«عمده گافهایی که از فیلم گرفته شده را به تفضیل در این پرونده آوردهایم تا ببینیم کدام یکی از آنها واقعا وجود دارد و کدام یکی صرفا «ایراد الکی» است.
جا گذاشتن سوئیچ و موبایل- غلط
ابهام: فرد متجاوز جوراب، سوئیچ ماشین، موبایل و پولش را جا میگذارد اما کارت ماشین یا کارت ملیاش را جا نمیگذارد؟ چرا؟ چون در این صورت تصویر او که یک پیرمرد است، لو میرفت و ما در انتهای فیلم غافلگیر نمیشدیم.
چقدر درست است؟
سوال و ابهام به هیچ عنوان نمیتواند درست باشد.
چقدر نادرست است؟
سوئیچ و موبایل از جمله وسایلی هستند که معمولا کنار هم قرار میگیرند. از یک طرف به خاطر وزنی که دارند، نمیشود آنها را توی جیب نگهداری کرد و از طرف دیگر، وسایل دم دستیاند و خیلی پیش میآید که آنها را توی دستمان بگیریم و حتی در مهمانیها آنها را روی میز بگذاریم. از طرف دیگر کارت ملی، اصولا چیزی نیست که آدم دستش بگیرد و راه بیفتد برود توی خانه این و آن. اصولا یا توی منزل نگهداری میشود یا کیف پول. کارت ماشین هم که یا توی ماشین است یا کیف پول.
مسئله بعدی اینجاست که فیلمنامهنویس یا کارگردان، این حق را دارد که در ابتدای فیلم و در مرحله گرهافکنی از هر وسیلهای برای ایجاد گره در داستان استفاده کند. بنابراین نمیشود، خرده گرفت که چرا سوئیچ و موبایل را جا گذاشته و کیف پولش را با خودش برده است. این کاملا در اختیار نویسنده یا کارگردان است که قصهاش را با هر اطلاعاتی که دلش میخواهد شروع کند.
جا ماندن جوراب - غلط
ابهام: چرا مرد جورابهایش را جا میگذارد اما کتش را یادش میماند بردارد؟
چقدر درست است؟
این ابهام با توجه به شرایطی که مرد در هنگام خروج از خانه داشته، نمیتواند زیاد درست باشد.
چقدر نادرست است؟
مرد جورابهایش را داخل اتاق خواب درمیآورد و وقتی مجبور است عجلهای از خانه خارج شود، طبیعی است دوباره به آن اتاق برنگردد و دنبال جورابهایش نرود. ضمن این که پای پیرمرد داخل حمام زخمی میشود و خب کسی با پای زخمی دنبال جوراب نمیگردد.
نیامدن دنبال ماشین - غلط
ابهام: کسی که به فکرش میرسد صبح اول وقت برود و سیمکارتش را بسوزاند، چرا نصفهشب با سوئیچ زاپاس به سراغ وانتش نمیآید تا آن را ببرد؟
چقدر درست است؟
خب طبیعتا اگر پیرمرد برمیگشت و ماشین را همان نصفهشبی با سوئیچ زاپاس میبرد، قصه وارد مرحله دیگری میشد اما اگر بخواهیم خیلی منطقی با ماجرا روبهرو شویم، قطعا نمیتوانیم بپذیریم پیرمرد در آن شرایط سراغ ماشین برود.
چقدر نادرست است؟
پیرمرد در شرایطی خانه را ترک میکند که رعنا با سر و صورت خونی وسط حمام افتاده و رد خون خودش در راه پلهها باقی مانده. در واقع پیرمرد نمیداند رعنا چه وضعیتی پیدا کرده. اصلا مرده است یا زنده؟ خب چقدر احتمال وجود دارد که کسی در این شرایط، نصفهشب مجددا سر از این محله دربیاورد تا ماشینش را ببرد؟ پیرمرد قطعا احتمال نمیداده که سر و کله پلیس به میان نیامده باشد. بنابراین، این ترس وجود داشته که مامورها همه جا در کمینش باشند.
کمک نکردن اطلاعات موبایل - ۵۰ درصد
ابهام: کسی که سیمکارت گوشیاش را میسوزاند، طبیعتا اطلاعات داخل آن پاک نمیشود. بنابراین شمارهتلفنها، عکسها و اطلاعات دیگری داخل گوشی وجود دارد که آدم بتواند صاحبش را پیدا کند. چرا عماد از این جهت وارد نمیشود؟
چقدر درست است؟
در این که اطلاعات داخل گوشی بعد از سوختن سیمکارت همچنان حفظ میشود، اصلا شکی نیست. این ابهام وجود دارد که چرا عماد از طریق اطلاعات داخل گوشی برای پیدا کردن متجاوز اقدام نکرده، چون به هر حال شماره تلفن منزل هر کسی داخل گوشیاش سیو است.
چقدر نادرست است؟
عماد میگوید سیمکارت داخل گوشی سوزانده شده. بنابراین مطمئن هستیم که عماد گوشی را برداشته و برده داده دست یک آدم کاربلد، رمزش را باز کرده و متوجه شده که سیمکارت سوخته. از همین یک کد میشود نتیجه گرفت که عماد عملا بعد از باز شدن رمز میتوانسته به اطلاعات داخل گوشی دسترسی پیدا کند و قطعا کارگردان هم این مسئله را میدانسته اما میتوانیم این طور نتیجه بگیریم که حتما اطلاعاتی داخل گوشی نبوده که نتوانسته از آن استفاده کند. شاید حتی فکر میکرده با یک شماره تلفن منزل از یک شخص نمیتواند به جایی برسد. ضمن این که با توجه به شغل پدر شاگردش، گزینه پیدا کردن صاحب ماشین از روی پلاک، قطعا از پیدا کردن منزلش از روی شماره تلفن راحتتر بوده.
بیخبری نیروی انتظامی - صحیح
ابهام: وقتی کسی را با ریخت و قیافه خونی ببرند، بیمارستان، مدیریت بیمارستان اول از همه با نیروی انتظامی تماس میگیرد وگرنه که هر ضاربی میتوانست مضروب را ببرد، درمانگاه تحویل بدهد و سوتزنان بیاید بیرون!
چقدر درست است؟
این ابهام کاملا درست است. تحت هر شرایطی وقتی یک فردی با صورت خونین به بیمارستان رسانده میشود حتما بیمارستان با پلیس تماس میگیرد. شاید اصغر فرهادی بتواند عماد را یک آدم فراقانون معرفی کند ولی این آدم در ایران زندگی میکند، پس قانون باید حتما دربارهاش اعمال شود. بنابراین حتی اگر آنها هم نخواهند پای پلیس را به میان بکشند نیروی انتظامی در چنین شرایطی حتما دخالت میکند.
چقدر نادرست است؟
تنها در صورتی میتوانیم این ابهام را نپذیریم که بگوییم پلیس سراغ رعنا رفته و خودش اصرار کرده که مشکلی نیست و از کسی شکایتی ندارد. در این صورت باز هم مسئله چندان قابل پذیرش نیست چون اولین تصویری که از رعنا میبینیم، بیهوش افتاده و اصلا نمیتوانسته چنین حرفی بزند.
زنگ نزدن همسایهها به پلیس - ۵۰ درصد
ابهام: کجای ایران را سراغ دارید که در آپارتمانی تجاوز یا حملهای صورت بگیرد، کل راهپلهها را خون بردارد و هیچ همسایهای پیدا نشود زنگ بزند ۱۱۰؟ از همسایههایی که او را داخل حمام پیدا کردهاند حتی یک نفر زنگ نزد پلیس! حتی یکی!
چقدر درست است؟
این ایراد هم میتواند کاملا وارد باشد، چون همسایهها نهتنها به پلیس زنگ نزدهاند که حتی دنبال عماد هم نگشتهاند که حداقل او را در جریان بگذارند. معمولا اگر کسی را با این وضعیت در آپارتمان پیدا کنند، هیچکس جرات نمیکند، او را بلند کند. چون اثر انگشتاش آنجا میماند و خودش متهم میشود. همه میدانند این مسئله مسئولیت دارد و اول از همه با ۱۱۰ تماس میگیرند.
چقدر نادرست است؟
در فضایی که اصغر فرهادی در فیلم «فروشنده» به مخاطب ارائه میکند، همسایههای آپارتمان عماد و رعنا آدمهای قابل اعتمادی نیستند. در طول فیلم متوجه میشویم که مدام حرفهایشان را عوض میکنند یا رویکردشان نسبت به مشکلی که برای عماد و رعنا ایجاد شده به هیچ وجه دوستانه نیست. از طرف دیگر چون به روابط مشکوک داخل این خانه واقفاند، شاید حوصله دردسر نداشتهاند و برای همین پای پلیس را وسط نکشیدهاند.
کاربرد نداشتن دفترچه بیمه - ۵۰ درصد
ابهام: عماد از داخل داشبورد وانت، یک کیسه حاوی دفترچه بیمه خارج میکند. هر دفترچه بیمه عکس دارد و اطلاعات فرد داخل آن ثبت شده. پس عماد میتوانسته به راحتی به این آدم دسترسی داشته باشد.
چقدر درست است؟
این ابهام تا حدی درست است. بهه هرحال وقتی تصویر دفترچه بیمه به مخاطب نشان داده میشود، او حق دارد انتظار داشته باشد که کارگردان در طول فیلم از آن استفاده کند. وقتی عماد مدام دنبال پیدا کردن صاحب ماشین است، قطعا دفترچه بیمه میتواند گرهگشا باشد اما چرا حتی لای آن را باز نمیکند و آن را داخل کشو میگذارد؟ حتی اگر فرض کنیم که اطلاعاتی نتوانسته از داخل آن بیرون بیاورد، باز هم باید پرسید که چرا کارگردان تاکید کرده که دفترچه بیمهای داخل ماشین جا گذاشته شود؟
چقدر نادرست است؟
میشود این طور فرض کرد که عماد لای دفترچه بیمه را باز کرده و آن را زیر و رو هم کرده اما درست مثل موبایل، از داخل آن هم به اطلاعات خاصی نرسیده. این احتمال وجود دارد که دفترچه بیمه مال خود صاحب ماشین نباشد و مثلا متعلق به همسرش باشد. از روی دفترچه بیمه همسر هم خیلی سخت میشود، دنبال فرد گشت.
فرار پیرمرد بیمار - غلط
ابهام: یکی از همسایهها میگوید شوهرم تا دوید دنبالش پرید وسط خیابان و رفت. پیرمردی که قلبش ناراحت است و پایش هم جراحت دارد، چطور میتواند طوری بدود و از پلهها پایین برود که کسی امکان رسیدن به او را نداشته باشد؟
چقدر درست است؟
ایراد چندان قابل قبولی نیست.
چقدر نادرست است؟
همسایه مشخص نمیکند که همسرش چه موقعی داخل راه پله شده. فقط میگوید وقتی صدای گرومپ را شنیده آمده بیرون. ممکن است پیرمرد اصلا ندویده باشد و با همان سرعت پایین به در نزدیک شده باشد اما همسایه دیر به او رسیده باشد. از طرف دیگر هر آدمی وقتی در موقعیت ترس قرار میگیرد و احتمال میدهد که هر لحظه به دام بیفتد ناخودآگاه انرژی مضاعف پیدا میکند و در این صورت حتی یک پیرمرد با قلب ناراحت هم میتوانسته با سرعت بیشتری از آنجا فرار کند. این را هم نباید فراموش کنیم که همسایهها از ابتدای فیلم هیچوقت راست نمیگویند و شاید این مسئله را هم اشتباه تعریف کرده باشند. اصلا شاید همسایه دنبال مرد هم نرفته باشد، چون حتی اگر از دور هم او را میدید، متوجه میشد که پیرمرد است اما هیچ جا حرفی از این مسئله نمیزند.
پاک شدن پیغام تلفن - غلط
ابهام: وقتی تلفن را از برق بکشیم، پیغامهای آن پاک میشود، چطور پیغامهای بابک از روی تلفن آهو پاک نشده؟
چقدر درست است؟
به هیچ وجه درست نیست.
چقدر نادرست است؟
پیغامهای ضبط شده داخل تلفن در حافظهاش باقی میمانند و این مسئله اصلا قابل قبول نیست.