«کاندیدای اصولگرایان در سال 96 معاوناول معرفی کند» محمدجواد لاریجانی در حالی این ایده را مطرح کرده که اصولگرایان در خاص ترین شرایط ممکن در آستانه کلید خوردن رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری هستند. آنها اکنون با نامزدهایی مواجه هستند که برای اعلام نامزدی لحظه شماری میکنند و البته نامزدهای بالقوهای را هم در میان خود میبینند که حامیان عجولی دارند؛ هم برای راضی کردن آنها به کاندیداتوری و هم برای اعلام عمومی این نامزدی.
این وسط دردسرهایی دیگر از جمله احتمال نامزدی محمود احمدینژاد نیز برای آنها خودنمایی میکند. حالا اینکه چرا آقای فیزیکدان در چنین معادله پیچیدهای پای معاون اولی را وسط کشیدهاند، حتما محل بررسی و تحلیل باید باشد.
معاون اول برای عبور از محمودِ پاستور
ایده معرفی معاون اول توسط اصولگرایان البته ابداع محمدجواد خاندان لاریجانیها نیست. باید به سال 88 بازگردیم؛ به دورهای که بخشی از اصولگرایان به عبور از احمدینژاد فکر میکردند. کسانی که منتقد محمود احمدینژاد بودند اما درعین حال موافق سپردن فرمان دولت به اصلاحطلبان نبودند.
یکی از این افراد علی مطهری بود. او طرحی را تدوین کرده و به خانه برخی از چهرههای اصولگرا برده بود تا از پس لابیهای فشرده، اجماعی حاصل کند برای تعیین تکلیف کرسی ریاست جمهوری. او نام ایده خود را طرح«دو نامزدی اصولگرایان در انتخابات دهم ریاست جمهوری»نهاده بود. بر اساس طرح معرفی 2 نامزد اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری، علیاکبر ولایتی و یک فرد دیگر به عنوان دو گزینه اصولگرایان (یکی به عنوان رئیسجمهور و دیگری به عنوان معاون اول) در انتخابات معرفی میشدند. البته در آن دوران محمدباقر قالیباف نیز یکی از گزینههای مطرح بود. در این میان برخی دیگر از اصولگرایان پیشنهاد کرده بودند که نامزد نهایی اصولگرایان وزرای کلیدی خود را از جمله وزرای خارجه و کشور را نیز معرفی کند تا شهروندان از کابینه احتمالی نامزد مورد نظر نیز آگاهی داشته باشند.
اما علی مطهری یک شرط را ضمیمه طرح خود کرده بود: «عدم نامزدی میرحسین موسوی یا محمد خاتمی». به گفته مطهری، توجیه این شرط این بوده که میرحسین موسوی و خاتمی احتمال رای آوری دارند و به همین دلیل نباید اصولگرایان با 2 نامزد وارد رقابت شوند مگر اینکه هم موسوی و هم خاتمی اعلام کاندیداتوری کنند که در این صورت اصولگرایان هم می توانند با 2 نامزد وارد عرصه شوند. همان زمان گفته شد که مطهری رایزنیهایی نیز با بزرگان اصولگرا از جمله محمدرضا مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، حبیبالله عسکراولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری، علیاکبر ناطق نوری انجام داده است.
علی مطهری آن زمان از موافقت مشروط برخی چهرههای متنفذ جناح اصولگرا خبر داده ودر عین حال درباره اسامی اصولگرایانی که با این طرح موافقت مشروط کرده اند، گفته بود: «آنها از من قول گرفته اند در شرایط کنونی نامشان را نگویم.» او افزوده بود «این افراد همگی ضمن اعلام موافقت با این طرح،شرایطی را برای اعلام رسمی حمایت خود بیان کردهاند.» در آن دوره برخی طیفهای اصولگرا به ویژه حامیان دولت احمدینژاد، به شدت با این ایده - که آن را عبور از احمدینژاد می دانستند- مخالف کردند. اما افرادی هم بودند که علناً مخالفتشان را با ادامه ریاست جمهوری احمدینژاد اعلام کردند. محسن دعاگو، از چهرههای سرشناس جامعه روحانیت مبارز، در اظهار نظری در این مورد با جایز شمردن عبور از احمدینژاد گفته بود: «کسانی که میگویند عبور از فلانی حرام است، آدمهای دلخوشی هستند.»
شبهه معاون اول شدن بین سه کاندیدای اصولگرا
چهار سال بعد در شرایطی که بسیاری از طیفهای اصولگرا هنوز به صورت رسمی انتخابات را در دستور کار خود قرار نداده بودند ناگهان غلامعلی حداد عادل با اعلام یک خبر مهم همه را شگفتزده کرد. او در جریان یک سخنرانی گفت: «آقایان ولایتی، قالیباف و من با هم رقابت نخواهیم کرد و هر سه وارد عرصه نخواهیم شد، بلکه ساز و کاری را طراحی میکنیم که بر اساس مشروعیت و مقبولیت و کارآمدی، هر کس مناسب است بیاید و تعدد کاندیدا اتفاق نیفتد.» همین سخنان کافی بود تا شایعات و گمانهزنیهایی که از چند هفته قبل آغاز شده بود باز راه خود رابه رسانهها و محافل سیاسی باز کند. غلامعلی حداد عادل در واقع خبر از یک ائتلاف مثلثی داده بود. ائتلافی که گویا حاصل جلسات مخفیانه خانه خیابان «دولت» بود. خانهای که به گفته حداد عادل تا زمانی نزدیک به برگزاری انتخابات همچنان محل برگزاری جلسات سه نفره بود.
حدادعادل به شایعات پایان داده و گفته بود که میان او و دو نامزد مطرح دیگر چه گذشته و چه پیمانی حاصل شده او اما با یک شایعه تازه روبرو شد. رسانهها به نقل از شنیده های محافل سیاسی گزارش می دادند که توافق شده محمد باقر قالیباف در نهایت از نامزدی انصراف داده و معاون اول غلامعلی حداد عادل شود. گفته می شد: «به محمدباقر قالیباف پیشنهاد شده معاون اولی حداد عادل در کابینه آینده را پذیرفته و از انجام کارهای تبلیغاتی موازی خودداری کند و البته در کمپین مورد نظر آنها نیز قرار گیرد.» این خبر با واکنشهای فراوانی مواجه شد و اگر چه غلامعلی حدادعادل با گلایه آن را تکذیب کرد اما محمدباقر قالیباف ترجیح داد سخنی درباره آن نگوید.این «سکوت» بر دامنه شایعات افزود.
حداد عادل اما تلاش کرده بود به گونهای دیگر این ماجرا را توضیح دهد: «ائتلاف 1+2 به معنای آن نیست که دولت آینده به صورت شرکت سهامی بین ما سه نفر اداره میشود. ما سه نفر از احزاب مختلف نیستیم و نمیخواهیم تقسیم غنیمت کنیم. اگر یکی از این سه نفر رئیسجمهور آینده باشد ما دو نفر دیگر به او کمک میکنیم.»
این ماجرای معاون اولی در آن دوران فقط به حداد عادل خلاصه نشد و خبری دیگر فضای رسانهای را تحت تاثیر قرار داد. خبر روایت میکرد که توافقی برای ریاست جمهوری ولایتی و معاون اولی قالیباف حاصل شده است. این بار هم جواب قالیباف «سکوت» بود اما علیاکبر ولایتی ساکت نماند و در پاسخ به دانشجویی که پرسید آیا شما گفتهاید که نامزد نهایی ائتلاف هستید و آقای قالیباف معاون اولتان خواهد شد گفت: «بنده هرگز چنین حرفی نزدهام. بهتر است به این شایعات توجهی نکنید.» هر چه بود نه ائتلاف به سرانجام رسید و نه هیچ کدام از آن سه نفر توانستند به پاستور برسند.
بار دیگر معاون اولی
چهارسال گذشته و باز یک انتخابات دیگر در پیش است. این بار اما شرایط اصولگرایان به گونهای دیگر است. فعلا کسی اعلام نامزدی نکرده اما خبرها از جنب و جوش هایی در دفاتر برخی چهرهها حکایت دارد. برخی چهرهها به گونه ای سخن میگویند که شکی برای اهل تحلیل باقی نمیگذارند که باید روی نامزدی آنها حساب کنند. برخی دیگر هم ساز و کاری پیرامون خود ایجاد کردهاند که بوی کاندیداتوری را به مشام می رساند. روزنامه تأسیس کردهاند و فیتلیه سایتهای نیمه تعطیلشان را بالا کشیده و بازار سیاست را داغ کردهاند. این وسط محمود احمدینژاد هم نشان داده که برای نامزدی در انتخابات 50 درصد خودش حل شده و تنها در انتظار چراغهای سبز مانده است. در چنین کانتکس و شرایطی است که باید اظهار نظر جدید محمدجواد لاریجانی را دید و بررسی کرد.
او گفته نامزد اصولگرایان باید معاون اول خودش را هم معرفی کند. شاید در سطح نخست تحلیل گفته شود که وقتی اصولگرایان هنوز در دو گانه معرفی یا عدم معرفی نامزد باقی مانده اند و حرف و حدیث در این مورد آنچنان زیاد است که نمیتوان به راحتی از این مرحله عبور کرد و به بخش معرفی مصداق رسید.
اما در سطح دیگری از تحلیل می توان به این نتیجه قطعی رسید که اگر همه اصولگرایان بنای معرفی نامزد مقابل حسن روحانی را نداشته باشند حتما بخشی از این جناح وارد این رقابت خواهد شد و رقیب روحانی را به میدان خواهد فرستاد.اگر مبنای ورود به تحلیل اظهارات جدید محمدجواد لاریجانی همین مساله باشد آنوقت میتوان گفت که محمدجواد لاریجانی دقیقا چه منظوری داشته است. محمدجواد لاریجانی این ایده را فقط طرح کرده و جزئیات و علت طرحش را سربسته نگه داشته اما شاید بتوان یک دلیل برای بیان برای آن یافت. محمدجواد لاریجانی می داند اکنون چهرههای متعددی از اصولگرایان روی 29 اردیبهشت 96 حساب باز کردهاند؛ او میداند سخت است متقاعد کردن برخی چهرهها برای نیامدن. او شاید دنبال راهی بوده برای کاستن از تعداد نامزدهای اصولگرا. طرحی که نوعی ائتلاف را درون خود نهفته دارد. این میتواند یک نسخه جلوگیری از تکثر باشد.
حالا باید منتظر ماند و دید کسی از این نامزدهای احتمالی حاضر میشود از همین حالا خود را به جای نفر اول، نفر دوم بداند.