تصور کنید برای یک آزمایش ساده خون به یک مرکز معتبر مراجعه کردهاید و روزی که برای گرفتن جواب میروید، پزشک صدایتان کند و بگوید: «میشه چند لحظه خصوصی با شما صحبت کنم؟»
و این جمله زنگ هشداری را در شما به صدا در میآورد؛ شما پاسخ میدهید: «چطور؟ اتفاقی افتاده؟»
و پزشک میگوید: «نه فقط چند لحظه؛ باید مسئله مهمی را با شما درمیان بگذارم.»
وارد اتاق میشوی، گروهی از پزشکان برای مشاوره با شما دور تا دور میز مستطیل بزرگی نشستهاند.
در حالی که همه با چشم تو را دنبال میکنند، یکی از پزشکان نزدیکتر میآید و با دست به صندلی اشاره میکند و میگوید: «خواهش می کنم بنشینید.»
و تو در حالی که ضربان قلبت از رفتارهای غیر عادی تیم پزشکی به شماره افتاده است، بی آنکه سئوالی بپرسی بیاختیار روی صندلی مینشینی.
پزشکی که در بالای میز نشسته است شروع به صحبت میکند و میگوید: «متاهل هستید؟» و شما پاسخ می دهید: «بله سه تا بچه دارم.» و پزشک ادامه می دهد به پرسیدن سئوالات مختلف که تو دلیل هیچ کدامشان را نمیدانی و فقط پاسخ میدهی.
زیر چشمی حواست به بقیه پزشکان هست که با خودکار روی کاغذ چیزهایی را می نویسند و گاهی در گوشی حرفهایی را رد و بدل می کنند.
اما یک سئوال تلنگری به شما میزند، پزشک میپرسد: «همسر و فرزندانتان سالم هستند و بیماری خاصی ندارند؟» و شما پاسخ میدهید: «نه تا به امروز که چیزی نبوده است.»
بالاخره سؤال ها تمام می شود و پزشکان شروع به مشورت با هم میکنند و تو هنوز در بهت رفتارها و پرسشها به سر میبری.
بعد از چند لحظه صحبتشان تمام میشود و همه نگاه ها به سوی تو می چرخد؛ یکی از پزشکان دوباره شروع به صحبت می کند: «شما مبتلا به HIV+ هستید.» شما که انگار ضربه محکمی به سرتان وارد شده، نفستان بند میآید و ضربان قلبتان کندتر میشود.
یکی دیگر از پزشکان ادامه می دهد: «به هر حال باید این مطلب را به شما بگوییم، البته این پایان زندگی نیست و شما میتوانید مثل همه به طور عادی به زندگیتان ادامه دهید و...» و شما انگار که صداها دور شود دیگر چیزی نمیشنوید و اتاق دور سرتان شروع به چرخیدن میکند و از حال میروید.
ایدز دارید!
این شاید بدترین خبری باشد که میشود بهشما داد. اینکه ایدز دارید و باید بقیه زندگیتان را با بیماری سر کنید که هر روز ممکن است جانتان را بگیرد. تازه باید مراقب همه چیز باشید، همسر و فرزندان و اطرافیان هم که جای خود، باید جواب همه را بدهید و در آخر تنهایی، اینکه همه سعی میکنند از یک بیمار مبتلا به ایدز دوری کنند و کم کم تنهایی تنها همدم بسیاری از بیماران میشود.
همین نا امیدی باعث میشود که کار و زندگی را هم کنار بگذارید و خلاصه این بیماری میتواند زندگیتان را به کل تباه کند.
حال اگر این خبری که به شما داده اند دروغ باشد چه؟ اینکه هفت سال به خاطر بیماری ایدز تحت نظر پزشک و کلینیکهای مخصوص مبتلایان باشید و بعد از هفت سال به شما بگوید یک اشتباه در آزمایش رخ داده است و شما سالمید!
در نگاه اول شاید خوشحال شوید، ولی تکلیف خانواده و همسر و فرزندان و اطرافیان و زندگی عادی و آرامی که از محروم بودید چه؟ چطور می خواهید روزهایی را که با کابوس ایدز سر کردهاید جبران کنید؟ جوانی و سلامت و کار و شغل از دست رفتهتان چه میشود؟ آروزها و...
داستانی که واقعیت دارد
این مطلب شاید بیشتر شبیه به یک داستان تخیلی به نظر برسد، ولی عین واقعیت است، مردی که 7 سال از زندگی شیرینش را با سایه سیاه بیماری HIV سر کرده است و امروز با حضور در خبرگزاری فارس روایت تلخ زندگیاش را برای ما میگوید.
این مرد که حالا موهایش سفید است و دهه پنجم زندگی اش رو به پایان است با ظاهری خسته به بیان شرح اتفاقات افتاده پرداخت و گفت: «59 ساله متأهل و دارای سه فرزند هستم. سال 85 یکی از دوستانم که اعتیاد داشت و بدحال بود را به بیمارستان رساندم و وی را برای آزمایش HIV به آزمایشگاه بردند و بعد از اینکه مشخص شد جواب آزمایشش مثبت و مبتلا به ایدز است بیمارستان از من نیز خواست این آزمایش را انجام دهم. ابتدا به انجام این آزمایش تمایلی نشان ندادم زیرا برایم عجیب بود که فقط با انتقال یک شخص معتاد مبتلا به HIV، من نیز به این بیماری مبتلا شده باشم اما در پی تأکید بیمارستان، آزمایش را انجام داده و در کمال ناباوری با جواب مثبت آزمایشم روبهرو شدم.»
وی ادامه داد: «بعد از شنیدن جواب آزمایش دچار بهت و حیرت و شوک روحی بزرگی شده و احتمال اشتباه را در آزمایش دادم اما مسئولین بیمارستان با تأکید و گفتن اینکه احتمال خطا در آزمایش انتقال خون وجود ندارد مرا از نتیجه آزمایش مطمئن کردند و من نیز با باور اینکه دچار بیماری HIV هستم رفته رفته مسیر زندگیام تغییر یافت.»
وی افزود: «بعد از گذشت یک ماه از این موضوع به توصیه یکی از پزشکان در یکی از آزمایشگاههای بیرون از بیمارستان امام خمینی مجدداً این آزمایش را تکرار کردم و با جواب منفی آن روبهرو شدم. بیمارستان امام خمینی جواب آزمایشگاه بیرون را با این دلیل که شما در بیمارستان، آزمایش انتقال خون را دادهاید و احتمال خطا در این آزمایش وجود ندارد مجدداً من را مطمئن کرد که به این ویروس مبتلا هستم و باید تحت مراقبتهای ویژه قرار بگیرم.»
مردی که ۷ سال با اشتباه پزشکان ایدزی بود
وی گفت: «7 سال از این موضوع گذشت و به دلیل باور این بیماری زندگیام دستخوش اتفاقات ناگوار زیادی شد، خانوادهام مرا ترک کرده و وارد شدن همه فشارهای روانی زیاد سبب شد سکته قلبی کنم و در بیمارستان بستری شوم؛ و در کمال ناباوری آزمایشهای قبل از آنژیوی قلبم منفی بود و 2 باری که به عمل آنژیو احتیاج پیدا کردم و در هر دو بار آزمایش کلی قبل از عمل، جواب آزمایش HIV را منفی اعلام کردند.»
وی اظهار کرد: «این بار با یقین به اینکه بیمارستان اول در آزمایشات خود دچار اشتباه شده به بیمارستان مراجعه کرده و اتفاقات افتاده را شرح دادم. این بار کلینیک با استفاده از کیتهای آمریکایی و گرفتن آزمایشهای استانداردتر اعلام کرد که جواب منفی است.»
وی افزود: «با توجه به اینکه ابتدا این بیمارستان به من این بیماری را اعلام کرد و با توجه به 7 سالی که تحتنظر بودم و هر بار با اطمینان خاطر به من میگفتند که احتمال خطا در آزمایش انتقال خون وجود ندارد و من نیز با توجه به همه حرفهای بیمارستان و تأکیدات آنها فشارهای زیادی را تحمل کردم و مسیر زندگیام دگرگون شد، به نظام پزشکی شکایت بردم. پرونده من به کمیسیون پزشکی ارجاع داده شد و در آنجا اعلام کردند مسئول فنی وقت بیمارستان مقصر است و باید 30 درصد به شما خسارت بپردازد.»
وی گفت: « اما روند معرفی مسئول فنی توسط بیمارستان نیز سه سال به طول انجامید و هر دفعه به بهانهای این کار انجام نمیگرفت تا اینکه سرانجام با عوض شدن قاضی پرونده مرا به وزارت بهداشت و درمان برای دریافت اسم مسئول فنی ارجاع داد و به این صورت بود که مسئول فنی وقت بیمارستان مشخص شد و در حال حاضر نیز منتظر جواب قطعی کمیسیون هستیم.
منبع:فردا