یکی از بزرگترین مشکلات فوتبال ایران همخوانی نداشتن حرفها و عملهاست. دستاندرکاران فوتبال در ایران گاهی حرفهایی زیبا و بزرگتر از خود میزنند ولی وقتی زمان عمل میرسد، پوچ بودن حرفهایشان آشکار میشود.
در فوتبال ایران تا دلتان بخواهد منتقد هست و تا چشم کار میکند در روزنامهها و سایتها و خبرگزاریها مصاحبههای ریز و درشت منتقدان را میبینید که از این و آن ایراد گرفتهاند و به قول قدیمیها "حرفهای قلمبه سلمبه" میزنند.
فوتبال ایران 15 سال است که نام حرفهای به خود گرفته ولی هیچ نشانی از آن ندارد. فقط گهگاه یکی از دستاندرکاران فوتبال فارسی حرفی از جنس حرفهای حرفهای میزند و دلها را خوش میکند. اما خوشخیالی فوتبالدوستان دیری نمیپاید و حرف بیبنیاد آن را مسئول را باد فراموشی با خود میبرد و ناپدید میکند.
همیشه در فوتبال خسته ایران از ساختن سختافزارهای مناسب، زیرساختهای حرفهای و استاندارد، اجرای قوانین بینالمللی، درآمدزایی حرفهای، قانون باشگاهداری، آیندهنگری و چه و چه حرف زده میشود ولی دریغ از یک جو عمل که بشود به آن امید بست.
در بین وعدههای پوچ و حرفهای بینتیجه، آیندهنگری، بیشتر از هر چیز گزافه به نظر میرسد. در فوتبالی که قرارداد مربیان و بازیکنان در آن بالای سه، چهار سال است و گاهی یک مربی یا بازیکنی تراز اول بینالمللی قراردادش را تا 6 سال بعد تمدید میکند، قرارداد فوتبالیستها و مربیان در ایران در بیشترین حالت از یک سال و نیم فراتر نمیرود؛ البته اگر در میان راه، این همکاری قطع نشود.
یکی از همین حرفهای بزرگ و بدون پشتوانه عملی، بستن قرارداد پنج ساله با یک مربی در یک باشگاه لیگ برتری است. این باشگاه که در طول فصل چند بار مربی خود را تغییر داد، پس از عقد قرارداد با یک مربی جوان با او قراردادی پنج ساله بست؛ قراردادی که به چند ماه هم نکشید و فسخ شد.
این یادداشت نه در حمایت از مهدی تارتار در کسوت یک مربی است و نه قصد تخریب مسئولان باشگاه راه آهن را دارد اما راه آهنیها باید بپذیرند که عملکردشان و تصمیمشان در قبال تارتار حرفهای نبود و سوال و ابهامهای زیادی ایجاد کرد.
پرسش اصلی این است که مسئولان باشگاه از عقد قرارداد پنج ساله با تارتار چه هدفی داشتند؟ آیا آنها قصد آیندهنگری داشتند و میخواستند پنج سال به تارتار جوان فرصت بدهند؟
اگر این چنین است پس نتایج این فصل راه آهن با تارتار نباید برای مسئولان باشگاه اهمیتی داشته باشد بنابراین میتوان نتیجه گرفت که قرارداد پنج ساله فقط یک شوی تبلیغاتی بوده و صرفا برای همراه کردن رسانهها با خود بوده است.
همچنین میشود این طور در نظر گرفت که مدیران باشگاه راه آهن به فکر نتیجه هستند و برایشان مهم است که در همین فصل چه نتیجهای میگیرند. در این صورت عقد قرارداد پنج ساله با یک مربی ریسک بزرگی محسوب میشود. چون این احتمال وجود داشت که بخواهند مربی را تغییر دهند. اکنون مدیران راه آهن اگر بخواهند تارتار را برکنار کنند باید پول قرارداد پنج سال را بپردازند و همین مسئله شاید باعث شود که این مربی جوان در راه آهن بماند.
در مجموع باید گفت مدیران فوتبال ایران که اکثرا دانش کافی در حوزه مدیریت حرفهای فوتبال ندارند در تصمیمگیریهای مقطعی خود عجله میکنند و بدون مشاوره با افراد متخصص تصمیمهایی میگیرند که یا خود و باشگاهشان را به دردسر میاندازند یا باعث ایجاد لطمه به حال و آینده یک بازیکن یا مربی جوان میشوند.