رییسی نه آشنایی انچنانی با مفاهیم اقتصادی دارد و نه در سوابقش بودجه، برنامه و تصمیمات اقتصادی کلان وجود داشته است. شاید مسائل مختلفی باعث حضور رئیسی شده باشد اما شعارهای پوپولیستی و اهداف بدون برنامه از طرف ایشان می تواند برای اصولگرایان یک شکست محسوب شود.
احزاب، گروه ها و جناح ها در هر انتخابات ضمن داشتن برنامه ، افراد منتخب خود را جهت شرکت در انتخابات معرفی می نمایند. در انتخابات ریاست جمهوری که بی تردید مهمترین انتخابات در همه کشورها است تلاش و برنامه ریزی احزاب به شکل مشهودتری دیده می شود بدین گونه که برنامه های چند ساله با پیش بینی های لازم با هدف گذاری مالی و فنی مشخص تدوین و آماده می شود.
از سوی دیگر نیز فردی که به عنوان رئیس جمهور توان اجرا و عملیات دارد معرفی و کابینه احتمالی نیز با توجه به ظرفیت ها و انجام جلسات و مصاحبه های مختلف پیشنهاد می شود.
در دهه های اخیر جریان اصول گرایی به عنوان یک جریان ریشه دار و تاثیرگذار برای انتخابات برنامه و کاندیدای مشخص نداشته و نداد. به طوریکه در سال 84 به صورت ضمنی احمدی نژاد اصولگرا معرفی شد و در اواخر 4 ساله دوم ریاست جمهوری، وی را اصولگرا ننامیدند.
در سال 92 نیز با چند کاندیدا این جریان دچار تفرقه شد. جریان اصولگرایی در انتخابات 96 نیز دچار انحطاط شد. این جریان با وجود داشتن نیروهای توانمند و با سابقه وزارت و مجلس، کاندیدا هایی را منتصب به خود کردند که نه سابقه مجلس و نه سابقه دولت دارند.
این جریان به صورت غیرمشخص از رئیسی حمایت می کند که نه آشنایی انچنانی با مفاهیم اقتصادی دارد و نه در سوابقش بودجه، برنامه و تصمیمات اقتصادی کلان وجود داشته است. درحالیکه افراد مختلفی از جمله باهنر توانایی و شناخت بسیار بیشتری از کشور، قوانین و اقتصاد را داشتند از نظر ها به دور ماندند.
شاید مسائل مختلفی باعث حضور رئیسی شده باشد اما شعارهای پوپولیستی و اهداف بدون برنامه از طرف ایشان می تواند برای اصولگرایان یک شکست محسوب شود . شکستی که اصولگرایان را متقاعد کرده که تلویحا و غیرمشخص از نامزد مورد نظر خود حمایت کند. در دوره های اخیر اصولگرایان نامزد مشخصی نداشتند و به دنبال جریاناتی که اغلب با چاشنی پوپولیستی توام بوده اند حرکت کردند و بیشتر بی نام و نشان و بی ردپا در حال استفاده از جریانات اجتماعی بوده اند.
مهمترین دلیل عدم معرفی نامزد کاملا مشخص، داشتن انعطاف لازم و براعت از حرکتی های پوپولیستی احتمالی در شرایط نامساعد بوده است. این جریان نمی تواند عطای جریان پوپولیستی را به لقاعش ببخشد و نه می تواند به صورت رسمی از این رویکرد حمایت کرده و از آن استفاده نماید. بدین جهت کل حرکت این جریان تحت تاثیر انحطاط و دوگانگی بوده است.
اصولگرایان هم می خواهند ژست روشن فکری و هم ژست حزب کارآمد به خود بگیرند و هم صندوق ها و مناصب را از دست ندهند. به نظر می رسد حتی پایداری ها از اصولگرایان در اهداف پایدارترند. انفعال این جریان اتفاق ناگواری است که تشکل های حزبی را تهدید می کند.
این تهدید به نفع احزاب و گروه ها نخواهد بود چرا که جریان قوی و تاثیرگذار که می تواند به عنوان ناظر عملکرد جناح مقابل مورد نقد منطقی قرار دهد را بی هویت می نماید. در این صورت بخش هایی از اصولگرایان که تندرو هستند و حرکات پوپولیستی را می پسندند، بر این جریان قالب شده و فرماندهی آنرا به عهده خواهد گرفت که این رویداد افراط و عوام فریبی را گسترش می دهد و ضمن به نابودی کشاندن جریان ریشه دار اصولگرایی تمام رقبا را و تمام احزاب را به سمت چالش می کشاند.
قطعا رقبای منطقی و قوی می توانند موجبات تقویت استخوان بندی یک حزب یا گروه شده و پایداری و استقامت آن را دوام بخشند. دوام احزاب و گروه ها و با برنامه و با استراتژی بودن آنها برای هر کشوری غنیمت خواهد بود. انحطاط اصولگرایی در صورت ادامه چالش ها و رقابت ها را از سطح عقلا به سطح افراطیون خواهد کشید و این موضوع زمینه بروز این چالش ها در کف جامعه را فراهم می آورد که در این صورت جامعه دچار یک دو قطبی چالشی در سطح جامعه خواهد بود که تا ماه ها و سال ها بعد انتخابات ادامه خواهد داشت.
نیاز است عقلای جریان اصولگرایی زمام امور این جریان را به دست گرفته و بیش از پیش موجبات ثبات و توانمندی را در بخش های مختلف و در سطوح اجتماعی دوام و قوام بخشند. باید این زنگ خطر را جدی گرفت .
کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه*