم؟ جواب اینست که چون کار کرده؛ کسی را که دادستان، رئیس مجموعه انتخاب کرده برای مشورت پیش من آمد من از او سوال کردم که مشکل چیست؟ گفت: این پروژه کسری ندارد، مازاد دارد، اما بعضیها دلشان میخواهد این پروژه آنقدر معطل شود که بر اثر گذشت زمان کسری پیدا کند تا بتوانند اعدامش کنند. این خیلی بد است که کسی که رفته با پول مردم کسب و کار راه انداخته و بسیاری از آن سود کردهاند و ارزش افزوده ایجاد شده، زندان شود. اگر این کار اشتباه بوده، کمکش کنید و راهنماییاش کنید.
روز اول آمد یک وکالتنامه تام الاختیار نوشت و به دادستان مشهد داد و گفت این پروژه مال شما هرکار دوست دارید با آن برخورد کنید، وقتی کسی اینگونه برخورد میکند چرا باید اینچنین با او رفتار شود؟ شما فکر میکنید اگر کشور یکی یکی آدمهایی را که خلاقیت و استعداد دارند را از ریشه بزند، کشور با یک مشت آدم معمولی راه میافتد؟
آقای مرعشی گویا شما ارتباط نزدیکی با شهرام جزایری دارید. درست است؟
ایشان پیش من رفت و آمد داشت و من یکی از مدیران را برای تحقیق در مورد کارهای او فرستادم. وقتی برگشت به من گزارش داد که این آدم بااستعدادی است اما تمام کارهایش کاغذی است و اصلا کار سرمایه گذاری تاکنون نکرده است و خوب است شما راهنمایی اش کنید تا برود کارهای واقعی انجام دهد و من همین را به شهرام جزایری منتقل کردم و یکی دو جا هم در کرمان سرمایه گذاری کرد و اتفاقاً همین ها هم به دردش خورد و وقتی دستگیر شد، سرمایه گذاری های واقعی را که کرده بود توانست جواب بدهد و بدهی هایش را از محل همان سرمایه گذاری ها پرداخت کرد؛ بچه بااستعدادی است، اما عجول است و عادت کرده بود به اینکه افراد را استخدام کند و این کار غلطی است.