اینکه اعضای یک شورای شهر دستگیر شوند یا یک شورا منحل شود ناپسند است. باید دقت بیشتری در سلامت اعضایی که انتخاب می شوند به خرج داد.
مشاور رییسمجلس گفت: در صحبت اخیرم در جامعه اسلامی مهندسین گفتم اوج رقابت ها در انتخابات مجلس رخ می دهد که هزاران نفر نامزد می شوند. این افراد یا به عنوان مستقل وارد صحنه می شوند یا به عنوان نامزد این یا آن حزب. رقابت هم سخت است. اما جالب این است که نه صاحبان لیست ها، درست افرادی را که نامزد می کنند می شناسند و نه نامزدها می دانند صاحبان لیست چه مواضع و اهدافی دارند. لیست ها رفاقتی یا محفلی بسته می شود. یادم هست یکبار حضرت آقا( مقام معظم رهبری) از عنوان' قبیله ای' برای آن استفاده کردند که نشان می داد ایشان نیز از این وضعیت راضی نیستند.
شما به همین مجلس دهم نگاه کنید. نماینده ها اغلب افرادی فرهیخته و تحصیلکرده هستند از سویی محبوب هم بوده اند که توانسته اند رای بیاورند. ابداً قصد توهین ندارم اما شما از تک تک ایشان بپرسید اقتصاد مقاومتی چیست شاید بیش از صد جواب مختلف بدهند. دلیلش چیست؟ اینکه یک تفکر منسجم پژوهش شده یک نماینده را پشتیبانی نمی کند و آنها نمی دانند باید پاسخ سئوالات خود را از کجا بگیرند. چرا؟ چون حزبی وجود ندارد.
اهم سخنان وی به شرح زیر است:
*حزب دو کار ویژه بیشتر ندارد: یکی کادرسازی و دیگری پیگیری مطالبات مردم. یعنی بایست مطالبات مردم را پیگیری، دسته بندی و اولویت بندی کند چرا که ممکن است اصلا برخی مطالبات به مصلحت کشور نباشد.
*گاهی اوقات آرای مردم پوپولیستی می شود و با یک شعار و موضع گیری، سونامی رای ها به سمت این یا آن می رود در حالیکه تلاش ما باید این باشد که رای ها مبتنی بر اندیشه و تفکر باشد. این اتفافات در غیاب احزاب می افتد و هر کسی از ظن خود چیزی می گوید و اقدامی انجام می دهد.
*این مشکل خودش را در انتخابات مجلس نشان می دهد. نمایندگی مجلس هم که مادام العمر نیست و نماینده تا بیاید خود را پیدا کند و نقاط قوت و ضعف کار خود را بشناسد 4 سالش تمام می شود و باید برود و دوباره این سیکل معیوب تکرار می شود چرا که وی پیش از نمایندگی در حزب آموزش لازم را ندیده است.
* در ایران روسای جمهوری بعد از اینکه رئیس جمهور می شوند تازه به این فکر می کنند که چکار می خواهند بکنند، و اعضای کابینه شان که باشد، تا رئیس جمهور بیاید این ها را بررسی کند 3 سال اولش تمام شده است و انتخابات بعدی کلید می خورد.
* عده ای از طرفداران و مخالفان آقای روحانی صحبت از لزوم ترمیم کابینه می کنند. ترمیم کابینه بعد از گذشت بیش از 3 سال از کار دولت یعنی چه؟ اگر وزیری خوب بوده است که بگذارید کار کند چرا که تجربه اش هم بیشتر شده است. اگر هم خوب نبوده اصلا چرا این 3 سال وقت را تلف کرده اید و تازه به این نتیجه رسیده اید که انتصاب او اشتباه بوده است.
*مشکل دیگری که نبود احزاب قدرتمند در کشور ایجاد کرده چالشی است که در برخی حوزه های انتخابیه وجود دارد. در طول این 10 دوره، بنده حوزه هایی را سراغ دارم که نام نمی برم، در این حوزه ها در هر 10 دوره افراد مختلفی به مجلس راه یافته اند. یعنی مردم به هر کسی رای داده اند در اواسط دوره پشیمان شده و در دوره بعد فرد دیگری را برگزیده اند. یعنی نماینده آن حوزه هم بنده خدا تا می آمده بفهمد مجلس چیست دوره اش سر می آمده و دیگر هم انتخاب نمی شده است.
*خیلی اوقات گرایش های سیاسی هم خیلی واقعی نیست و نردبانی برای رای آوری است.خود من فردی تشکیلاتی هستم و کار حزبی را خوب می شناسم. در همین انتخابات اخیر شاهد بودید افرادی با نردبان لیست امید به مجلس رفتند اما رای خود را به سرلیست امید ندادند. یا افرادی که زیر چتر اصولگرایی قرار گرفتند اما در مجلس اعلام استقلال کردند.
* برخی می گویند اگر این احزاب منحرف شدند باید چه کار کنیم؟ پاسخ هم این است که قوانین وضع شده در کشور بر آدم ها، نهادها، ارگان ها و احزاب حاکم است و اگر حزبی از چارچوب قانون و عمل در راستای منافع ملی خارج شد می توان با آن از تذکر تا انحلال برخورد کرد. یعنی این احزاب نیستند که بر نظام حاکمند بلکه آنها باید در چارچوب نظام کار کنند.
* انتخابات آمریکا را مشاهده کنید. هنوز چند ماه به برگزاری آن مانده اما از 2 سال پیش انتخابات درون حزبی شروع شده است. مثلا حزب جمهوری خواه بیش از 10 نامزد را از ایالات مختلف معرفی کرده و بین آنها رقابت انجام گرفت. از طریق مناظرات تلویزیونی ایالتی، نظرسنجی، مصاحبه مطبوعاتی و غیره. در نهایت هم یکی ماند و دیگران حذف شدند.
در حزب دموکرات هم شاهد بودیم که فینال بین خانم کلینتون و آقای برنی سندرز برگزار شد و پس از مدتی سندرز به شدت عقب افتاد. وی یک هفته ای در شوک بود ولی در نهایت بیانیه داد و از نامزدی کلینتون حمایت کرد. یعنی آنجا راهی وجود ندارد که کسی وارد جاده خاکی شود یا لایی بکشد. یعنی وقتی سندرز در نیمه نهایی حذف شد بگوید من حالا به حزب جمهوری خواه می روم.
*اما در ایران آدم داریم که ابتدا تلاش می کند نامش در لیست اصولگرایان قرار گیرد اگر چنین نشد می رود در لیست اصلاح طلبان قرار می گیرد و بالعکس. یا اینکه 3، 4 نفر بگویند ما کاندیدا می شویم و در نهایت به نفع یک نفر انصراف می دهیم اما جلو که رفتند به تعهدشان عمل نکنند.
*ما سیاستمداران اکثرمان می خواهیم از منافع حزبی استفاده کنیم اما هزینه های مادی و معنوی آن را پرداخت نکنیم. به طور مثال اگر اصولگرایان از من نوعی حمایت کردند اصولگرا می مانم و اگر گفتند کارت ضعیف است می روم در لیست دیگری قرار می گیرم. اصلا نسبت به حزبمان عرق و وابستگی نداریم. جالب تر اینکه وقتی رای می آوریم به همه تعهداتمان پشت می کنیم .
* *{درباره تغییر قانون اساسی} با اینکه تغییر قانون اساسی خط قرمز محسوب می شود موافق نیستم. در قانون اساسی فقط برخی اصول لایتغیر هستند. در اصل 177 قانون اساسی آمده است که دو بعد جمهوریت و اسلامیت نظام قابل تغییر نیستند. یعنی کسی نمی تواند بگوید می خواهم بعد جمهوریت نظام را به رای بگذارم تا این وجه نظام حذف شود. این قابل مراجعه به افکار عمومی نیست. ولی ممکن است عده ای بگویند مجلس به جای 4 سال 6 سال باشد یا علاوه بر مجلس ملی مجالس منطقه ای و استانی هم داشته باشیم یا فقهای شورای نگهبان به جای 6 نفر، 12 نفر باشند. این اشکال ندارد و خط قرمز هم نیست و می توان آنها را به رای گذاشت.
*حتی حضرت آقا در سخنرانی چند سال پیششان در کرمانشاه فرمودند ممکن است یک روز به این نتیجه برسیم که نظام به جای ریاست جمهوری، پارلمانی نخست وزیری باشد. یعنی به طور ضمنی تغییر برخی اصول قانون اساسی را خط قرمز ندانستند.
*جنبه دیگر قانون اساسی که قابل تغیر نیست اسلامیت آن و اصل ولایت فقیه است. اینها جزو ماهیت نظام ما است. اما فرض کنید روزی به این نتیجه برسیم به جای 3 قوه باید 4 قوه داشتیم و آن را به رای بگذاریم در این باره محدودیتی وجود ندارد.
*{درباره نقش خانه احزاب در تقویت تحزب در کشور}در واقع باشگاهی است که در آن احزاب مخالف و رقیب باید دور هم بنشینند و درباره مشترکات و اختلافات خود صحبت کنند. اما آن اوایل که خانه احزاب تشکیل شده بود برخی از اصولگرایان و اصلاح طلبان فکر می کردند که باید طیف رقیب را از این خانه اخراج کرد و کنترل آن را در دست گرفت. این تفکر جواب نداد و خوشبختانه الان طرفدار چندانی ندارد.
*به طور مثال اینکه به مردم یارانه بدهیم یا خیر ربطی به سیاست ندارد. این یک مساله ملی است که بایست فارغ از منازعات سیاسی و از بعد منافع ملی و کارشناسانه به آن پرداخت. جای این بحث ها خانه احزاب است. یا درباره چگونگی اجرای اقتصاد مقاومتی. اختلاف سر نحوه اجرای آن است و بحث سیاسی نیست. باید جلسات پژوهشی و تحقیقی مختلفی برگزار کرد و در آن روی این مسائل بحث و نتیجه گیری کرد. 90 درصد مباحث اصلی کشور غیرسیاسی و تنها 10 درصد آن سیاسی است. روی این مسائل می توان در خانه احزاب تبادل نظر و تفاهم کرد.
* اجماع صددرصدی بین سران وجود دارد. اما مساله بازدارنده برداشت های متفاوت و متعارضی است که بین مقامات از تحزب وجود دارد. درست مانند اختلافی که سر بحث ' جامعه مدنی' در بین حامیان آقای خاتمی وجود داشت. عده ای جامعه مدنی را برقراری حکومت های لائیک و ولنگاری فرهنگی و جمعی دیگر آن را مدینه النبی می دانستند. آخر هم تکلیف روشن و مشخص نشد کدام برداشت مد نظر دولت اصلاحات است.
*{درباره لزوم وجود حزب فراگیر اصلاح طلبان } وقتی صحبت از تحزب می کنیم معنا ندارد بخواهیم کشور را به صورت تک حزبی اداره کنیم. نظام تک حزبی را اصلا قبول ندارم و آن را یک نوع دیکتاتوری می دانم. در کشور ما 3 سناریو قابل تصور است. یکی اینکه دو حزب فراگیر اصلاح طلبان و اصولگرایان حاکم باشند. دیگری اینکه اعتدالیون نیز برای خود حزبی تشکیل دهند و 3 حزب قدرتمند داشته باشیم. گزینه سوم هم دو شقه شدن اصلاح طلبان و اصولگرایان به تندرو و میانه رو است که در آن صورت شاهد 4 حزب اصولگرایان معتدل و تندرو و اصلاح طلبان معتدل و تندرو خواهیم بود.
* اتفاق خیلی خوبی در انتخابات اخیر مجلس در تهران افتاد. در تهران عملا رقابت بین دو لیست امید و اصولگرایان بود. افراد اصلا با یکدیگر رقابت نکردند و مردم به لیست ها رای دادند. فاصله رای بین نفرات اول تا 30 هر لیست نیز تصدیق کننده این ادعاست.این کار حزبی خیلی قوی بود. افرادی هم که انتخاب شدند اغلب ناشناخته بودند. فقط چند نفر اول هر لیست سرشناس بودند . یکبار که این موضوع را در جمعی گفتم مرا مواخذه کردند که چرا به ما توهین می کنی. پاسخ دادم اتفافا این نقطه قوت انتخابات امسال بود. در همه جای دنیا هم افراد سرلیست معروفند و بقیه به اعتبار آنها رای می آورند.
*در انتخابات مجلس دهم حرکتی بسیار قوی به سمت تحزب برداشته شد چرا که مردم به لیست ها و امضاها رای دادند نه به افراد درون لیست.
*{ درمورد آزاد بودن نسبی انتقاد از دولت ها} انتقاد گاهی نقد است و گاهی تخریب. در مورد قوه قضائیه اما باید گفت اگر قاضی یک دادگاه حتی به اشتباه حکمی را درباره پرونده ای صادر کند حتی رئیس قوه قضائیه نیز نمی تواند آن را باطل کند یا تغییر دهد. معترض آن حکم نیز تنها می تواند از طریق فرآیندی قانونی تقاضای تجدید نظر کند تا موضوع بررسی شود.
*یعنی اگر تا آخر پرونده هم یک قاضی حکم اشتباهی را صادر کند معترضان این حکم نمی توانند جلوی دادگاه تحصن کرده و خواهان عزل قاضی شوند. فقط طبق ماده 18 آیین دادرسی اگر رئیس قوه قضائیه احساس کند در حکمی 'خلاف شرع بین ' اتفاق افتاده است می تواند حکم را به دادگاه تجدید نظر برای بررسی و صدور رای ارجاع دهد و خود از نظر قانونی مجاز به تغییر حکم نیست.
*اما اینکه بگویند قوه قضائیه چندان کارآمد نیست و اطاله دادرسی دارد و غیره اشکالی ندارد و به نظرمن حتما باید یک مقدار حاشیه تحمل خود را بالا برند. من هم معتقدم این حاشیه تحمل کم است.
*{ در مورد ادعای عطریانفر مبنی بر اینکه باهنر تنها رقیب روحانی در جبهه اصولگرایی برای انتخابات 96 است} البته من نمی دانم نیت و دلیل ایشان از این اظهار نظر چه بوده است اما اگر می خواستند از بنده تعریف کنند از ایشان تشکر می کنم. ولی بنده به طور قطع، نامزد ریاست جمهوری سال 96 نخواهم شد.
*{برنامه برای انتخابات شورای شهر }به امید خدا در حال کلید زدن انتخابات شوراها هستیم. شوراها بعد از گذر 4 دوره از فعالیت آنها به یک بلوغ خوب رسیده و کاستی ها و نقاط قوت آن نیز مشخص شده است. البته یکی دو اشکال به تازگی پیش آمده است. چون اخیرا انتخاباتهای کشور را تجمیع و دو به دو در یک روز برگزار کرده ایم مشکلاتی پیش آمده است. مثلا انتخابات شوراهای سال 92 تحت الشعاع ریاست جمهوری قرار گرفت و افکار عمومی روی آن تمرکز کرد. سیاست ورزان هم خیلی به آن بها ندادند و غفلت بزرگی صورت گرفت چرا که انتخابات ریاست جمهوری مهم بود. اما توصیه ام به فعالان سیاسی این است که به طور جدی به انتخابات شوراهای سال بعد بپردازند. البته ما در مجلس کاری کردیم که شاید هم اشتباه بود و آن افزایش اعضای شوراها بود. اواخر دوره قبل هم آمدیم و تعداد اعضا را کم و مثلا 31 عضو شورای شهر تهران را به 21 نفر کاهش دادیم.
*نظر ما این است که شوراها نباید یک مرکز سیاسی تلقی شود بلکه باید مرکزی برای کارآمدی و مدیریت شهری باشد تا بتواند شهرها و روستاها را خوب اداره کند. شهردار هم که به نوعی فرماندار شهر است و بایست شهر را اداره کند نباید با اعضای شورا کل کل یا خدای ناکرده بده و بستان و باج گیری و باج دهی داشته باشد.
*متاسفانه در این دوره شاهد بروز مشکلاتی در شورای چند شهر بزرگ بودیم. من اصلا نمی خواهم قضاوت کنم که آیا آنها مجرم هستند یا خیر؟ اما اتفاقاتی که افتاده بد است. اینکه اعضای یک شورا دستگیر شوند یا یک شورا منحل شود ناپسند است. به نظر می رسد بایست دقت بیشتری در سلامت اعضایی که انتخاب می شوند به خرج داد. کسانی هم که توسط مردم برگزیده می شوند باید نیتشان واقعا خدمت به مردم باشد. ما اصولگرایان در تلاش هستیم تا سازمان رای مان را برای انتخابات شوراها درست کنیم.
* اگر ما حزب داشتیم از 6 ماه تا یکسال قبل از انتخابات نامزدهای نهایی ریاست جمهوری مشخص بودند.رای های پوپولیستی هدفدار نیست و تنها دنبال منافع آنی و کوتاه مدت است.
*{در مورد سخنش درباره مصلحت عدم حضور احمدی نژاد در انتخابات 96}گفتم ایشان احتمالا نامزد نمی شوند ولی اگر بشوند موضوع را بررسی می کنیم. در مجموع فعلا منتظرم تا ببینم اوضاع چگونه پیش می رود و موضع مثبت یا منفی درباره کسی نمی گیرم.
* یکی از من پرسید آیا شما از آقای روحانی حمایت می کنید گفتم شروطی برای این کار داریم. یکی از آنها این است که کشور از رکود عبور کند. دولت آقای روحانی واقعا طی این 3 سال کارکرده و زحمت کشیده است اما رکود همچنان مردم را آزار می دهد. اقتصاد خانوارها و بنگاههای اقتصادی ما هنوز از رکود عبور نکرده اند. در پاسخ به آن دوست گفتم اگر این شروط رعایت شد از ایشان حمایت می کنیم اگر هم نشد ایشان را با دیگر گزینه ها مقایسه می کنیم تا ببینیم ریاست جمهوری کدام گزینه به نفع مصالح ملی است و کدام دولت می تواند کارآفرینی کند.
*اگر فردی را برای ریاست جمهوری خیلی مفید بدانیم ولی بدانیم رای نمی آورد دلیلی ندارد از وی حمایت کنیم. یعنی یک سکه دورو است که یک سوی آن میزان رای آوری و محبوبیت و سمت دیگر کارآمدی است. طبیعی است اگر کسی کارآمد باشد اما محبوب نباشد مورد حمایت ما قرار نمی گیرد و می توان در پست های دیگری که نیاز است از وی بهره گرفت.
*{درباره سخنش درمورد اینکه احمدی نژاد رای خودش را دارد و نمی تواند آن را به فرد دیگری منتقل کند}ما افرادی را در کشور داریم که یک چهره کاریزماتیک پیدا کرده اند یعنی هم خودشان محبوبند هم افکارشان. بعضی اما خودشان محبوبیت دارند اما افکارشان طرفدار چندانی ندارد. در انتخابات مجلس هم دیده ایم که صلاحیت یک نامزد به دلیلی احراز نمی شود اما وقتی وی کاندیدای دیگری را مورد حمایت قرار می دهد نفر دوم رای می آورد. یعنی رای نامزد رد صلاحیت شده به تایید صلاحیت شده انتقال می یابد. اما برخی هستند اگر خودشان باشند رای می آورند اما اگر از نامزدی دیگر حمایت کنند وی رای نمی آورد.
*آقای احمدی نژاد جزو دسته دوم است. وی رای خود را دارد و من این را که ایشان بتواند با حمایت از نامزدی رای خود را به وی منتقل کند در ایشان نمی بینم.
*اینکه گفته بودم آقای روحانی در دوم رای نمی آورد منظورم شخص ایشان نبود. البته تا به حال نداشته ایم که کار رئیس جمهور مستقر به دور دوم انتخابات کشیده شود. اما با توجه به شناختی که دارم مردم ایران نوطلب و طالب تغییر هستند و اگر قرار باشد آقای روحانی رای بیاورند انشاء الله باید همان مرحله اول رای بیاورد و کار را تمام کند.