ماجرای نیم روز، فیلمی برای دوبار دیدن
علی رزاقی بهار/منتقد سینما وتلویزیون/ بعد از تمام شدن فیلم ماجرای نیم روز بیشتر از آن که به عنوان یک منتقد بخواهم نقدی بنویسم دوست داشتم دوباره فیلم را ببینم...
فیلمی خوش ساخت، وفادار به تاریخی که روایت می کند، پر کشش، دارای تریلر سیاسی و تلفیقی از مستند و روایت داستانی که به خوبی گره ایجاد می کرد و بهتر از آن گره ها را باز می کرد.
فیلم روایت تابستان سال 60 است که تا 19 بهمن همان سال ادامه دارد. روایتی از فضای ملتهب، پر تنش و خشونت باری که به شدت فضای سیاسی، اجتماعی ایران را تحت تاثیر خود قرار می دهد. درگیری خیابانی، بمب گذاری و ترور سه ویژگی ترسیمی تصاویر فیلم به همراه بازجویی، چشمانی بسته، عملیات های انهدامی خانه های تیمی، جلسات امنیتی،شنود، نفوذ، خیانت و گاه قرارها و استرس های عاشقانه که در تمام فیلم در جریان است. ماجرای خیانت سازمان مجاهدین خلق بعد از برکناری ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور وقت ایران که برای ماه ها کشور را در گردابی امنیتی قرار می دهد و در 19 بهمن سال 60 با شناسایی و انهدام عاملان اصلی این خیانت در تهران به پایان می رسد.
علاوه بر جذابیت روایی فیلم و عدم جانبداری جریانی در چندین صحنه مخاطب به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد. بازجویی از رفیق دانشگاهی و قرار کاری یا عاشقانه در ساندویچی، عملیات منافقین و ترورهای کور با تصاویر خون آلود کودک وایست و بازرسی و عملیات انتحاری عضو سازمان برای کشتن خواهر توابش همه تصاویری متفاوت در ساخت فیلم های سیاسی را در تاریخ سینمای ایران به خوبی نشان می دهد.
گریم خوب بازیگران به شدت کار را دهه 60 و انقلابی کرده است، میزانسن های خوب و فضاهای بسته فیلم برداری با دوربین متحرک از ویژگی های دیگر ماجرای نیم روز است که شما را با هیجان تا آخر در سینما نگاه می دارد و شما را برای دوباره دیدن این فیلم ترغیب می کند.