تحلیل صادق خرازی از روی کار آمدن «ترامپ»
غافلگیری از پیروزی ترامپ، بهدلیل نداشتن شناخت کافی از شکافهای امروزین جامعه آمریکاست؛ شکافهایی که ابایی ندارد از به صدرنشاندن نامزدی که مایه تمسخر همگان بود و جدیکردن شوخیها با نامزدی که حالا رئیسجمهوری شده است.
سیدمحمدصادق خرازی در سرمقاله روزنامه «وقایع اتفاقیه» مینویسد: میلیاردری، قهرمان فقرا شد؛ تازهواردی، خود را بر حزبی ریشهدار تحمیل و باوجود اکراه زعمای قوم، نامزدی حزب را از آن خود کرد و پیروز شد؛ او که با هر رسوایی و افشاگری انتظار میرفت، شعله اقبالش خاموش شده است، به ناگاه از آتشفشان صندوقهای رأی بیرون جست و حریف را ناکام گذاشت. مطرود خواص، مقبول عوام شد. یک یاغی، رئیس شد. طغیانگری علیه سیستم سیاسی ایالات متحده آمریکا در رأس آن نشست. اپوزیسیونی که پوزیسیون شد.
آوریل امسال در والاستریتژورنال از آمریکاییها پرسید: «این سیستم تابهحال برای شما و خانوادهتان چطور کار کرده است؟» اعتراضش به این بود که عدهای پشت درهای بسته، تعیین کردند چه کسی برای نامزدی حزب جمهوریخواه بهتر است؛ «بدون اینکه از مردم بپرسند چه کسی برای آنها بهتر است.» او نه سیاستمدار بود، نه جزئی از سیستم. او معتقد بود: «سیاستمداران از سیستم دفاع میکنند»، «نخبگان سیاسی که در مقابل مردم، تعداد ناچیزی هستند، در مقابل اراده آنها ایستادهاند و قدرت را قبضه کردهاند؛ چرا باید به کسانی که میخواهند اراده خود را به مردم تحمیل کنند، اعتماد کنیم.» این نظرات برای ایرانیها آشناست اما برای آمریکاییها، اعتقادات کسی است که کلید کاخ سفید را برای چهار سال در جیب میگذارد: دونالد ترامپ.
برخی نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در هشتم نوامبر ۲۰۱۶ را قیام تودهها علیه نخبگان میدانند؛ شورش عوام بر خواص؛ طغیان علیه سیستم و ستیز با سیاستمداران اما اینهمه را در زمانه و زمینهای میتوان صادق دانست که خواص، سیستم، سیاستمداران و حتی احزاب در جایگاه واقعی خود باشند. احزاب آمریکا، گویی تبدیل به قبیله شدهاند؛ خانوادههای بوش و کلینتون، احزاب جمهوریخواه و دموکرات را چون ملک طلق پدری دانسته و اجازه گردش نخبگان در آن نمیدهند؛ با این وضعیت ایستا، دموکراسی حزبی را تبدیل به نظامی الیگارشی کردهاند.
ترامپ، فرزند ناخواسته خیزش مردم آمریکا علیه الیگارشی نخبهکش است؛ هر رأی «آری» به ترامپ، یک «نه» به نظام سیاسی ایالاتمتحده است. گویی، روح جورج واشنگتن در کالبد جامعه آمریکا حلول کرده که گفته بود: مردم از تعصبات حزبی دوری کنند. حال، نامزدی با سابقه کوتاه عضویت در حزب جمهوریخواه، برخلاف خواست بلندپایگان حزب رؤسایجمهوری سابق، رسانهها و نخبگان آمریکایی، ریاست خود را با اتکا به نارضایتی از سیستم موجود تحمیل کرده است.
غافلگیری از پیروزی ترامپ، بهدلیل نداشتن شناخت کافی از شکافهای امروزین جامعه آمریکاست؛ شکافهایی که ابایی ندارد از به صدرنشاندن نامزدی که مایه تمسخر همگان بود و جدیکردن شوخیها با نامزدی که حالا رئیسجمهوری شده است. اگرچه اولین سخنرانی ترامپ پس از اعلام پیروزی در انتخابات با ادبیات دوران نامزدیاش تفاوت داشت که نشانه غلبه واقعگرایی به جای شعارزدگی است اما همین اشاره او به ترمیم زخمهای ناشی از تفرقه و تأکید بر اینکه رئیسجمهوری همه مردم آمریکاست، گویای وجود شکافهایی است که گمان نمیشود با گفتاردرمانی پر شود یا نخبگان با چنین تعارفاتی، پشت سر رئیسجمهوریای بایستند که نه منتخب آنهاست و نه مطلوبشان؛ بهویژه اینکه اگر نئوکانها احاطهاش کنند که احتمالش زیاد است، چهره آمریکای افراطی و خشن بر پیام نطق پیروزی ترامپ درباره همکاری به جای خصومت با دیگر ملتها، غلبه کند.