بهرام قاسمی - سخنگوی وزارت امور خارجه - در روزنامه «ایران» نوشته است: بدون تردید دو طرف اصلی توافق هستهای، ایران و آمریکا هستند، اما این بدان معنی نیست که اتحادیه اروپا و اعضای قدرتمند آن به علاوه روسیه و چین نقش کمرنگی در این توافق داشته باشند، بلکه توافق جامع هستهای یک توافق چندجانبه و بینالمللی است و همانگونه که همه طرفهای توافق در به ثمر نشستن آن نقش تأثیرگذاری داشتند، در حفظ و تداوم آن نیز نقش و مسئولیت بسزایی خواهند داشت.
در این میان اما، وضعیت اتحادیه اروپا تا حدی متفاوتتر از دیگر طرفهای توافق است و این مسأله به نقش تاریخی اروپا از زمان شروع چالش هستهای و توان دیپلماتیک بالای آن در نزدیک کردن دیدگاهها برای حصول توافق بازمیگردد.
با توجه به دشمنی میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده و مسدود بودن کانالهای دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن از زمان رخداد انقلاب اسلامی تاکنون، این اتحادیه اروپا و سه قدرت اصلی آن - فرانسه، آلمان و انگلستان - بودند که از سال ۲۰۰۳ به این سو، مدیریت دیپلماتیک و میانجیگری چالش هستهای را برعهده گرفتند. در دوره قریب به ۱۲ ساله مذاکرات هستهای و حتی پس از آنکه پرونده هستهای ایران در اوایل سال ۲۰۰۶ به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع شد، با وجود تنزل سطح مناسبات سیاسی ایران و اتحادیه اروپا و کاهش چشمگیر مناسبات اقتصادی به واسطه تحریمهای هستهای، مسأله هستهای تنها موضوعی بود که همکاری و ارتباط میان ایران و اروپا بر سر آن به قوت خود باقی ماند.
اغراق نیست اگر بگوییم اروپاییها تحول شکلی مذاکرات از مذاکره ایران با تروئیکای اروپایی را به مذاکره با محوریت گروه ۱+۵ رقم زدند و آنها بودند که چین، روسیه و آمریکا را به مسیر دیپلماسی کشاندند و راهگشای ایجاد وضعیت کنونی در مسأله هستهای شدند. نمایندگان عالی سیاست خارجی و امور امنیتی پیشین اتحادیه اروپا خاویر سولانا و کاترین اشتون و نماینده فعلی آن فدریکا موگرینی به نمایندگی از گروه ۱+۵ سهم بسزایی در حصول توافق هستهای ایفا نمودند.
اوج نقشآفرینی و هنر دیپلماتیک اتحادیه اروپا در نزدیک ساختن دیدگاههای به شدت متضاد ایران و آمریکا، خود را نشان داد. اروپاییها در متقاعد ساختن دولت واشنگتن و تغییر لحن جنگطلبانه و نشستن آن پای میز مذاکره نقش بسزایی داشتند. مسأله هستهای در طول دوره مذاکرات با ابتکاراتی در سه زمینه یعنی ایجاد تمایل به برآورده ساختن خواستههای کلیدی هر یک از طرفهای اصلی (ایران و آمریکا)؛ آمادگی برای نادیده گرفتن اختلافات اساسی میان طرفهای اصلی و در نهایت توانایی تفکیک و غیرسیاسی کردن مسائلی که پیش رو بود (تمرکز روی مسأله هستهای و رها کردن چالشهای حقوق بشر و تروریسم)، به توافق ختم شد. نقش میانجیگرانه و پیشبرنده اتحادیه اروپا در هر سه این زمینهها غیرقابل انکار است.
در نتیجه این تلاشها و اعتقاد اصولی ایران به نقش دیپلماسی و همکاری طرفهای دیگر توافق، مذاکرات هستهای در سالها و روزهایی که جهان بیش از هر زمانی در دوره معاصر خود درگیر جنگ، تروریسم، خشونتطلبی و افراطیگری است، به ثمر نشست و ناظران جهانی را امیدوار ساخت که میتوان از میان شعلههای جدل، کشمکش، تنش، جنگ، ترور و خونریزی هنوز هم به کارآمدی دیپلماسی امید داشت و جهان را از این مسیر به حل چالشهای خود رهنمون ساخت. با احترام و مسئولیتپذیری بالایی که جمهوری اسلامی ایران همواره برای پیمانها و تعهدات بینالمللی خود قائل بوده است، در طول یک سالی که از اجرایی شدن برجام میگذرد به اذعان همه طرفهای توافق، ایران بخوبی به تعهدات خود پایبند بوده، با وجود بدعهدیها و کارشکنیهای ایالات متحده بویژه در امور پولی و بانکی و حصول به پیشرفتهایی در زمینههای نفت، حمل و نقل، بیمه و کشتیرانی در یک سالگی توافق، میتوان نمره قابل قبولی به روند اجرای آن داد.
امروز اما گفته میشود و این گونه به نظر میرسد که رئیس جمهوری جدید ایالات متحده پیام اصلی توافق هستهای را که همانا اعتقاد به دیپلماسی و صلح است هنوز در ابتدای راه درک نکرده و توافق هستهای را یکسویه مینگرد و احتمالاً آن را زیر سؤال میبرد. اگرچه جمهوری اسلامی ایران برجام را یک تعهد چندجانبه بینالمللی میداند که هیچ یک از طرفها به تنهایی نمیتوانند آن را نقض نمایند و ایران پایبندی خود را همواره به آن اعلام داشته و میدارد، اما انتظار از اتحادیه اروپا به عنوان نهادی که قدرت دیپلماتیک خود را از روندهای چندجانبهگرایانه جهانی اخذ مینماید، این است که با تمام توان جلوی یکجانبهگرایی متحد سنتی خود ایستاده و به سهم خویش از توافق جامع هستهای محافظت نماید.
جمهوری اسلامی ایران بر اساس مواضع اصولی خود پس از توافق هستهای، هیچ مذاکره دیگری با آمریکاییها نداشته و بنا ندارد آن گونه که مقامات جدید کاخ سفید تمایل دارند بر سر مسأله تمام شده هستهای مجدداً باب مذاکرات را باز کند. اینجاست که پای اتحادیه اروپا و نقش دیپلماتیک آن، همان گونه که در به ثمر نشاندن مذاکرات هستهای راهگشا و مؤثر بود، یکبار دیگر و این بار در حفظ توافق و دستاوردهای آن به میان میآید. و اگر چنین است اتحادیه اروپا باید قبل از هر چیز و هر حرکتی، با استفاده از ظرفیت و شناخت دقیقتر خود از تحولات منطقه و ایران اسلامی پای پیش نهاده و به چارهجویی بپردازد. ایران و اتحادیه اروپا منافع مشترکی در توافق هستهای و دستاوردهای آن دارند. بدون تردید جهان پس از توافق هستهای برای هر دو طرف بسیار سودمندتر بوده است. همان گونه که خانم موگرینی اخیراً بیان داشته «تجارت میان اتحادیه اروپا و ایران طی سه چهارم نخست سال گذشته ۶۳ درصد افزایش یافته است. پس از حدود یک دوره طولانی رکود در روابط فیمابین، دو طرف در حال گفتوگو برای همکاریهای بیشتر در زمینههای اقتصادی، محافظت از محیط زیست، مهاجرت و فرهنگ هستند. جای هیچ شکی باقی نیست که اتحادیه اروپا باید با قدرت به برجام متعهد بماند که حاصل یک تلاش چندجانبه است.»
با این حال، باید گفت متعهد ماندن به برجام به تنهایی کافی نیست و با توجه به نزدیکی و کانالهای دیپلماتیک و لابیهای تأثیرگذاری که این اتحادیه در روابط با متحد سنتی خود ایالات متحده دارد و با توجه به نقش تنظیمکنندهای که نماینده عالی سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا در امر نظارت بر روند اجرای برجام دارد، انتظار میرود اتحادیه برای حفظ منافع مردم خود هم که شده ایالات متحده آمریکا را به پایبندی به آنچه در چارچوب برجام به آن متعهد شده، فرا بخواند. به نظر میرسد روابط ایران و اتحادیه اروپا به سوی مناسبات عمیقتر تجاری و اقتصادی و همکاریهای مشترک منطقهای در حوزه مختلف سوق خواهد یافت و همسو با وجود تمایل به توسعه و تعمیق مناسبات دوجانبه، به تداوم روند مطلوب اجرای برجام و حفظ آن پیش خواهد رفت. آشکار است که حصول برجام در خروج اتحادیه اروپا از تعامل منحصر به پرونده هستهای با تهران و برداشتن گامهایی به سوی برقراری گفتوگوهای دوجانبه بر سر طیف وسیعتری از مسائل مورد علاقه متقابل، نقش بیبدیلی ایفا کرده است.
بسط و افزایش تماسهای رسمی میان ایران و اتحادیه اروپا از لحاظ کمی و کیفی پس از برجام، اعتماد دوجانبه را تقویت کرده و چارچوبی برای پرداختن به مسائل مورد اختلافی عمیقتر در بلندمدت را فراهم کرده است. تعریف جدید روابط ایران و اروپا خود معلول حل بحث هستهای است و در صورت از میان برداشتن یا نقض توافق، همان گونه که اولین قربانی بیگناه آغاز تنش هستهای، روابط اقتصادی رو به رشد ایران و اروپا در سال ۲۰۰۳ بود، باز هم اولین قربانی، روابط رو به رشد و امیدوارکننده کنونی ایران و اروپا خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران آمادگی لازم را برای هرگونه واکنش در صورت نقض توافق دارد، اما در عین حال بدون تردید همان گونه که دیروز بهترین انتخاب دستیابی به یک توافق مرضیالطرفین بود، امروز بهترین انتخاب حفظ آن توافق است و البته باید دید اروپای امروزه چگونه میخواهد برای خود بانی نوعی از حضور و بروز نقشآفرینانهای در عرصه بینالمللی داشته باشد.