۴۶ ساله است و مدیرکل مستعفی دفتر موسیقی وزارت ارشاد. او از معدود مدیران وزارت ارشاد است که در حوزه تحت مدیریت خود به معنای واقعی کلمه متخصص بود. او نوازنده چند ساز سنتی و آهنگساز بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی است. همین یک هفته پیش بود که پای نامه چند هزار موسیقیدان ایرانی به رئیسجمهور در باب لغو کنسرتها و انتقاد از عقبنشینی وزیر ارشاد را امضا کرد. «پیروز ارجمند» از دیماه ۱۳۹۲ تا تیرماه ۱۳۹۴ بر کرسی مدیریت تکیه زد اما بهیکباره استعفا داد. در زمان استعفا و چندی بعد از آن، سخنان بسیاری در رسانهها مبنی بر علت استعفای ارجمند مطرح شد، اما او در گفتوگو با «آرمان امروز» برای نخستین بار دلایل واقعی استعفای خود را از سمت مدیر کلی دفتر موسیقی وزارت ارشاد مطرح میکند. از سوی دیگر، ارجمند معتقد است که در سالهای مدیریت او، ۳۰۰ کنسرت در مشهد برگزار شده که او حاضر به ارائه مستندات آن است. در ادامه مشروح گفتوگوی «پیروز ارجمند» با «آرمان امروز» را میخوانید:
شما جزو چند هزار موسیقیدانی بودید که نامه به رئیسجمهور در باب معضل کنسرتها و عقبنشینی وزیر ارشاد را امضا کردید. ایده نگارش نامه به آقای روحانی از کجا شکل گرفت؟
من از کم و کیف نگارش نامه مطلع نیستم و مثل بسیاری از دوستان، امضاکننده بودم؛ اما بعد از اتفاقاتی که در ماههای اخیر رخ داد، خصوصا موضعگیری آقای علم الهدی و بعد ازآن هم، تمکین آقای جنتی، انتظار میرفت که جامعه موسیقی واکنشی نشان دهد و شخصا خیلی خوشحالم که جامعه موسیقی به شکلی دموکراتیک و قانونی تصمیم گرفت مطالبات خود را از رئیسجمهور بخواهد و ایشان را وادار کند که به قانون اساسی رجوع کرده و از اختیارات خود برای حل مساله موسیقی استفاده کند؛ اما اگر من نامه را مینوشتم، بهغیراز رئیسجمهور، مقامات دیگری را نیز مخاطب قرار میدادم و مضامین و خواستههای مختلفی را مطرح میکردم.
مثل چه کسانی؟
ازجمله قوه قضائیه و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه.
چرا شورای سیاستگذاری ائمه جمعه؟
چون شورای سیاستگذاری ائمه جمعه باید در مورد سخنانی که ائمه جمعه در تریبونها میزنند و برخی از این سخنان هم گاه قانونی نیست، واکنشی نشان دهد. از طرف دیگر، همزمان با امامجمعه مشهد، شاهد بعضی موضعگیریها از سوی ائمه جمعه سایر شهرها هم بودیم. چه در راستای تقاضای آقای علم الهدی و چه در مقابله با آن.
در این نامه، موسیقیدانان خواستار اقدامی «عملی، روشن و الزامآور» از سوی رئیسجمهور شدند. فکر میکنید که آقای روحانی در واکنش به این نامه پاسخی عملی، روشن و الزامآور خواهند داد؟
بعید میدانم که آقای روحانی پاسخی به این نامه بدهد. چون پیش از این پاسخ خود را ارائه دادند. به نظر من یکی از کارهایی که آقای روحانی بهعنوان پاسخ عملی به این نامه میتوانند انجام دهند، این است که در سیستمهای مدیریتی تحت نظر خود تجدیدنظر کنند. شخص رئیسجمهور و دستگاههای زیرمجموعه ایشان نظیر بازرسی ریاست جمهوری باید نظارت بیشتری بر این سیستمها اعمال کنند.
سخنگوی وزارت ارشاد گفته است که در ۱۱ سال اخیر، هیچ کنسرتی در شهر مشهد برگزار نشده است. شما که قریب به دو سال مدیریت کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد را عهدهدار بودید، این موضوع را تایید میکنید؟
این مساله، ناشی از بیاطلاعی از وضعیت موسیقی است. من کاملا این موضوع را رد میکنم. در دورهای که من مسئولیت دفتر موسیقی وزارت ارشاد را بر عهده داشتم، در سالهای ۹۲ و ۹۳، بیش از ۳۰۰ کنسرت در مشهد برگزار شد و همه این کنسرتها هم در کمال آرامش برگزار شد و هیچ مشکلی هم نداشت. به همین جهت، من چنین ادعایی که در ۱۱ سال اخیر در مشهد کنسرتی برگزار نشده است را تکذیب میکنم و اعلام میکنم که بههیچعنوان صحت ندارد. معتقدم که احتمالا سخنگوی آقای وزیر نسبت به مجموعه وزارت ارشاد و مجوزهایی که صادر میشوند بیاطلاع هستند.
احتمال میدادید که آقای جنتی در موضوع برگزاری کنسرت در مشهد عقبنشینی کنند؟
بله، برای من کاملا پیشبینیشده بود. بهعنوان نمونه، ما در بخش برگزاری کنسرتهای گروههای خارجی در ایران، این مشکل را داشتیم. از طرفی، نیروی انتظامی محدودیتهایی را اعمال میکرد. به این بهانه که این گروهها باید ویزای کار داشته باشند؛ اما آقای وزیر آنطور که باید و شاید، ما را موردحمایت قرار ندادند. درحالیکه وقتی ما صحبت از دیپلماسی فرهنگی میکنیم، رفتوآمد فرهنگی مطرح است. رفتوآمد فرهنگی هم صرفا به این معنا نیست که سفارتخانهها، بعضی گروهها را دعوت کنند تا در تالار وحدت اجرا داشته باشند. بلکه بسیاری از کشورهای مشترکالمنافع میتوانستند جزو این گروه قرار بگیرند؛ اما در حال حاضر چنین چیزی را شاهد نیستیم و رفتوآمد فرهنگی را نمیبینیم. بیشتر رفت هست تا آمد! به نظر میآید که آقای جنتی باید حمایتهای قاطعانهتری در این بخش انجام میدادند. نکته بعدی این است که شیوهنامه برگزاری کنسرتها، بعد از قریب به دو سال ابلاغ شد. درحالیکه این شیوهنامه، بسیاری از معضلات را در این حوزه حل میکند. مورد بعدی که میتوانم به آن اشارهکنم آن است که اتفاقات اخیری که در حوزه کنسرتها رخ داد، در وزارت ارشاد آسیبشناسی نشد.
شما چه راهکارهایی برای رفع معضل رفع کنسرتها دارید؟
اولین راهکار عملی لغو کنسرتها، ممنوعیت برگزاری کنسرت در سالنهای ورزشی است که تبعات بسیار ناخوشایندی دارد. آقای وزیر بهطور جدی باید در این مورد ایستادگی کنند. مطمئن هستم که مخالفتهایی، خصوصا از طرف برگزارکنندگان کنسرتها صورت خواهد گرفت؛ اما در این مورد، مصالح عمومی هنر و فرهنگ کشور و مردم ارجح از خواسته برخی از افراد است که صرفا خواستههای مادی است! یکی دیگر از اقداماتی که باید در دستور کار قرار بگیرد این است که وزارت ارشاد در طرحی بسیار جدی، باید ساخت سالنهای استاندارد موسیقی را شروع کند. من در جلساتی که با برخی از منتقدان برگزاری کنسرتها داشتم، آنها به مواردی اشاره میکردند که من هم بهعنوان یک موزیسین حرفهای به آن باور دارم. شأن موسیقی در سالنهای کنونی رعایت نمیشود. این در صورتی است که ما هنوز سالنهای استاندارد موسیقی و کنسرت نداریم. یکی از کارهایی که وزارت ارشاد باید سریعا و در طرحی ضربتی انجام دهد، این است که سالنهای استاندارد بسازد. ظرف چند سال گذشته در تهران، دهها سالن حرفهای تئاتر ساختهشده اما دریغ از یک سالن حرفهای موسیقی! سالنهای موجود هم استاندارد نیستند. بهطور مثال، سالن میلاد نمایشگاه در تهران، سالنی است که مشکل ایمنی دارد و اگر اتفاقی در آن سالن رخ دهد، عواقب بدی خواهد داشت. این سالن یکی از غیراستانداردترین سالنهای موجود در تهران است. برج میلاد سالن مناسبی است؛ اما تالار وحدت که قرار بود به مدد موسیقی ملی ایران بیاید، تبدیل به بنگاه کسبوکار شده و بیش از آنکه حامی باشد، در حال درآمدزایی است. این در حالی است که قرار بود این سالن، برای حمایت از موسیقی باشد. درعینحال، در تغییر مدیریت بنیاد رودکی دقت لازم در انتخاب مدیریت جدید صورت نگرفت و به نظر من و همهکسانی که در این زمینه سابقهدارند، عملکرد چندماهه مدیرعامل جدید ثابت کرده که واجد صلاحیت لازم برای مدیریت بنیاد رودکی که مجموعه تالارها را در اختیار دارد، نیست. یکی از کارهای دیگری که باید وزارت ارشاد در موضوع راهکارهای عملی رفع معضل لغو کنسرتها انجام دهد، شیوهنامهای است که مدون کردیم. این شیوهنامه تکلیف همه را روشن کرده است؛ یعنی اگر امروز اعتراضاتی نسبت به برگزاری کنسرتها اعلام میشود، بخشی از این موارد در شیوهنامه اصلاحشده است. این شیوهنامه باید جنبه اجرایی بگیرد و به همگان اعلام شود و مسئولیتها هم تفکیک شود. نکته بعدی این است که به نظر میآید مدیران ستادی در وزارت ارشاد، بیشتر مدیریت اداری انجام میدهند تا مدیریت میدانی و هنری. در این زمینه من معتقدم که وزارت ارشاد منفعل عمل میکند و مدیران ستادی وزارت ارشاد سفرهای بسیار کمی به استانها دارند. درحالیکه باید بسیاری از کارهایی که انجام میشود را از نزدیک نظارت کنند. خیلی از این کارها مثبت بوده است. در مقابل هزاران صفحه گزارشهایی که به دفاتر ائمه جمعه فرستاده میشود، وزارت ارشاد آنچنانکه باید و شاید قدرتمند عمل نمیکند که گزارش فعالیتهای خود را بهصورت مستمر ارائه دهد. راهکار عملی دیگری که وجود دارد آن است که از موسیقی ملی حمایت شود. در حال حاضر، حمایتی از موسیقی ملی صورت نمیگیرد. بهعنوان نمونه، یک هفته موسیقی نواحی در مجموعه آزادی اجرا شده است. اینکه عزمی جدی برای حمایت از موسیقی ملی و نواحی ایران محسوب نمیشود. عزم جدی آن است که مساله بیمه این افراد بهطورجدی حل شود و مساله تاسیس سراهای موسیقی سنتی بهطورجدی در دستور کار قرار گیرد. وزارت ارشاد باید نگاه صدقهای را از فعالان عرصه هنر بردارد. هنرمندان کرامت و شأن خود را دارند و نیازی به حمایت صدقهای ندارند اما نیاز دارند که عرصه کسبوکار برای آنها فراهم باشد. اگر به این موارد پرداخته شود، بسیاری از معضلاتی که امروز در بحث برگزاری کنسرتها وجود دارد، حل خواهد شد. چون بعضی از این کنسرتها، اصلا شرایط و شأن برگزاری کنسرت را رعایت نمیکنند؛ چه آن گروهی که اجرا میکند و چه مخاطبی که در آنجا حضور پیدا میکند. اگر همه این موارد را در کنار هم قرار دهیم، بهانهای به دست بسیاری دادهایم که موسیقی را مستمسکی برای بعضی از خواستههای خود قرار دهند؛ اما امروز این بهانه دادهشده و هرکسی که از راه میرسد، نظری میدهد و اتفاقات امروز، حاصل بیتوجهی وزارت ارشاد نسبت به موسیقی و موسیقیدانان است. من این راهکارها را ارائه دادم اما تقریبا در یک سالی که از وزارت ارشاد جدا شدم، هیچگاه از من یا سایر مدیران قبلی برای کمک به حل این مسائل استفاده نشده است. وزارت ارشاد باید بهجای اینکه ماده ۲۰ نیروی انتظامی را اصلاح کند که هیچ کاربردی در لغو کنسرتها ندارد و قبلا اعمال میشده، به راهکارهای جدی و عملی بیندیشد. اینکه وزارت ارشاد هنوز برای آسیبشناسی و رفع این معضل به سراغ متخصصان نرفته است، نشان میدهد که عزم جدی برای اقدام کارشناسی در عرصه فرهنگ و هنر وجود ندارد.
ریشه معضل «لغو کنسرتها» را در کجا میبینید؟
کلیدیترین مساله این است که ما در عرصه برگزاری کنسرت، بهانه به دست افرادی دادیم که خواستار لغو کنسرتها هستند. بخشی از این بهانهها جدی است. وقتی کنسرتی در سالنی برگزار میشود که در آنجا ناهنجاریهایی صورت میگیرد و فیلمبرداری میشود، طبیعی است که نه الان، بلکه همیشه چنین بهانهای وجود خواهد داشت.
این ناهنجاری از جانب مخاطبان است؟
دو وجه دارد که مخاطب یکی از آنهاست. وقتی مخاطب جوانی در سالن ورزشی قرار میگیرد، درجایی که فضای آن انسان را به هیجان و پایکوبی تشویق میکند، طبیعی است که خیلی از این جوانان دست به چنین کاری میزنند. این ناهنجاریها هم در سالنهای ورزشی که کنسرت در آنها برگزار میشود، بروز پیدا میکند؛ اما در سالنهایی که مناسب برگزاری موسیقی هستند، سالن بهگونهای طراحیشده که این ناهنجاریها تقریبا رخ نمیدهد یا بسیار اندک است. قریب بهاتفاق گزارشاتی که از ناهنجاریها به من میرسید در سالنهای ورزشی بود. این نکتهای است که بهانه به دست بسیاری از افراد داده است. وقتی فیلمها یا عکسیهایی توسط برخی از نهادها به من ارائه میشد تا شرایط کنسرتها را نشان دهند، من حرفی برای گفتن نداشتم! چراکه این ناهنجاری صورت گرفته بود. از طرفی، هیچکس هم پاسخگو نبود. این موضوع در قانون پیشبینینشده بود؛ اما ما در شیوهنامه، مسئولیت افراد را مشخص کردیم. این نکته بسیار مهم است. وزارت ارشاد باید سالنها را محدود به سالنهای استاندارد کند و مسئولیتپذیری را اعلام کند. بعد از مدتی، کنسرتها به سمت سالمسازی پیش خواهد رفت. در کنار این موضوع، فرهنگسازی هم باید صورت بگیرد. بسیاری از مردم ما هنوز نمیدانند که وقتی وارد سالن کنسرت موسیقی سنتی یا کلاسیک میشوند، باید لباس رسمی بپوشند و از بردن خوراکیهایی مثل چیپس و پفک خودداری کنند! این تنها یک نکته است و نکات بسیار دیگری نیز وجود دارد. چون مردم این نکات را نمیدانند، وقتی ناهنجاریهایی رخ میدهد، مستمسکی برای بهانهجویی بهانه جویان میشود. بحث من این است که دست وزارت ارشاد در بسیاری موارد بسته است. چون این ناهنجاریها رخداده و ما بهانه را به دست دیگران دادهایم. وجه دوم این است که ما خوانندگانی را داشتیم که روی صحنه، مردم را تشویق به پایکوبی و شادی مضاعف میکردند! گاهی اوقات این موضوع دستمایهای میشد تا هنجارشکنان، هنجارشکنی کنند. این موارد را من بارها به خوانندگان تذکر داده بودم که آنچه در شان یک هنرمند ایرانی است را رعایت کنند. در بسیاری موارد، مجوزهایی که من صادر میکردم منوط به آن بود که گزارش کنسرت قبلی آن هنرمند بیاید و ما ببینیم که همه موارد در حد استاندارد بوده است.
دادستانی تهران سه پیشنهاد برای حل معضل کنسرت در تهران ارائه داده بود که شامل تضمین ارشاد، تضمین استانداری یا فرمانداری و ضبط کنسرت توسط پلیس میشد. به نظر میرسد که این پیشنهادها، موارد جدیدی نیست و قبلا هم وجود داشته است.
در مورد ضبط کنسرتها توسط پلیس باید گفت که تمامی سالنها موظف به نصب یک دوربین لانگ شات و عمومی هستند. طبق قوانین اماکن نیروی انتظامی تمام سالنها را مکلف کرده که چنین دوربینی را نصب کنند و در حال حاضر هم انجام میشود. در باب ورود استانداری یا فرمانداری نیز اداره اماکن و نیروی انتظامی، ضابط انتظامی است و نماینده آن فرمانداری و استانداری است. این بدان معنی است که آن استانداری یا فرمانداری در حال انجام کار است. در بسیاری از استانها، مجوز کنسرتها را به شورای فرهنگ عمومی شورای تامین برده و در آنجا مجوز صادر میشود. مصلحت مدیرکل این است که چنین کاری انجام دهد و چنین هم میشود.
وقتی قرار است مدیری برای یک مجموعه تعیین شود، این تاکید وجود دارد که کسی مدیریت را بر عهده بگیرد که در آن زمینه دارای تخصص باشد. شما در حالی مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد را بر عهده گرفتید که خود یک موسیقیدان حرفهای هستید. در آن زمان هم خیلی از آقای جنتی برای انتصاب شما تقدیر و تشکر شد؛ اما میخواهم بدانم که چرا پیروز ارجمند از وزارت ارشاد جدا شد؟
بله، بسیاری از موسیقیدانان خوشحال بودند از اینکه من در راس دفتر موسیقی قرار گرفتم. اتفاقات خوبی هم در مدتزمانی که من مدیریت را بر عهده داشتم، رخ داد. من مایل به ادامه همکاری با وزارت ارشاد بودم. چون با برنامه به وزارت ارشاد رفته بودم و بعضی از برنامههای من حداقل سه سال زمان میبرد که به ثمر برسد؛ اما در میانه راه، به دلیل فشارهایی که از طرف خانه موسیقی و عدم همکاری که از سوی مجموعه داخلی وزارت ارشاد با من صورت گرفت، عدم اختیارات در مباحث مالی و اداری و تصمیمگیریها، درحالیکه قانونا این اختیارات به مدیرکل دفتر موسیقی دادهشده، باعث شد که من عملا نتوانم کاری انجام دهم. از طرفی هم باید بگویم که عرصه مدیریت در وزارت ارشاد، عرصهای است که مدیرکل باید در لحظه پاسخگو باشد. بسیاری از مسائل با پاسخگویی بهموقع حل میشود. بخشنامهای وجود داشت که کلیه مدیران از مصاحبه منع شده بودند و تنها سخنگوی وزارتخانه باید پاسخگو میبود. در بعضی از بحرانهایی که پیش میآمد، بنا به مصلحت شخصی سریعا مصاحبه میکردم و بحران را حل میکردم. آقای وزیر در این موضوع، مدیرکل موسیقی را مستثنا نکرده بودند. همینالان هم در بسیاری از بحرانهایی که رخ میدهد، مدیرکل دفتر موسیقی میتواند بسیاری از آنها را با مصاحبه بهموقع حل کند؛ اما ما باید منتظر میماندیم که روز سهشنبهای سر برسد و سخنگوی وزارت ارشاد، نقطه نظرات وزارتخانه را مطرح کند. در عرصه موسیقی اتفاقات در لحظه رخ میدهد. بعضی شبها بهطور همزمان، ۵۰ کنسرت در کشور برگزار میشود. ما باید تمام این اتفاقات را رصد میکردیم. این موضوع، دلیل اصلی جدایی من از وزارت ارشاد بود که مصاحبههای من با رسانهها، مقبول و مطلوب آقای وزیر نبود و من هم چارهای نداشتم. چون باید مدیریت بحران انجام میدادم. شاید برخی این موضوع را حمل بر این کنند که من از دستورات وزیر تمکین نمیکردم اما این عدم تمکین، بهواسطه قانونگریزی نبوده، بلکه به این جهت بوده که برای مدیریت بحرانها، چاره دیگری جز پاسخگویی در لحظه نبود. وقتی گزارشی میآمد که میخواهند فلان کنسرت را لغو کنند، من سریعا خود را میرساندم تا بررسی کنیم و اجازه نمیدادیم که کنسرت لغو شود. به همین دلیل است که در مدت مدیریت من، سه هزار کنسرت برگزار شد و در این میان، کمتر از ۵ کنسرت لغو شد.
شما در طرح دلیل کنارهگیری از مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد گفته بودید که «نقش حاکمیتی» ندارید. میتوانیم این موارد را دلیل استعفای شما بدانیم؟
این برداشتی بود که یکی از رسانه از صحبتهای من کرده بود. درست است که بعضی زمانها دخالتهایی در برگزاری کنسرتها انجام میشد اما قاطعانه میگویم که در تمامی این موارد، زمانی که من بعد از طرح ادعاها جلسه میگذاشتم و پیگیری میکردم، تمام موارد حلوفصل شد. بهعنوانمثال، برگزاری کنسرت یا موضوع حضور بانوان روی صحنه در بوشهر، شیراز، اصفهان و مشهد، در همان زمان حل شد؛ یعنی وقتیکه من بهعنوان مدیر میرفتم و موارد را پیگیری میکردم و مستندات خود را ارائه میکردیم یا حتی اگر تخلفی صورت گرفته بود، برخورد میکردیم، اطمینان خاطری در شخص یا اشخاصی که نگران برگزاری کنسرت بودند، ایجاد میشد. معمولا هم به نتیجه میرسید. شخصا موردی را سراغ ندارم که ما پیگیری کرده و به نتیجه نرسیده باشیم. ازجمله همینکه ما در مشهد ۳۰۰ کنسرت برگزار کردیم و بهغیراز کنسرت آقای علیرضا قربانی که در چناران لغو شد، ما هیچ مورد لغو دیگری در مشهد نداشتیم. علت استعفای من، دخالت نهادهای دیگر نبود. دلیل اصلی استعفای من این بود که احساس میکردم که حمایت و قدرت لازم را برای ادامه کار ندارم. ضمن اینکه من بهعنوان مدیری که هر روز در معرض یک بحران بودم، مصاحبههایی انجام میدادم که این مصاحبهها موردنقد شخص آقای وزیر و مجموعه وزارتخانه بود که تاکید داشتند نباید مصاحبه انجام شود.
استعفای شما فرصت مدیریت یک موسیقیدان حرفهای را از جامعه موسیقی گرفت!
(با خنده) این را باید از آقای وزیر بپرسید که چرا به من رجوع نکردند. گلایه من از آقای جنتی این است که چرا از خود من سوال نکردند که دلیل مصاحبههای من چیست. دلیل مصاحبههای من بهعنوان کسی که یک موسیقیدان حرفهای است و دستکم ۲۰۰ موسیقی فیلم را ساخته است و نیازی هم به شهرت نداشتهام، صرفا شیوه مدیریتی من در کنترل بحرانها بود. من میتوانم سوال کنم که آیا اتفاقاتی که امروز رخ میدهد نسبت به بحرانهایی که در دوره مدیریت من رخ میداد بیشتر است یا کمتر؟ من معتقدم که بسیار بیشتر است. ما در آن دوره گره باز نشدهای نداشتیم. این برای اولین بار است که من دلایل استعفای خودم را با روزنامه «آرمان» مطرح میکنم؛ اما با بحرانهایی که در چند ماه اخیر ایجادشده، بهعنوان یک موسیقیدان وظیفه خود میدانم که اعلام کنم مدیرکل دفتر موسیقی باید مدیریت میدانی انجام دهد و با دستگاههای مختلف رایزنی کند، حتی اگر ناهنجاریهایی وجود دارد، برخورد کند، تا درنهایت فضای آرامی را بر جامعه موسیقی کشور حاکم کنیم و بهانهای به دست کسی ندهیم! این نکته خیلی مهم است!