یأسی که هرمز علیپور از آن حرف میزند
هرمز علیپور میگوید: آنچه گاهی ما را دچار نوعی از یاس میکند قضاوت در راستای نامهایی است که به علت بضاعت مالی توانایی چاپ شیکترین کتابها را دارند و همیشه هم همینطور بوده است.
این شاعر اظهار کرد: در قدیم میگفتند شعر هنر اشراف است ولی خود من شخصا به این دریافت رسیدم که شعر در واقع هنر فرزانگان و فرهیختگان است؛ یعنی دغدغه آدمی باسواد و اهل اندیشه که به شعر هم علاقهمند است. این دغدغه به دنبال شعری است که به شکلی بتواند آرزوها و آمال خود را در آن منعکسشده ببیند وگرنه اینطور نیست که چون همه حافظ میخوانند خواننده او خوانندهای است که فهم و توقع شعری او بالا باشد.
او در ادامه تصریح کرد: آنچه امروز به نظر میرسد که شعر خواننده ندارد امری گذراست.
علیپور توضیح داد: تا شعر شاعری علاوه بر پذیرش از جانب اقلیت متخصص این کار بگذرد و در فرهنگ جامعه رسوخ پیدا کند با تمام موانع و سدهای بازدارنده از جهت مسائل اجتماعی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ تاریخی زمان میبرد.
او گفت: از افسانه نیما تا به این لحظه شاعران پذیرفتهشده ما از سه ـ چهار تن فراتر نرفتهاند. برای مثال چه کسی فکر میکرد که روزی «پرواز را به خاطر بسپار» فروغ فرخزاد خود را به هر نوع تفکری بقبولاند؟
شاعر «نرگس فردا» در ادامه بیان کرد: امروزه شاعرانی که شعرشان جان و زندگی شاعرانه دارد و زاییده نوعی سیر و سلوک بهرهمند از صداقت و کودکی است مخاطبان خود را دارند با تمام هیاهو و جدل یا جدالهایی که در فضای مجازی و حقیقی حاکم است.
علیپور همچننین اظهار کرد: از یاد نبریم که پذیرش یا قبول شاعر در فرهنگ شعری ما از قدیم تا امروز بیشتر رنگ و بوی یک نوع تاخیر را پذیرفته و بدان خو گرفته است. مثال بیاورم؛ واضح و برجستهترین نام احمدرضا احمدی است که بعد از نیم قرن شاعرانه زیستن تازه چند سالی است کتابهایش به قفسههای کتابخانهها راه یافته است؛ شاعری که در آغاز کتابهای خود را با هزینههای شخصی چاپ میکرد.