«پدرم؛ خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم» این جمله را روی کمرش خالکوبی کرده، کلمه «پدرم» را تحریری نوشته و پررنگتر از بقیه، میگوید این تتو تنها چیزی است که حتی وقتی بمیرم هم با من در قبر میگذارند، میخواستم چیزی به یاد پدرم داشته باشم. نامش رضا است، ۲۶ سال سن دارد و پدرش را چند سال قبل از دست داده و همین دلیلی شده برای اینکه این نوشته را روی بدنش خالکوبی کند، البته میگوید دلش نمیخواسته در معرض دید باشد و بیشتر برای دل خودش زده و به رخ کشیدن آن را نمیپسندد.
تتو یا خالکوبی همان نقشهایی با ماندگاری طولانی هستند که روی پوست زده میشوند، روزگاری این طرحها نمادی برای تمایز قبیلهها با هم بود، بعدتر میشد خالکوبی به روش سنتی را در میان بزرگان هر روستا دید، اما امروزه جریان تا جایی ادامه پیدا کرده که خالکوبی برای پسرها و دخترها تنها یک «مُد» به حساب میآید.
برخی متنهای سوزناک را به هرچیزی ترجیح میدهند، همین که بخشی از کمبودهای زندگی را با استفاده از سرنگهای رنگی روی پوست حک کنند، احساس میکنند کار بزرگی انجام دادهاند، همانطور که محسن ۱۴ ساله روی دستش نوشته است؛ «خرابِ روزگاریم» و میگوید از زندگی خسته شده و دلش نمیخواهد زنده باشد، این طرح را هم روی دستش و جایی که دید زیادی دارد، زده تا همه حال و روز او را بدانند.
شکایت از روزگار و شِکوه از شرایط موجود یکی از اصلیترین دلایل خالکوبی است، چه آنکه اشعار غمآلود زیادی را میتوان دید که برای تتو استفاده میشود، به نظر میرسد این نوع اعتراض به اوضاع با آسیب رساندن به بدن دست کم میان جوانان طرفدار زیادی دارد.
آرش جوان دیگری است که نام برادرش را «علی» را روی دستش نوشته، چون به گفته خودش خیلی دوستش دارد، اما دوستانش به این حرف او میخندند و میگویند به جای اینکارها به بردارت بیشتر احترام بگذار! اما علی، برادرِ بزرگ به نظر غمگینتر و طلبکارتر به نظر میرسد، او روی دستش عبارت «نفرین به جهانی که غمش نسبت ما شد» را نوشته است، عصبانی به نظر میرسد و از آن بچههای منزوی است که نسبت به هر توجه و نگاهی عکس العمل خشن نشان میدهد و چشمغره میرود. خیلی از کسانیکه خودشان تتو میزنند، اینکار را هنر نقاشی میدانند؛ نقاشیهایی با ظرافت و جزئیات بالا که هنگام کشیدن آنها باید تمرکز زیادی داشته باشند و همه تلاششان را برای رسیدن به بهترین طرح در اولین اقدام داشته باشند، چون جبران اشتباه در طراحی کاری سخت و دردناک است.
مهران ۳۰ ساله است و خودش کار تتو انجام میدهد، میگوید اگر مامورهای پلیس او را با سر و وضع واقعیاش ببینند، حتما دستگیر و مجازات میشود. اما چرا؟ مهران از فرق سر تا نوک پایش خالکوبی دارد، یک سمت بدن روایتی از زندگی یک انسان را کشیده؛ از به دنیا آمدن و بزرگ شدن و مدرسه و دانشگاه و کار و ازدواج و فرزند و در نهایت مرگ! سمت دیگر بدنش را هم چرخ دنده خالکوبی کرده، چرخ دندههای سه بعدی با سایزهای مختلف که کنار هم قرار گرفتهاند. اما او معمولا لباسهای یقهدار با آستینهای بلند میپوشد و موهایش را هم بلند نگهمیدارد.
مهران برای افراد زیادی تتو زده و تجربیات زیادی دارد، او میگوید که خیلیها فقط برای اینکه خودی نشان بدهند، این کار را انجام میدهند و تعریف میکند که بچههای جنوب شهر بیشتر به دلیل کمبودهایی که در زندگیهای شان دارند، اشعار غمگین مینویسند یا طرحهای خیلی بزرگ را انتخاب میکنند، انگار دردی که سوزن برایشان به وجود میآورد، آرامشان میکند. اما بچههای بالا شهر و به اصلاح مایهدار، بیشتر طرحهای حجمی و عجیب را میپسندند و شاید بتوان گفت از روی خوشی و برای اینکه بین گروههای دوستی مورد توجه قرار بگیرند، حاضرند این درد را تحمل کنند، تتوهای رنگی بین این گروه هم رواج زیادی دارد.
مهران توضیح میدهد که علاوه بر طرح انتخابی تتو که شخصیت افراد را نشان میدهد، محل تتو هم خیلی مهم است؛ بعضیها با طرحهای از پیش مشخص شده میآیند که معمولا پشیمان نمیشوند و دقیق هم میدانند کدام قسمت از بدن طرح را بزنند، اگر در معرض دید باشد، یعنی اینکه دل و جرات زیادی دارد و حرف اطرافیان هم برایش مهم نیست و معمولا هم قید کار کردن و استخدام در جایی را زده است، اما آنهایی که تازه طرح را میخواهند انتخاب کنند و درباره محل آن صحبت میکنند، کسانی هستند که احتمالا از تتو زدن پشیمان میشوند.
فرهاد یکی از افرادی بوده که از تتویش پشیمان میشود، او روی ساعد دست چپش طرح بزرگی از یک عقاب را داشته، یک روز که دیگر نمیتوانسته عقاب سیاهش را تحمل کند، یک ظرف اسید میگیرد و ... خودش میگوید «با چشمانم میدیدم که پوست و گوشت دستم میسوخت و روی زمین میریخت»، بعد از این موضوع دستش دیگر مثل اول نشد و تنها گوشت اضافه آورد.
میگویند نگاه عمومی به پدیده تتو در حال تغییر کردن است و خیلیها هستند که برای پوشاندن زخمها یا جای عمل از خالکوبی استفاده میکنند، اما این موضوع چندان در ایران دیده نمیشود و اصلیترین دلیل را در همان «مُد» بودن یا متفاوت بودن باید جستوجو کرد.
در این میان دخترهای جوان هم از قافله عقب نماندهاند، کافی است سری به استخرها بزنید تا انواع و اقسام خالکوبیها را روی بدن آنها ببینید، فرق عمده تتوی دخترها با پسرها در حجم و انگیزه انجام این کار است، دخترها بیشتر در جاهایی که دیده نمیشوند، خال میزنند و معمولا هم طرحهای کوچک مانند پرنده، گلها و از این اقسام را انتخاب میکنند. انگیزه اکثر آنها هم زیبایی و به مد روز بودن است، اصلا دخترها از اینکه کسی درباره خالکوبی پرستوی روی شانهشان حرف بزند، خوشحال میشوند و همین دلیلی است که این کار را انجام میدهند و با اینکه بعضی قسمتها مثل داخل بازو، مچ پا و یا پشت گوش درد زیادی دارد، اما آنها تحمل میکنند، چون طرحهای دخترانه بیشتر به درد این قسمتها میخورند.
خالکوبی روزگاری تنها برای یاغیها و سرکشها بود، نگاه چندان مثبتی نسبت به آنها وجود نداشت، اما ستارههای دنیای بازیگری و ورزشکاران کسانی بودند که این شوی بزرگ را در تمام جوامع به راه انداختند، روزهایی بود که اگر یک بازیکن فوتبال خالکوبی داشت، تلویزیون صحنههای مربوط به او را خیلی نشان نمیداد یا عکسهایش را منتشر نمیکرد، اما حالا کار به جایی رسیده که در رسانهای داخلی و خارجی اخباری میخوانیم مبنی بر اینکه «خالکوبیهای مسی چه معنایی دارند؟» و داخل خبر، عکس تکتک تتوهای رنگی این بازیکن آرژانتینی را به وضوح منتشر میکنند. یا جانی دپ بازیگر مشهور هالیوودی روی تکتک انگشتان دستش نوشتههایی را خالکوبی کرده و روی بازو و ساعدش هم همینطور. اصلا چرا راه دور بویم؛ بعضی بازیگران و ورزشکاران خودمان هم این روزها نمایش تتو راه انداختهاند!
با این اوصاف حالا در هر آرایشگاهی میتوان کسانی را پیدا کرد که مشغول انجام تتو برای افراد هستند، به نظر میرسد خالکوبی کردن هویت اصلی خودش را از دست داده، گذشت زمانی که خالکوبی ابهت داشت و باعث ترس دیگران میشد، نسل جدید همه چیز برایش سرگرمی شده و از اینکه طرح داشته باشد، فقط بخش مُد بودن را مد نظر قرار میدهد.